۲۵سال بیشتر سن نداشت. شنیده بود که زائرانی غریب و مظلوم از کشور دوست و برادرپاکستان با شرایط خاص از طریق مرز میرجاوه وارد سیستان و بلوچستان می شوند.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از عصرهامون؛ به خوبی می دانست که شیعه و سنی سیستان وبلوچستان میزبانان خوبی برای این زوار هستند اما باز هم با اتکا به شنیده هایش تصمیمگرفت از نزدیک شاهد ماجرا باشد پس نیت کرد و بسم الله گفت.
ساکن تهران بود و مثل بعضی از پایتخت نشین ها تفکرات غلطی درباره امنیت سیستان وبلوچستان داشت اما عشق حسین او را به جنوب شرق کشور کشاند.
تنها سفر کردن برای یک دختر مجرد تهرانی آن هم به استانی که هیچ دوست و آشنایی ندارد طبیعتا سخت بود اما باتوکل به خدای حسین(ع) سوار بر قطار شده و پس از تحمل ۲۴ ساعت به زاهدان می رسد. هیچ کس به استقبالش نرفته بود چون کسی نمی دانست که او از کجا آمده و چه نیتی دارد.
غریبانه سوار تاکسی شده و خودش را به یکی از مواکب مردمی می رساند و طبق پیش ثبتنام قبلی که داشت خدمتش را شروع میکند. تهرانی بود اما دنبال تخت نرم از جنس پر قو و اتاق شخصی وی آی پی نبود. در کنار سایر خدام خدمت میکرد و هیچکسنمی دانست که برای سفر یک روزه به زاهدان آمده است.
از طریق تنها دوست خبرنگاری که در زاهدان داشت با او آشنا شدم و به سراغش رفتم. هیچ علاقهای نداشت که نامش و تصویرش رسانه ای شود. غذاهای تند پاکستانی به مذاقش خوش نمیامد اما میخندید و میگفت اگر قرار است خادم باشم باید مثل خودشان عمل کنم و فرقی با دیگران نداشته باشم. این سوزش زبان هم با یک بطری آب حل می شود و دوباره می خندد.
دوست نداشت دقیقه ای از وقت یک روزه اش به پای مصاحبه هدر برود و سریع می خواست به محل خدمتش برود. پتو تحویل زائر میداد. کیف و چمدان هایشان را جابجا میکرد. در آغوش میکشیدشان و به هر طریقی که می توانست لبخند به لبانشان مینشاند.
میگفت خدمت؛ نیت من بود نه مصاحبه. ۲۴ ساعت بیشتر در سیستان و بلوچستان نبود اما با خودش هم قسم شد که باز هم برای خدمت به اینجا بیاید. در مسیر برگشت به صورت تلفنی و در قطار به سمت تهران و کربلا تلفنی حرف هایی برخواسته از دل زد که بر دل می نشست.
میگفت اینجا امن ترین استان کشور است.خونگرمترینمردمان را دارد اما در حق شان اجحاف شده است پس باید برای تغییرنگاه ها تلاشکنیم و من قطعا در سفرهای آتی به همراه سایرینخواهم آمد تا آنها هم این استان را بهتر بشناسند.
دختر ۲۵ ساله تهرانی، گمنام آمد و آشنا رفت. ناشناس وارد سیستان و بلوچستان شد اما با خیلی از حقایق آشنا شد. حقایقی درباره این استان مظلوم که مردمانش علیرغم فقر امکانات از جان و دل برای زوار اباعبدالله الحسین که از کشور پاکستان میآمدند مایه گذاشته اند.
دختر خانم خادم گمنام تهرانی یک روز خدمتش را انجام داد و رفت و این یکی از جالب ترین و عجیب ترین مسیرهای سفر خدام سرور و سالار شهیدان و زوار اربعینی بود. تهران_زاهدان_کربلا
انتهای پیام/
ارسال دیدگاه