عوامل ضدانقلاب شبانه پدرم را مقابل درب منزل ترور کردند

فرزند شهید صحبت الله ساعد موچشی: مزدوران گروهک دموکرات از مواجهه با پدرم در میدان مبارزه هراس داشتند و به همین خاطر شبانه و با لباس مبدل به درب منزل ما مراجعه و با ناجوانمردی کامل پدرم را به شهادت رساندند.

[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ مظفر ساعد موچشی فرزند پیشمرگ مسلمان کرد شهید صحبت الله ساعد موچشی از شهدای ترور شهرستان کامیاران در گفت و گو با خبرنگار پیشمرگ روح الله گفت: پدرم در هفتمین روز از آذرماه سال 1308 در روستای موچش از توابع شهرستان کامیاران دیده به جهان گشود.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, پیشمرگ روح الله,

پدرم در خانواده ای کشاورز پرورش یافت و به دلیل کمبودها و کاستی هایی که در موچش وجود داشت از همان روزهای اول نوجوانی سخت مشغول کار شد. پدرم علی رغم سن و سال کمی که داشت، اما همواره در اختیار خانواده بود و برای برداشتن باری از روی دوش خانواده اش سخت تلاش می کرد.

پدرم در سال 1336 ازدواج می کند و صاحب سه فرزند پسر و پنج فرزند دختر می شود. باغداری و کشاورزی شغل اصلی پدرم بود، اما زمانی که گروهک های ضدانقلاب کردستان را به اشغال خود درآوردند، پدرم خیلی سریع به عضویت سازمان پیشمرگان مسلمان کرد درآمد و برای دفاع از ارزش های ناب انقلاب اسلامی سلاح به کف گرفت.

پدرم از اعضای فعال سازمان محسوب می شد و در بیشتر عملیات هایی که در منطقه انجام می شد حضور فعال داشت. همین حضور و فعالیت پدرم از دید نیروهای ضدانقلاب دور نماند و آن ها در یک توطئه شوم نقشه ترور پدرم را طراحی و اجرا کردند.

شب دوم بهمن ماه سال 1360 تعدادی از نیروهای گروهک دموکرات با لباس مبدل به خانه ما مراجعه کردند. بعد از اینکه مادرم درب خانه را باز می کند، آن ها خودشان را همکاران پدرم در سپاه معرفی می کنند که به دیدن پدرم آمده اند.

ما هم کنار پدرم و مادرم نشسته بودیم و همین که پدرم به مقابل درب خانه مراجعه کرد به یک باره صدای رگبار گلوله بلند شد. ما هراسان بیرون آمدیم، اما با پیکر بی جان پدرم مواجه شدیم که در مقابل درب منزل روی زمین افتاده بود.

مزدوران گروهک دموکرات از مواجهه با پدرم در میدان مبارزه هراس داشتند و به همین خاطر شبانه و با لباس مبدل به درب منزل ما مراجعه و با ناجوانمردی کامل پدرم را به شهادت رساندند.

آن شب به سختی سپری شد؛ به اتفاق اهل خانه دور هم نشسته بودیم و با حضور گرم و صمیمی پدر و مادر و خواهر و برادران، سرمای سخت زمستان را با گرمای وجودمان به سخره گرفته بودیم. اما تروریست های کور، دل حلاوت و گرمای خانه ما را با سرب های داغی که در بدن پدرم فرو کردند به سرمای استخوان سوزی تبدیل کردند.

پدرم همیشه ما را به ادامه دادن راه شهدا توصیه می کرد و هر وقت که دور ایشان می نشستیم تا برایمان صحبت کند، از دلاوری ها و رشادت های همرزمانش برایمان حرف می زد. توصیف عملیات های پاکسازی و حضور و جان فشانی رزمندگان سپاه اسلام در مناطق آلوده کردستان از جمله خاطراتی بود که ایشان برایمان توصیف می کرد.