اخبار داغ

شعر طنز؛ محمدرضا زارعی

جارِ رسوائی دزدان بر دهان/ میکنی قاچاقِ کالا هم زمان

جارِ رسوائی دزدان بر دهان/ میکنی قاچاقِ کالا هم زمان
محمدرضا زارعی شاعر جوان تبریز، طنزی را برای احوالات یک کارمند سروده است. وی در بخشی از این سروده می نویسد: «تورم طُرفه خاکی بر سرم کرد»/ گدا بودم، گدایی بدترم کرد...الهی من کارمندم خود که دانی/ و حتما داری از بیتم نشانی.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از زیتون، محمدرضا زارعی شاعر جوان تبریز؛ شعر طنزی را سروده است که در ادامه از نظرتان می‌گذرد.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, زیتون,

مناجات یک کارمند برای سال نو:

,

الهی سالِ خوبی را عطا کن
مرا هم با خوشی ها آشنا کن

,
,

مرا ده در همین آغازِ امسال
دلی خوش، صورتی خندان و خوشحال

,
,

در این سالِ جدید ای ربِ یزدان
اضافه کاری ام را کن دوچندان

,
,

الهی من ندارم شغل دوم
وَ دائم میخورم از نانِ گندم

,
,

بده روغن کمی بر نان بمالم
که بلکه کم شود امرِ عیالم

,
,

بده وامی که کارم را کند جور
جماعت را دهم یک هفته ای سور

,
,

«تورم طُرفه خاکی بر سرم کرد»
گدا بودم، گدایی بدترم کرد

,
,

الهی من کارمندم خود که دانی
و حتما داری از بیتم نشانی

,
,

کمک کن لااقل منزل بگیرم
نود متری و ناقابل بگیرم

,
,

الهی خود بدانی من چه گویم
پِیِ سرمایه ام؛قدرت نجویم

,
,

ولی خب پستِ خوبم باشه بدنیست
تو گر اعطاکنی دستِ تو رد نیست

,
,

مرا در سالِ نو قدری عنایت
اتاقم را ببر بیخِ ریاست

,
,

که از هر انتصابی با خبرشم
مدیری خبره و صاحب نظرشم

,
,

و تا یادم نرفته ای الهی
به این لیسانس من هم کن نگاهی

,
,

بیا و دِه مرا یک خورده ای حال
که  فوقم را بگیرم بلکه امسال

,
,

الهی کن روا مجموع حاجات
که امروزم گذشت صرف مناجات

,
,

زارعی سروده ای را نیز در قالب بهاریه سیاسی و با محوریت مفاسد اقتصادی نوشته است که متن آن به شرح ذیل می باشد:

,

گفته دیشب حافظ این را با دلم
بیتِ نغزی تا شود حل مشکلم
 
فکرِ آب و فکرِ نان باید جوان          
قطعه ای بهرِ مصیبت ها بخوان
 
از بم و زیرِ چراییِ فساد              
از تورم؛ از دلار و اقتصاد
 
رویِ کاغذ با قلم طرحی زدم          
بر مقامِ فاسدان شرحی زدم
 
خواجه را حمدی دمیدم بعد از آن   
عکس یک مفسد کشیدم بعد از آن
 
از سرِ سطرم نوشتم این سخن      
هرچه بادا باد و صابونش به تن

,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,

 مفسدا ! ای بانی هر وام و ارز  
داخلی و خارجی؛آن سوی مرز

,
,

با شمایم که ریاست می کنی          
کشککی دَعوِ سیاست می کنی
  
این زمین و آن زمین را میخوری     
دست آخر از خدا هم دلخوری
 
در تریبون از مفاسد دم زنی          
بر جبینِ مفسدین محکم زنی
 
جارِ رسوائی دزدان بر دهان        
میکنی قاچاقِ کالا هم زمان
 
می بری و می خوری وامِ کلان       
میدهی بازارِ قیمت ها تکان
 
مردمان را می دهی وعظ و خطاب 
در سوئیس و در دبی داری حساب
 
جان من کن لااقل قدری سکوت      
تا نگردیده بلا بر ما هبوط

,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,

                                         **** 
روزی آخر قصه اعلان میشود        
نانِ مردم آتش جان میشود...

,
,
,

انتهای پیام/

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه