اخبار داغ

دلنوشته‌ یک دبیر

داستان یک خبرنگار؛ مهدی نفر چطور وارد عرصه خبر شد؟

داستان یک خبرنگار؛ مهدی نفر چطور وارد عرصه خبر شد؟
مدیر ورزشی خبرگزاری فارس ماجرای حضور مهدی نفر در عرصه خبر را در یک دلنوشته بیان کرد.
[

به گزارش  خبرنگار ورزشی شبکه اطلاع رسانی دانا علیرضا خلیفه مدیر ورزشی خبرگزاری فارس ماجرای آشنایی‌اش با مهدی نفر و حضورش در خبرگزاری فارس را در صفحه شخصی‌اش نوشته است. خواندن این دلنوشته نکات زیادی را به همه دوست‌داران ورزشی و خبرنگاران ورزشی گوشزدمی‌ کند:

, خبرنگار ورزشی شبکه اطلاع رسانی دانا,

اصلا می دونی؛ داستان آشنایی من و تو در نوع خود خیلی جالب بود
درست به خاطر دارم که تابستان سال 1384 بود که درزمین تربیت بدنی امیرآباد برای اولین بار دیدمت.تازه به عضویت تیم قلم ورزش درآمده بودم و طبق قانون تیم و خواسته مرحوم علی مودت تازه واردها باید به مدت 3 ماه دور زمین می دویدند، سپس به ترکیب تیمی اضافه می شدند.
یک روز پنج شنبه طبق همین قانون در حال دویدن کنار زمین بودم که پسری با چهره ای خندان به کنارم آمد و خودش را مهدی نفر معرفی کرد. او از قدیمی ها بود اما چون پایش را عمل جراحی کرده بود باید مثل من تازه وارد لب خط می دوید تا آماده شود.
ما قدم ها را از همان زمان با هم برداشتیم.
*خبرنگاری؟ کجا کار می کنی؟
* من کارمند سازمان تربیت بدنی هستم اما آقای مودت از من خواست برای عضویت در تیم قلم ورزش چند جا مطلب ورزشی بدهم. خیلی دوست دارم خبرنگار حرفه ای شوم.
همین دیالوگ با خنده های نفر در ذهنم بود تا اینکه متوجه شدم در روزنامه نود و زیر نظر محمد سررشته داری مشغول کار شده، اما دوست داشتم همکارش شوم و با اولین پیشنهاد محمد جماعت(دبیر سابق سرویس ورزشی خبرگزاری فارس) نفر را به فارس معرفی کردم و همکاری و دوستی ام با او شروع شد.
او به فارس آمد و با پشتکار و تلاش فراوانش خیلی زود پیشرفت کرد تا جایی که با خبرهای پرسپولیسی‌اش دیگر اجازه نمی داد اخبار بنده ازفوتبال بین الملل، تیم ملی گرفته تا دیگر باشگاه‌ها تیتر اولفارس شود. عاشقانه پیشرفتش را دوست داشتم، او هم خیلی خوب حس مرا درک کرده و روز به روز ارتباطش با بنده عمیق تر می شد.
در سفرها هم اتاقی ام شده بود، مشکلات خبری و شخصی‌اش را بی پرده در میان می گذاشت و حرف هایم را به جان می خرید.اصلا همین به جان خریدن حرف هایش حالا اذیتم می کند، ای کاش یک بار به من بدی می کردی،‌تا این روزها با یادآوری همان بدی کمی آرام تر می شدم.
تعصبش به آدماهای اطرافش کاری کرده بود که همه مشکوک شوند؛ چرا نفر تا این حد حامی پروین، دایی، علی کریمی، علیرضا حقیقی، رویانیان و ...............است؟!
شائبه ها و تردیدهایی که سرانجامش بعد از 15 سال کار رسمی به یک آپارتمان کوچک در ملارد کرج ختم شده بود.
نامه هایی که علیه نفر از جاهای مختلف به دستم می رسید، شبیه همان پیشنهادهایی است که یک روز پس از فوتش با دست‌اندکاران برنامه ورزش و مردم تماس می گیرند و برای پُر کردن جای خالی نفر اعلام آمادگی می کنند!
اصلا حس و حال نوشتن در مورد نفرو خاطراتش را نداشته و ندارم، اما وقتی دیشبآقای حسن داداشی( پدر معنوی بچه های قدیمی فارس) با من تماس گرفت و گفت: علی؛ خواب نفر را دیدم. او نگران توست؛ ناخودآگاه به گذشته برگشتم تا ببینم چرا نفر نگران است!
تا 23 مرداد نزدیک به یک دهه از دوستی و همکاری من و نفر گذشت، سعی کردم به او بدی نکنم، اما همچنان مدیونش هستم و می خواهم دینم را ادا کنم.
نفر؛ در خانه ابدی آرام بگیر که با کمک دوستانت می خواهیم حق دوستی را ادا کنیم. این اراده ای که از دوستانت می بینم احساسی نیست و می خواهند قدم های محکمی برایت بردارند، پس آرام باش، پسری که در عرصه خبر هرگز آرام نبودی.
صحبت پایانی‌ام؛ نفر، یادت هست که در حاشیه بازی ها، در گزارش تمرینات و در تهیه خبرهای ارسالی ات به کرات می نوشتی که در " در نوع خود بسیار جالب بود" حالا من می گویم که دوستی من و تو هم در نوع خود جالب بود.
شاید به همین خاطر می گفتی که برادرت هستم، شاید به همین دلیل استعفا می کردی تا من آرامش داشته باشم، شاید به همین خاطر بود که با وجود ارتباط های قوی که داشتی وارد هیچ بازی نشد و خانه کوچک در ملارد را به پایتخت نشینی ترجیح دادی.
شاید به همین خاطر بود که هفته گذشته می خواستی برایم گریه کنی، اصلا شاید به همین خاطر بود که من اولین نفری بودم که سر جنازه‌ات رسیدم تا زمانی که بدنت هنوز حرارت داشت با تو وداع کنم.
مهدی حرف های زیادی در دل دارم اما اجازه بده بقیه داستان را بعدها برای پسرت بگویم .....

, اصلا می دونی؛ داستان آشنایی من و تو در نوع خود خیلی جالب بود,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,

, ,

انتهای پیام/

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه