بعد از توفیق بزرگی که با سریال «پژمان» نصیبش شد به یکباره از سایه بیرون آمد و یک بار دیگر به شهرت رسید. این بار اما نه به عنوان بازیکن پرسپولیس با یک گل ملی![
به گزارش شبکه اطلاع رسانی دانامجتبی هاشمی بعد از توفیق بزرگی که با سریال «پژمان» نصیبش شد به یکباره از سایه بیرون آمد و یک بار دیگر به شهرت رسید. این بار اما نه به عنوان بازیکن پرسپولیس با یک گل ملی! بلکه به عنوان بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون. پژمان جمشیدی حالا بازیگری را کاملا جدی گرفته است. آنقدر جدی که به فاصله کمتر از یک سال از اولین تئاترش برای دومین بار روی صحنه نمایش رفته است. قرار مصاحبه با این چهره دوستداشتنی را در پشت صحنه تماشاخانه ایرانشهر گذاشتیم. جایی که این روزها تماشاگران تئاتر شاهد بازی او در نقش «جاناتان» در نمایش کمدی «آرسنیک و تور کهنه» هستند. دو ساعت قبل از آغاز نمایش با چپپای سابق فوتبال و طناز فعلی تئاترمان دست دادیم. در فاصله یک ساعته تا زمانی که پژمان باید برای گریم سنگینش روی صندلی مینشست دنبال جای دنجی برای گفتوگو میگشتیم که خودش نمازخانه را پیشنهاد داد. که به حق، پیشنهاد بجایی بود. او آنقدر خاکی و بینقاب است که انگار هنوز دارد در جوانان کشاورز تمرین میکند و از گوهردشت کرج ۵خط اتوبوس عوض میکند تا به ورزشگاه تختی برسد. برای آدمی با این شمایل دلنشین، رسمیتِ میزهای مصاحبه زیاد مناسبت ندارد. همان چهارزانو نشستن در نمازخانه بیشتر به جمعمان میآمد. به خصوص که خسته بودیم و پاهایمان گاهی درازتر از معمول میشدند...
, شبکه اطلاع رسانی دانا,
***
خیلی خستهای پژمان؛ امروز از صبح تا الان چه کار کردهای؟
,
دنبال ماشین میگشتم! مدتهاست ماشین ندارم. یعنی یک ۲۰۶ هست که خانوادگی همه با هم استفاده میکنیم. منتظر بودم یک پولی دستم بیاید ماشین بخرم. امروز رفته بودم دنبال این کارها.
حالا ماشین پیدا کردی؟
یک چند تایی نشان دادند و دیدیم. باید ببینیم چطور میشود.
با چه بودجهای دنبال ماشین میگردی؟ میشود گفت؟
(خنده) نه. نگویم بهتر است.
طبق همان روالی که در سریال «پژمان» دیدیم شرایط مالیات بعد از پایان فوتبال افت کرده بود. حالا بهتر شده؟
نه فقط شرایط من، که شرایط خیلیها همین طور بود. الان ۵۰درصد از فوتبالیستهای همنسل من ماشین ایرانی سوار میشوند.
حالا سینما و تئاتر، اوضاع مالیات را بهتر کرده؟
نه. از این کارها پول چندانی درنمیآورم.
پس چه؟ شغل دیگری داری غیر از اینها؟
نه. من هیچوقت هوشِ بیزینس نداشتم. کار دیگری هم نمیکنم. یک مبلغی هست توی بانک که از درآمدش استفاده میکنم.
زمانی که بازیکن بودی هم با پول فوتبال بیزینس نمیکردی؟
نه به آن صورت. فقط یکی از بستگان توی کار ساختوساز بود که گاهی پیش او سرمایهگذاری میکردم. آن هم با مبالغ کم. هیچوقت به یک واحد نمیرسید.
درباره درآمد بازیگری؛ قبلا گفته بودی که قراردادت برای سریال «پژمان» ماهی ۵میلیون تومان بوده. قراردادهای بعدی را هم میتوانی بگویی؟
بله. در تئاتر قبلی کل قراردادم برای ۳۰شب اجرا ۵میلیون تومان بود. برای این تئاتر هم ۸میلیون قرارداد دارم.
در مقایسه با پولهای فوتبال خیلی رقمهای ریزی هستند. یعنی کلا به بازیگری به چشم منبع درآمد نگاه نکردی؟
من اصلا به بازیگر شدن فکر نکرده بودم که بخواهم به درآمدش فکر کنم. اصلا قرار نبود بازیگر شوم.
ولی بعد از سریال «پژمان» ماجرا برایت جدی شد.
بله. بعد از پژمان جدی شد. امسال کلا کار مربیگری هم نمیکنم و تمام وقتم صرف بازیگری میشود. چون قرار است فیلم پژمان را هم بسازیم و دیگر فرصتی برای فوتبال باقی نمیماند. مربیگری هم که یک کار تماموقت است.
,
بازیگری استعداد میخواهد، ربطی به تحصیلات ندارد
با همان احوالپرسیِ اول، صحبت ماشین خریدن شد و یکدفعه بحث پول و مادیات خیمه زد روی مصاحبه! حالا کمکم برویم سر موضوعات اصلی. مثلا اینکه طی یکی دو سال اخیر رفتهای جزو چهرههایی که همه کاری میکنند و همه جا هستند. در سینما، تئاتر، مجریگری، خوانندگی، فوتبال و... به نظرت این پرمشغله بودن و سرک کشیدن به
تمام حوزهها جای انتقاد دارد یا نه؟
البته مجری که تا به حال نبودهام ولی بقیه را بودم. ببین، وقتی میخواهند یک موضوعی را بزرگ جلوه بدهند دربارهاش اغراق میکنند. مثلا میگویند پژمان هم تئاتر بازی میکند هم تلویزیون، هم سینما! خب این سهتا که همهاش روی هم میشود یکی. یعنی بازیگری. تمام بازیگرها هم در تلویزیون هستند هم در سینما و تئاتر. درباره خوانندگی هم من از اول فکر میکردم تنها کاری که قرار است بعد از فوتبال انجام بدهم همین موسیقی است. از سال۸۹ در حال جمع کردن یک آلبوم بودم که مجوز ترانههایش کمی به مشکل خورد و دو سال طول کشید. تا اینکه خورد به سریال پژمان. حالا آلبوم آماده است اما من برای انتشارش دو به شک هستم. یک تکآهنگی هم همراه با محمدرضا هدایتی چند وقت قبل به درخواست علی ضیا خواندیم برای تیتراژ برنامهاش. یعنی خلاصه ماجرا این است که من یک زمانی فقط فوتبال بازی میکردم و الان هم فقط بازیگری میکنم. این وسط یکی دو تا آهنگ هم خواندم. همین.
هر کاری هم کردم سعی کردم کیفیتش راضیکننده باشد.
یعنی کارهایی کردی که میتوانی پای کیفیتشان بایستی.
بله. ما سریال «پژمان» را کار کردیم، بد بود؟ یکی از بهترین سریالهای دهه اخیر بود. الان هم که از آیفیلم دارد پخش میشود و فکر میکنم تقریبا ۱۰شبکه ماهوارهای پژمان را پخش کردهاند. تیتراژی هم که خواندیم اگر گوش داده باشید، کار خوب و قابل دفاعی است. میخواهم بگویم ما کارهایی که کردهایم کارهای بدی نبوده و اگر در رشتهای نتوانیم کار خوب بکنیم اصلا نمیکنیم. اصراری نداریم.
تا اینجا حق با توست. کسی تا امروز کار بیکیفیت از پژمان جمشیدی ندیده. اما مثلا همین تیتراژی که خواندی؛ خیلیها که در موسیقی بیشتر از تو سابقه دارند و زحمت کشیدهاند و درس این کار را خواندهاند فرصتی که نصیب تو شده نصیب آنها نمیشود.
تحصیلات در موسیقی چندان ملاک نیست. صدا و سرعت دو مقوله کاملا ارثی هستند. من درباره خودم حرف نمیزنم، این یک مسئله کلی است. اصلا بگذار درباره فوتبال بگویم بعد تعمیماش بدهیم به هنر و موسیقی. برای فوتبالیست شدن ۸۰درصد به «استعداد» نیاز دارید و ۲۰درصد به آموزش و تجربه. برای هنر هم قضیه همین است. ۸۰درصد استعداد، ۱۰درصد تجربه و ۱۰درصد آموزش. بهروز وثوقی اصلا دیپلم هم نداشته. پرویز پرستویی همینطور. تحصیلات به پیشرفت هنرمند کمک میکند اما ملاک اصلی نیست. شرط اصلی «استعداد» است.
قبول. ولی بعضیها استعداد هم دارند و فرصت بروزش را پیدا نمیکنند.
آن دیگر ربطی به من ندارد. تقصیر من است؟
شاید تو جای یک نفر از همانها را گرفته باشی!
(خنده) خب اینطوری باشد همایون شجریان هم جای یک نفر را گرفته. رضا یزدانی هم جای یک نفر را گرفته. یعنی الان همین من یک نفر زیادیام و جای دیگران را اشغال کردهام؟ به نظر من هیچکس نمیتواند جای دیگری را بگیرد. هر کسی جای خودش را دارد. اما آدمهایی که دائم غر میزنند هیچوقت به جایی نمیرسند. من هیچوقت نگفتم چرا مهدویکیا رفت آلمان و من نرفتم. هیچوقت نگفتم چرا جام جهانی نرفتم. در حالی که خیلی هم زحمت میکشیدم. به جرات میگویم در میان همنسلهای من کمتر کسی به اندازه من تمرین میکرد. روزی ۵بار تمرین میکردم. هم با تیم، هم اختصاصی. روز عید تا ۳دقیقه قبل از سالتحویل توی پارک روبهروی خانهمان میدویدم.
۳دقیقه! یعنی فقط فرصت داشتم دوش بگیرم و بنشینم سر سفره عید.
واقعا؟!
بله. من حتی یک سر سوزن هم برای فوتبال کم نگذاشتم. اما قسمتم نبود به خیلی چیزها برسم که دیگران رسیدند. اینها «چرا» ندارد. بگذار آندو تیموریان را مثال بزنم که هم رفیقم است و هم فوتبالیست خوبی است. آندو خیلی به سرعت آمد و خیلی سریع رفت جامجهانی بازی کرد. قسمتش بود. نوش جانش. ولی مثلا حامد کاویانپور جامجهانی نرفت. در حالی که حامد از ۵۰درصد هافبکهای ما که جامجهانی رفتهاند بهتر بود. محمد نوازی جامجهانی نرفت. پژمان جمشیدی جامجهانی نرفت. اما شما آرشیو آن دوران را بگردید یک مصاحبه از من پیدا نمیکنید که گفته باشم چرا فلانی رفت و من نرفتم. یکسری اتفاقات دست به دست هم داد تا سال۲۰۰۶ آندو به جام
جهانی و بعد به لیگ انگلیس برود.
...یعنی این بودن و نبودنها را بگذاریم به حساب شانس و اتفاق؟
و استثنا. من در مورد خودم کلمه «استثنا» به معنای خوب بودن به کار نمیبرم. به معنای «تکاتفاق» میگویم. به جای این همه «چرا» گفتن یک جایی هم برای استثناها بگذاریم. یک بار اتفاق افتاده که یک فوتبالیست آمده بازی کرده و کارش دیده شده. نویسنده و کارگردان و عوامل همه خوب بودند و من هم یک بخشی از آن کار بودم. من فقط مزد اعتمادم به آن گروه را گرفتم. محسن چگینی تهیهکننده کار که به شدت برای انتخاب من تحت فشار بود هم مزد اعتمادش را گرفت. سر «پژمان» ما به هم اعتماد کردیم و نتیجهاش را گرفتیم.
انصافا بازیات در آنجا بازتاب خیلی خوبی هم بین مردم داشت. شاید فقط سینماییها هستند که به بازیگر شدنت انتقاد دارند؟
بعد از «پژمان» همه واکنشها مثبت بود. خیلی از اهالی سینما به من زنگ زدند و تبریک گفتند. حتی کسانی که نمیشناختم. مثلا برای تماشای یک تئاتر از بهاره رهنما رفته بودم. تهمینه میلانی و ابوالحسن داوودی و هنگامه قاضیانی هم آنجا بودند. نمیدانید برای من چه میکردند. آنقدر به من محبت کردند که خجالت کشیدم. سه تا آدمی که من اصلا نمیشناختم. اما وقتی بحث تئاتر پیش آمد و احساس شد که قرار است در بازیگری بمانم کمی انتقاد هم چاشنی کار شد.
از این انتقادها ناراحت میشوی؟
نه، اصلا. من فقط از یک چیز ناراحت میشوم که آن هم فقط مربوط به شخص خودم نیست. شما صفحههای مجازی و شبکههای اجتماعی را نگاه کنید. حتی صفحه آدمهای معمولی. یک مطلب یا عکسی گذاشته شده و زیر آن چندین و چند تا پیام هست. بخوانید ببینید چند تا از این پیامها به مطلب اصلی ربط دارند! ببینید چقدر بیدلیل آدمها را قضاوت میکنیم. یک جامعهای شدهایم که همه همدیگر را قضاوت میکنیم. آن هم با بدترین لحن ممکن.
انگار یک پتانسیل عظیمی از خشونت کلامی درون همهمان هست که با کوچکترین بهانهای سر باز میکند. مثل بلایی که سر باران کوثری
آوردیم.
باران کوثری، مهناز افشار، بهرام رادان،... هیچکس در امان نیست. همه در معرض این قضاوتها هستند و آنهایی که معروفتر باشند بیشتر. حتی رسانهها و مجلاتمان هم همینطور هستند. هر چیزی که میشنوند مینویسند. بابا شما با مردم عادی فرق میکنید. باید از صحت و سقم هر چیزی مطمئن باشید تا منتشرش کنید.
البته نمیشود ته و توی همه چیز را هم درآورد. در خیلی از موارد حقیقت موضوع تا پایان هم مشخص نمیشود. اگر بخواهند راستش را بنویسند باید اصلا ننویسند.
ولی لااقل میتوانند کمی تحقیق کنند. به خصوص در مورد موضوعات مهم و تاثیرگذارتر که به آبروی یک فرد بستگی دارد. وقتی شما یک شایعه را از رسانهای مثل تلویزیون پخش میکنید به گوش میلیونها مخاطب میرسد. بعدا نمیتوانید آن را در یک جای محدودتر تکذیب یا تصحیح کنید. اگر اشتباه بود باید در همان وسعت تصحیحش کنید که همه بفهمند. خلاصه که همهمان خیلی بد شدهایم. خود من هم همینطور هستم. خودم را مستثنا نمیدانم، من هم در این جامعه دارم بزرگ میشوم. یکهو به خودم میآیم میبینم چقدر دارم درباره یک آدمی حرف میزنم و قضاوت میکنم. مثلا پرسپولیس دو سه بازی نتیجه نمیگیرد، عصبانی میشوم و شروع میکنم به انتقاد کردن که این بازیکن چرا چنین و چنان است! آخر من که خبر ندارم، شاید آن بازیکن امروز روزش نبوده. شاید مسئله دیگری در کار است. من بدون اینکه از چیزی خبر داشته باشم چرا باید این همه حرف بزنم؟
انگار یک چیزی را بد فهمیدهایم. قبلا حرفهایی داشتیم که نمیدانستیم کجا باید بزنیم. شبکههای اجتماعی به دادمان رسیدند و حرفها گفته شد. اما کمکم فکر کردیم چون شبکه اجتماعی هست دائما باید پرش کنیم. فکر کردیم زشت است صفحهمان خالی بماند. فکر کردیم حتما باید درباره همه چیز حرف بزنیم.
آی خدا پدرت را بیامرزد! نمیدانم چطور میتوانیم این همه قضاوت کنیم...
خودت چقدر در شبکههای اجتماعی فعال هستی؟
من فیسبوک نمیروم. آنجا یک صفحه هواداری هست که ادمین ادارهاش میکند و خبر جدیدی داشته باشم با هماهنگی خودم میگذارد. ولی در اینستاگرام یک صفحه دارم که دست خودم است.
در اینستا خیلی فعال هستی؟ زیاد عکس میگذاری؟
نه. خیلی کم. شاید هر دو هفته یک بار.
یعنی جایی که با هوادارانت در ارتباط مستقیم باشی فقط همین اینستاگرام است؟
بله. من بعد از پخش سریال ۵هزار کامنت را جواب دادم! سعی کردم جواب همه را بدهم.
هنوز هم تمام کامنتها را جواب میدهی؟
شاید فرصت نکنم همه را جواب بدهم ولی حتما همه را میخوانم.
ارسال دیدگاه