اخبار داغ

آرزوی 25 ساله همسر شهید لرستانی؛

دیدار با رهبری /مسئولین فرزندان شهدا را فراموش نکنند

دیدار با رهبری /مسئولین فرزندان شهدا را فراموش نکنند
همسر شهید سید رحمان نور الحسینی گفت: از دست اندرکاران می خواهم که یک دیدار رهبری برای ما مهیا کنند تا انشالله آرزوی 25 ساله ما را برآورده کنند.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ماهرخ موسوی همسر شهید سید رحمان نور الحسینی در حاشیه مراسم گرامیداشت عملیات کربلای چهار و پنج در گفتگو با آساره خبر اظهار داشت: همسرم درهیجدهم خرداد ماه سال 71 به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و زمانی که وی به شهادت رسید من بار دارم بودم و دخترم  هشت ماه بعد از شهادت همسرم متولد شدند.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, آساره خبر ,

, ,

موسوی گفت:  من زمانی که با همسرم ازدواج کردم 6 ماه بیشتر نبود چون وی 15 روز در خرم آباد و 15 روز به منطقه اعزام می شد مسئولیت وی در جبهه تخریبچی بود .

,

همسر شهید عنوان داشت: من در یک سالی که با وی زندگی می کردم در طول این یک سال  که حساب کنم 6 ماه همسرم را می دیدم چون بیشتر این یک سال در منطقه به سر می برد .

,

وی خاطرنشان کرد: همسرم زمانی هم که در خونه بود مدام حرف از جبهه و جنگ می زد و مدام فکر و ذکرش منطقه بود به طوری که یک روز به من گفت که بیا با هم برویم  بالای کوه در منطقه کوی فلسطین خرم آباد زندگی می کردیم و این کوه نزدیک منزلمان بود با هم رفتیم بالای کوه من داشتم با  سید حرف می زدم اما او به فکر عمیقی فرو رفته بود صداش کردم گفتم سید رحمان کجایی من دارم با شما حرف می زنم  برگشت به من گفت خیلی ببخشد من فکر کردم پشت خاک ریزهای منطقه هستم .

,

همسر شهید از اخلاق آقا سید به ما گفت: یکی از اخلاقی های  بارز وی مهربانی کردن وی با مردم بود او بسیار یتیم نواز بود بچه های که پدرانشان را از دست داده بودند در آن زمان نسبت به آنها محبت می کرد من خودم هم زمانی که سه ساله بودم پدرم را از دست داده بودم لذا همسرم هم محبت پدری و هم همسری را به من داشتند .

,

, ,

موسوی از خاطرهای شان با همسرش گفت: یکی از خاطراتی که در ذهنم باقی مانده است این بود که شب دوم عروسی مان بود به من گفت بیا برویم گلزار شهدا بعد به من گفت اول برویم مخابرات زنگ بزن خانواده ات چون در آن زمان تلفن در منازل کم بود ما رفتیم مخابرات زنگ زدم دورود و از خانواده ام جویای احوال شدم بعد از آن بهم گفت می خواهم ببرم یک جای خوب و معنوی خوب به یاد دارم که دوم بهمن ماه بود و باران داشت می بارید با هم رفتیم گلزار شهدا  به من گفت که پیاده شوید برگشتم به او گفتم من می ترسم همسرم لبخندی زد و گفت مگر اینجا ترس دارد دراین منطقه شهدا حضور دارند اینجا زیارتگاه شهدا هست بنابراین نباید بترسید هر کاری کرد من را راضی کند نتوانست ومن از ماشین پیاده نشدم  رحمان خودش رفت سر قبر دوستش رضا عینی و مدت زیادی ماند سر قبر رضا و فاتحه ای خواند چون اون شب باران بود سید کاملا خیس شده بود سوار ماشین شد برگشت به من گفت رفتیم منزل به مادرم نگو که ما کجا بودیم چون مادر ناراحت می شود و می گوید شما تازه داماد بودید چرا رفتید بهشت رضا چون در آن زمان این طور فکر می کردند که شئون ندارد تازه داماد باشید و شب به قبرستان بروید این خاطره هر وقت می روم گلزار شهدا برایم تداعی می شود حتی سید در وصیتش نوشته بود  اگر زمانی شهید شدم من را در جوار رضا عینی خاک کنید.

,

سیده موسوی گفت: همسرم من از لحاظ ولایتمداری می توانم بگوییم او عاشق ولایت و امام بود.

,

همسر شهید نور الحسینی به مسئولین گفت: از مسئولین می خواهیم که پا روی خون شهدا نگذارند و خونشان را پایمال نکنند به یاد داشته باشند که فرزندان ما در زمان طفولیت محبت پدر را نداشتند  و زجر بی پدری را کشیدند لذا از آنها  می خواهم که مسئولین گهگاهی سری به فرزندان شهدا بزنند و جویای احوالشان باشند .

,

این بانوسخنی با بانوان لرستانی داشت: از بانوانی که از روی نادانی بدحجابی می کنند می خواهم  مواظب حجابشان باشند و با بدحجابی خون شهدا را پایمال نکنند.

,

یکی از آرزوهای من این است که یک دیداررهبری برای ما مهیا کنند تا افتخار پیدا کنیم و با این عزیز از نزدیک صحبت هایی داشته باشیم انشالله که این آرزوی 25 ساله ما را برآورده کنند.

,

حرف آخر همسر شهید نور الحسینی :سلامتی رهبر و پایمال نکردن خون شهدا و همچنین ادامه دهنده خون شهدا توسط نسل جوان را عنوان کرد.

,

گفت وگو: کبری دریکوند

,

انتهای پیام/

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه