اخبار داغ

طنزنامه؛

درباره خط فقر چه می‌دانید؟!

درباره خط فقر چه می‌دانید؟!
از اصغر پرسیدم خط فقر کجاست؟ اصغر به ما گفت: فکر کنم پایین‌تر از خط استوا باشد، مثلا توی خط استوا موز و نارگیل و اینها وجود دارد، اما توی خط فقر فقط پوست اینها وجود دارد و شاید مثل کویر لوت، تَرَک تَرَک هم داشته باشد.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از بلاغ، موضوع انشا: درباره خط فقر چه می‌دانید

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, بلاغ,

ما درباره فقر خیلی چیزها شنیده بودیم، اما درباره خط فقر زیاد نشنیده بودیم.

مادربزرگ اصغر می‌گوید: خط فقر خیلی بد است اگر پایت از خط فقر آنطرف‌تر برود می‌‌سوزی، او می‌‌گفت: قائم مقام وزیرکار گفت: خط فقر 2 میلیون و 700 هزار تومان شده است.

مادربزرگ اصغر گفت: به قول مرحوم آقا فتح‌الله، یعنی خاک بر سر شده‌ایم، تازه هی به ما می‌گویند از یارانه انصراف دهید.

از اصغر پرسیدم خط فقر کجاست؟ اصغر به ما گفت: فکر کنم پایین‌تر از خط استوا باشد، مثلا توی خط استوا موز و نارگیل و اینها وجود دارد، اما توی خط فقر فقط پوست اینها وجود دارد و شاید مثل کویر لوت، تَرَک تَرَک هم داشته باشد.

اصفر می‌گوید: شاید خط فقر مثل مشق شب باشد که روی خط و زیر خط دارد. اصغر اطلاعات بیشتری نداشت که به ما بدهد.

مادربزرگ اصغر می‌گوید: این دوره و زمانه خط فقر خیلی گران شده، قدیم‌ها ارزانتر بود، مردم بیشتر می‌خریدند، الان مملکت بی‌سروسامان شده، یادش بخیر، فقر هم فقرهای قدیم.

پدر اصغر هم می‌گوید: مردم یک مدت است زیاد از بقالی ما خرید نمی‌کنند، خط فقر باعث شده که مردم بیچاره شوند، فقط این آقای صفدری همسایه ما خیلی پولدار است، او همیشه می‌‌آید و زیاد زیاد خرید می‌کند، همیشه هم از حسن قصاب شقه‌ای گوشت می‌خرد و از خانه‌اش بوی کباب می‌‌آید.

پدر اصغر خیلی ناراحت بود و گفت: انقدر مردم زیر خط فقر هستند که از رضا رشیدپور گرفته تا مسؤول مملکت در همایش امین‌الضرب، از گرسنگی و نداری و فقر، غش می‌کنند، وای به حال ما چطوری زنده هستیم.

نمی‌دانم چرا مادربزرگ اصغر با برادر اصغر لج است و می‌گوید: اگر برادر اصغر نبود، ما انقدر زیر خط فقر نبودیم، یه کم بالاتر بودیم، این باعث است که آبروی ما می‌رود خیر ندیده.

مادربزرگ اصغر می‌گوید همه گرفتاری‌های ملت از زمانی شروع شد که برادر اصغر به دنیا آمد، اصلا خط فقر هم کار همین برادر اصغر است، بعضی وقت‌ها می‌خواهم زنگ بزنم بیایند این را ببرند اوین، خاک بر سر یک بابک زنجانی، شهرام جزایری چیزی نشد، از اولش هم بی‌عرضه بود. الکی فقط شاگرد اول فوق لیسانس شده.

پدر اصغر می‌گوید: گرانی بیداد می‌کند، مردم دیگر زورشان به خریدن هیچ چیزی نمی‌رسد، انقدر همه چیز گران شده که آدم به سرش می‌زند بچه‌اش را بفروشد و یک لقمه نان بخرد.

مادربزرگ اصغر هم گفت: باید زودتر برادر اصغر را بفروشی و زرشک پلو با مرغ بخری، برادر اصغر به هیچ دردی نمی‌خورد.

اصغر به ما گفت: تا مادربزرگم ما را دلیل تورم و اینها ندانسته زودتر برویم، ما هم رفتیم.

این بود انشای ما
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
 
,
انتهای پیام/
,
 
]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه