من دو دختردارم که هر دو دانشجو هستند. تا جایی که توانستهایم - هم من و هم پدرشان - زمینه را طوری فراهم کرده ایم که فرزندانمان آگاهانه بتوانند در شرایط مناسب یک انتخاب صحیح داشته باشند.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی دانا، بدون شک خانم مولاوردی معاون رئیس جمهور در امور زنان را میتوان یکی از رسانهایترین اعضای کابینه یازدهم دانست. از این رو تماس با معاون رئیس جمهور و تنظیم فرصتی برای یک گفتگو در حوزه زنان کار دشواری نبود.
, شبکه اطلاع رسانی دانا,
** برای شروع از سوابق و تحصیلات خود برای ما بفرمایید.
متولد شهرستان خوی در آذربایجان غربی هستم، از سال 63 با قبولی در رشته حقوق قضایی در دانشگاه شهید بهشتی، ساکن تهران شدم. در دانشگاه علامه طباطبایی کارشناسی ارشد حقوق بینالملل را ادامه دادم، بعد از دفاع پایاننامه که موضوع آن بررسی اقدامات بینالمللی مقابله با خشونت علیه زنان بود از من دعوت به عمل آمد برای کمیته امحای خشونت علیه زنان در مرکز امور مشارکت زنان سابق که همین امر، مقدمه و زمینه ورود من به آن مرکز بود. بعدازآن، در مدیریت امور بینالملل مرکز بهعنوان کارشناس و کارشناس ارشد و درنهایت بهعنوان مدیر مشغول به کار شدم.
در سالهای بعد، تصمیم گرفتم که بهعنوان سردفتر اسناد رسمی ادامه فعالیت دهم و در سال 92 بود که مسئولیت معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری بر عهدهام گذاشته شد، البته در این فاصلهای که از شروع فعالیتم در حوزه زنان و خانواده میگذرد، از همان ابتدا در سازمانهای غیردولتی و نهادهای مدنی هم فعالیت داشتم و بیشتر اوقاتم بهویژه در هشت سال گذشته در این سازمانها طی شد.
** از فعالیتهای سیاسیتان در دولتهای گذشته بفرمایید.
فعالیت سیاسی من به آن معنا که عضو رسمی حزب خاصی باشم، نبوده است، البته با کمیسیونهای زنان و کمیتههای زنان احزاب، همکاری داشتهام و در تدوین منشور زنان همکاری کردهام. همچنین درزمینهٔ آموزش برای توانمندسازی سیاسی زنان مشارکت داشتم، ولی هیچوقت عضو رسمی حزبی نبودهام.
جمعیت حمایت از حقوق بشر زنان را که ما درخواست مجوز کردیم (آن زمانی که ما درخواست کردیم هنوز معاونت سیاسی از معاونت اجتماعی در وزارت کشور منفک نشده بود) و درخواست ما به کمیسیون ماده 10 احزاب، ارسال شد و ما پروانه کمیسیون ماده 10 را بهعنوان یک حزب و تشکل به دست آوردیم، البته علیرغم اینکه اساسنامهای که تقدیم کرده بودیم، بیشتر صنفی و تخصصی بود و بیشتر خانمهای حقوقدان حضور داشتند و فعالیتهای ما دفاع از حقوق حرفهای و صنفی زنان بود، ولی این اتفاقی که رخ داد ما را به سمت یک تشکل و حزب سوق داد که هیچوقت هم البته فرصت این را پیدا نکردیم که شکل و قالب حزب را درست کنیم، کنگرهای تشکیل دهیم و یا شورای مرکزی داشته باشیم و تمایل اعضا هم بیشتر این بود که در همین قالب صنفی-تخصصی فعالیت داشته باشیم، البته بعدها در تشکلهای دیگر زنانه که از کمیسیون ماده 10 مجوز گرفته بودند، مثل انجمن روزنامهنگاران زن ایران که مخفف آن «رزا» میشود و جمعیت زنان مسلمان نواندیش عضویت و فعالیت داشتم و فعالیتهای من بیشتر به سمت ارتقای مشارکت سیاسی زنان سوق داده شد.
** چه شد که در دولت آقای روحانی مشغول به کار شدید، آیا فرد خاصی شما را برای این کار پیشنهاد داد؟ طبق شنیدههای ما خانم ابتکار تلاش زیادی برای معرفی شما کرده بودند.
خانم ابتکار تلاش و معرفی کرده بودند و از طرف دیگر، گزینه و کاندیدای چندین گروه بودم و از طرف چند طیف و گروه معرفی شدم و بالاخره این مذاکرات بعد از دو ماه به نتیجه رسید.
** آیا شروط خاصی را با آقای رئیسجمهور در جلسهای که داشتید مطرح کردید؟
تأکید آقای روحانی بر همگرایی بود، بحث رویکرد دولت در اعتدال موردتوجه ایشان بود و اینکه مسائل زنان وجهالمصالحه مباحث سیاسی قرار نگیرد و تلاش شود که راهبردهایی ایشان در حوزه زنان و خانواده محقق شود. با توجه به فعالیتهایی که هم در مجمع زنان اصلاحطلب و هم در ائتلاف اسلامی زنان که ائتلافی بود میان مجمع زنان اصلاحطلب و جامعه زینب - که باهمت زندهیاد مریم بهروزی که دبیر کل جامعه زینب بودند - حول محور لایحه حمایت از خانواده شکل گرفت، داشتم شاید از این نظر بهعنوان کسی که در هر دو جناح و گروه فعالیت داشتم و دوستان مشترکی دارم، برای رسیدن به همگرایی موردنظر از سوی رئیسجمهور مناسب تشخیص داده شدم.
** خانم مولاوردی! میتوانم بپرسم که چند فرزند دارید و اصولی که در خانواده برای تربیت فرزندان استفاده میکنید، چیست؟
من دو دختردارم که هر دو دانشجو هستند. تأکید ما از ابتدا بر این بوده است که زمینه را طوری فراهم کنیم که فرزندانمان آگاهانه بتوانند انتخاب داشته باشند، چون معتقد هستم اگر از روی آگاهی راهی انتخاب نشود، محکومبه شکست خواهد بود و تا جایی که توانستهایم - هم من و هم پدرشان - این آگاهی و اطلاعات لازم را در اختیار فرزندانم قرار دادهایم و کمک کردهایم که شرایط مناسب برای یک انتخاب صحیح شکل بگیرد.
** تعریف شما از پسر یا دختر خوشبخت چیست؟ تحصیل در کجای این خوشبختی قرار دارد؟
به نظر من، خوشبختی به این معناست که انسان، اعم از دختر و پسر توانایی خود را بشناسد، علاقهمندی خود را تشخیص دهد و بر این اساس برنامهریزی کند. حال ممکن است که این توانمندی را در مسیر تحصیل یا شغل یا هنر خاصی قرار دهد. به نظر من، خوشبختی در این است که فرد احساس رضایت از زندگی داشته باشد، نه اینکه مدرک بالا یا درآمد زیاد و یا تعلق به طبقه خاصی داشته باشد. چون ما میبینیم که علیرغم اینکه خیلیها این وضعیت را دارند، ولی رضایت باطنی را در زندگی ندارند. بهطور مثال، در بحث افسردگی و اعتیاد -که مرزها را درنوردیده و متعلق به تحصیل و طبقه و درآمد خاصی نیست- میبینیم که تحصیلات بالا یا درآمد بالا مانع از آسیبها نمیشود؛ بنابراین، احساس رضایت باطنی از زندگی بسیار مهم است. این احساس رضایت؛ یعنی شادبود و در لحظه زندگیکردن، حسرت گذشته را نخوردن و نگران آینده نبودن، البته همه ما باید تمرین کنیم تا به این وضعیت برسیم، همه مشکل برای قرار گرفتن در این وضعیت داریم.
** آیا آماری از طلاق بهصورت تفکیکی و سالیانه وجود دارد؟ اگر ممکن است میزان آن و رشد سالیانه این آمارها را برای ما بیان بفرمایید.
هرسال سازمان ثبتاحوال این آمارها را اعلام میکند و استناد ما هم به همین آمارهای ثبتاحوال است. در آخرین آماری که اعلامشده است بیشترین ترکیب طلاق ثبتشده در سهماهه اول 93 مربوط به ترکیب سنی مردان بین 25 تا 29 ساله و زنان 20 تا 24 ساله که تعداد آن برابر با 3622 واقعه هست. تعداد کل وقایع طلاق ثبتشده در سهماهه اول سال جاری 34026 مورد است؛ بنابراین نسبت طلاق در سه ماه اول سال جاری به ازدواج برابر با 19.5 درصد برآورد شده است که این رقم در مقایسه با سال گذشته که 20.3 درصد بوده نشاندهنده عدمتغییر محسوس درروند وقوع ازدواج و طلاق در جامعه است.
** تفاوت آمار طلاق در تهران و سایر شهرستانها چگونه است. اگر در کل کشور هر پنج ازدواج به یک طلاق منجر میشود، این آمار در تهران هر طلاق به ازای سه ازدواج است. علت تفاوت آمار تهران با شهرستانها در چیست؟
طلاق یکی از پدیدههای چندعاملی است. بههیچوجه نمیتوانیم بگوییم که علت واحد دارد. یکی از علتهای آن اعتیاد است. دریکی از آمارهای ارائهشده حدود 55 درصد طلاقها ناشی از اعتیاد است. ممکن است فقر اقتصادی و مالی، بیکاری، فقر فرهنگی و ... هم تأثیرگذار باشد. تمام این علل را باید بررسی کنیم و متناسب با بررسی و شناختی که به دست میآوریم به سمت درمان حرکت کنیم.
شاید یکی از دلایل این تفاوت در تهران و شهرستانها این باشد که در بعضی از استانها که آمار پایین طلاق است، اصلاً طلاقها به ثبت نمیرسد که البته در تهران ثبت میشود و هم به دلیل جمعیتی که در تهران زندگی میکنند، اگر مقایسه کنیم تعداد طلاقها را بیشتر نشان میدهد. به هر شکل، بهعنوان پایتخت و مرکز کشور، بحثِ فرهنگی طلاق ممکن است برای زوجها نسبت به شهرستانها و محیطهای کوچک راحتتر باشد، زیرا در شهرستانها تبعات و آثاری که طلاق ممکن است داشته باشد بهخصوص برای خانمها، آنها را کمتر راغب میکند که خیلی سریع تصمیم به طلاق بگیرند. در تهران به دلیل اینکه شهر بزرگی است و کلانشهر است و کمتر خانوادهها و حتی همسایهها همدیگر را میشناسند، طلاق مسئلهٔ زیاد مهمی نیست و محدودیتها و موانع فرهنگی در تهران کمتر وجود دارد.
** تهران پایتخت است و سطح تحصیلات بالاتر است و انتظار این است که طلاق کمتر رخ دهد، ولی میبینیم که جدایی راحتتر شده است و برخلاف اینکه اسلام آن را مبغوضترین حلال میداند، افراد بهراحتی از یکدیگر جدا میشوند.
بله. حتی میبینیم که برای طلاق جشن هم میگیرند.
** آیا از طلاق در خانوادههای ثروتمند آماری وجود دارد که بالاتر از میانگین است یا پایینتر؟
این مبحث را به این شکل و تفکیکشده تابهحال ندیدهام، ولی بررسیهای کلی نشان میدهد که نمیتوانیم طلاق را منحصر بدانیم به طبقات غیر برخوردار، چون در آن طبقات موردنظر که اشاره کردید هم قطعاً این اتفاق رخ میدهد و شاید خیلی بیشتر از طلاقهایی باشد که در خانوادههای طبقات پایین در حال رخ دادن است. در اینجا بحثی که مطرح میشود این است که خانوادههای ثروتمند با توجه به دسترسیها و استقلال مالیای که دارند، به هر قیمتی حاضر به حفظ زندگی در زیر یک سقف مشترک نیستند و بهراحتی تصمیم میگیرند تا از هم جدا شوند. شاید این راحتی در تصمیمگیری را در خانوادههای طبقات پایینتر، نداشته باشیم.
** رابطه طلاق با ماهواره چگونه است؟ اگر آماری وجود دارد لطفاً ارائه دهید و نظر خود را در این رابطه بفرمایید.
آمار به آن معنا ارائه نشده است، ولی به هر شکل با توجه به نفوذ ماهواره و فیلمهایی که در بین خانوادهها طرفدار دارد و بهویژه زنان خانهدار با اوقات فراغتی که دارند، وقت بیشتری را به این برنامهها و فیلمها اختصاص میدهند و محتوای این فیلمها، قطعاً در طلاق تأثیر دارد و باید سهم خاصی را برای آن قائل شویم، ولی باز به این معنا نیست که ما علتهای دیگر را کنار بگذاریم و تماماً به ماهواره منحصر کنیم. یکی از دلایل ممکن است این باشد و در اندازه خود باید سهم آن را در نظر بگیریم.
** نکته دیگر درباره طلاق این است که هرچه تعداد فرزندان بیشتر میشود آمار طلاق پایین میآید و همانگونه که شما اشاره کردید در سنین پایین و در سالهای اول ازدواج طلاق بیشتر اتفاق میافتد. به نظر شما چه رابطهای بین تعداد فرزند و طلاق وجود دارد؟
این موضوعی که مطرح کردید کاملاً صحیح است. پدر مادر منتظرند تا فرزند بهجایی برسد و سروسامان بگیرد و تحملهایی صورت میگیرد تا این اتفاق رخ دهد. نگرانی از آینده فرزندان است که این وضعیت را به وجود میآورد و البته خانمها بیشتر این تحمل را دارند و به خاطر احساس مادرانهای که دارند سعی میکنند که فرزندان کمترین آسیب را ببینند، اما در برخی موارد، میبینیم که حتی باوجود فرزندان، این اتفاق رخ میدهد و زندگی برای طرفین غیرقابلتحمل میشود و درنتیجه به طلاق منجر میشود.
** رابطه تحصیلات و طلاق چگونه است، آیا رابطهای بین این دو وجود دارد که هر چه میزان تحصیلات بالاتر رود و سن ازدواج بیشتر شود، آمار طلاق هم بالا میرود؟
وقتی تحصیلات بالا میرود در پی آن استقلال مالی مطرح میشود. این مسئله خیلی تأثیرگذار است در تصمیماتی که منجر به طلاق و جدایی میشود، چون در طلاق بحث امنیت و نگرانی از آینده در تصمیماتی که اتخاذ میشود خیلی مهم است. لذا، قطعاً تأثیرگذار است، البته بازهم نمیتوانیم بگوییم که تمام دلایل به این امر مربوط میشود. وقتی تحصیلات بالاتر میرود، تصمیمگیری برای طرفین راحتتر میشود و زودتر به نتیجه میرسند. وقتی تحصیلات بالاتر میرود، سطح آگاهی هم بالا میرود؛ بنابراین، قطعاً تحمل هر وضعیتی برای طرفین قابلپذیرش نیست و سعی میکنند که خود را از آن وضعیتی که به نظر آنها شایسته و مناسب نیست، رها کنند؛ بنابراین، تصمیمگیری راحتتری دارند.
** آیا اگر زوجین کمی تحمل خود را بالا ببرند و باهم بسازند بهتر نیست؟
این امر برمیگردد به مهارتهای ارتباطی مؤثر و سازندهٔ بین زوجین که متأسفانه شاهد هستیم که زوجین از بدیهیترین مهارتها بیبهرهاند که این هم وظیفه رسانههاست و هم وظیفه آموزش و پرویش و آموزش عالی که زوجین را به این مهارتها مسلح کند و از همان کودکی به فرد آموزش دهند. بحث مهارت حل مسئله و مهارت نه گفتن و ... مباحثی است که باید موردبررسی قرار گیرد و باید همت شود و عزم جدی وجود داشته باشند تا وقتی کمترین تنش و کمترین برخوردی بین زوجین به وجود میآید کار بهجاهای باریک کشیده نشود و طرفین بتوانند راهحلهای درستی را در پیش بگیرند تا زندگی خود را حفظ میکنند و آخرین راهحل را اولین راهحل ندانند.
** بحث دیگر در مورد دختران بالای 30 سال است، آیا آماری از دختران ازدواجنکرده بالای 30 سال داریم؟
آنچه در آخرین آمار در ذهن دارم چیزی حدود 30 درصد است که اینیک الگوی نوظهور در بحث خودسرپرستی است؛ یعنی ما تا همین اواخر که بحث زنان سرپرست خانوار مطرح میشد، یا شامل زنان مطلقه بود و یا بیوه، اما در مورد دختران بالای 30 سال به یک الگوی نوظهور رسیدهایم که نیازها و اقتضائات خاص خود را دارند و قطعاً در برنامهریزیها این تفاوتها باید در نظر گرفته شود.
** ازدواج نکردن دخترهای بالای 30 سال چه پیامدهایی برای خود فرد، خانواده و جامعه دارد و چه مشکلاتی به وجود میآورد؟
با بررسیهایی که انجامشده است، هماکنون سن زیستی 35 تا 40 سال را با 20 تا 25 سال در 20 سال قبل مقایسه میکنند؛ یعنی تقریباً میتوان گفت که افراد 35 تا 40 سال همان ویژگیهای افراد 20 تا 25 سال 20 سال قبل را دارند، حتی فرزند آوری آنان هم برابری میکند با همان سن زیستی. لذا، نباید این را به این شکل مطرح کنیم که این افراد هیچ راهی و شانسی برای ازدواج و فرزند آوری ندارند و تشویقها و مشوقهای لازم باید در اختیارشان قرار گیرد.
** وقتی دختری که بالای 30 سال است، ازدواج میکند، برای باروری و فرزند آوری قطعاً خیلی ضعیفتر از کسی است که در سنین پایینتر ازدواج میکند.
بله اگر این اتفاق رخ دهد فرزند آوری محدود میشود به یک یا دو فرزند. هماکنون نیز انتخاب جوانان بیشتر از این نیست چه در سن 20 سالگی ازدواج کنند و چه در سن 35 سالگی، ولی باید دید که دلایل این قضیه چه بوده است؟ فکر میکنم این امر یک پدیدهٔ جهانی باشد، حتی بحث افزایش نرخ طلاق یا کاهش نرخ ازدواج و بالا رفتن سن ازدواج نیز یک پدیدهٔ جهانی است که به نظر میرسد، درنتیجه تغییر ساختار خانواده و شهرنشینی است و باید برنامهریزیهای لازم انجام شود تا جوانان به اقناع برسند و برای ازدواج در سنین مناسب و فرزند آوری اقدام کنند.
** اینکه میفرمایید جوانان علاقه دارند که یک یا دو فرزند داشته باشند، به نظر میرسد اگر برنامهریزی صورت گیرد و جوانان در سنین پایین ازدواج کنند، وضعیت فرزند آوری نیز بهتر میشود؟
بله قطعاً؛ اما باید سایر الزامات و امکانات نیز مهیا شود. مثلاً، باوجود مشکلاتی مثل اشتغال و مسکن و ازایندست مسائل بیشتر از یک یا دو فرزند خیلی عقلانی نیست؛ و به شرطی اصلاح میشود که تسهیلات و امکانات لازم برای یک زندگی سالم و رفاه نسبی در اختیار جوانان قرار گیرد.
** نقش دولت در تهیه این امکانات و الزامات چه میدانید؟
سیاستهای کلی ابلاغی برای افزایش جمعیت، خیلی واقعبینانه این موضوع را مطرح کرده است، البته خطاب این سیاستها هم دولت، هم مجلس و هم قوه قضاییه است.
دولت بهعنوان یکی از قوا و ارکانی که نقشآفرین است، به بحثهای مختلفی دراینباره پرداخته است که یکی از آنها بحث تسهیل ازدواج است. دولت درصدد است که باسیاستهایش، بتواند جوانان را اقناع کند که افزایش جمعیت نیاز کشور است و امنیت کشور درگرو این سیاست است، ولی شرطی که در این زمینه وجود دارد این است که تمام مقدمات لازم باید فراهم شود و تسهیلات ازدواج، مسکن، اشتغال و سایر راهحلهایی که ما را به سمت افزایش جمعیت سوق میدهد، در برنامهها در نظر گرفته شود. درمان ناباروری، کاهش مرگومیرهای سوانح جادهای، مبارزه با آلودگی هوا، مبارزه با بیماریهای صعبالعلاج مانند سرطانهایی که متأسفانه روزبهروز در حال رشد است، همه اینها درمجموع ما را به آن سیاستها میرساند و دولت بخشی از این قوا است که باید به وظیفه خود عمل کند.
** آیا آماری از خانههای مجردی در تهران دارید؟ علت شکلگیری این فسادهای جدید چیست؟
آماری از این خانهها در دسترس نداریم. به نظر میرسد این پدیده هم تک عاملی نیست و معلول علل عدیدهای است. البته این موضوع را هم در نظر بگیریم که نمیتوان با یک حکم کلی همه این خانهها را اماکنی برای فساد قلمداد کرد و تحت عنوان فساد جدید از آن یادکرد.
** برای شروع از سوابق و تحصیلات خود برای ما بفرمایید.
متولد شهرستان خوی در آذربایجان غربی هستم، از سال 63 با قبولی در رشته حقوق قضایی در دانشگاه شهید بهشتی، ساکن تهران شدم. در دانشگاه علامه طباطبایی کارشناسی ارشد حقوق بینالملل را ادامه دادم، بعد از دفاع پایاننامه که موضوع آن بررسی اقدامات بینالمللی مقابله با خشونت علیه زنان بود از من دعوت به عمل آمد برای کمیته امحای خشونت علیه زنان در مرکز امور مشارکت زنان سابق که همین امر، مقدمه و زمینه ورود من به آن مرکز بود. بعدازآن، در مدیریت امور بینالملل مرکز بهعنوان کارشناس و کارشناس ارشد و درنهایت بهعنوان مدیر مشغول به کار شدم.
در سالهای بعد، تصمیم گرفتم که بهعنوان سردفتر اسناد رسمی ادامه فعالیت دهم و در سال 92 بود که مسئولیت معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری بر عهدهام گذاشته شد، البته در این فاصلهای که از شروع فعالیتم در حوزه زنان و خانواده میگذرد، از همان ابتدا در سازمانهای غیردولتی و نهادهای مدنی هم فعالیت داشتم و بیشتر اوقاتم بهویژه در هشت سال گذشته در این سازمانها طی شد.
** از فعالیتهای سیاسیتان در دولتهای گذشته بفرمایید.
فعالیت سیاسی من به آن معنا که عضو رسمی حزب خاصی باشم، نبوده است، البته با کمیسیونهای زنان و کمیتههای زنان احزاب، همکاری داشتهام و در تدوین منشور زنان همکاری کردهام. همچنین درزمینهٔ آموزش برای توانمندسازی سیاسی زنان مشارکت داشتم، ولی هیچوقت عضو رسمی حزبی نبودهام.
جمعیت حمایت از حقوق بشر زنان را که ما درخواست مجوز کردیم (آن زمانی که ما درخواست کردیم هنوز معاونت سیاسی از معاونت اجتماعی در وزارت کشور منفک نشده بود) و درخواست ما به کمیسیون ماده 10 احزاب، ارسال شد و ما پروانه کمیسیون ماده 10 را بهعنوان یک حزب و تشکل به دست آوردیم، البته علیرغم اینکه اساسنامهای که تقدیم کرده بودیم، بیشتر صنفی و تخصصی بود و بیشتر خانمهای حقوقدان حضور داشتند و فعالیتهای ما دفاع از حقوق حرفهای و صنفی زنان بود، ولی این اتفاقی که رخ داد ما را به سمت یک تشکل و حزب سوق داد که هیچوقت هم البته فرصت این را پیدا نکردیم که شکل و قالب حزب را درست کنیم، کنگرهای تشکیل دهیم و یا شورای مرکزی داشته باشیم و تمایل اعضا هم بیشتر این بود که در همین قالب صنفی-تخصصی فعالیت داشته باشیم، البته بعدها در تشکلهای دیگر زنانه که از کمیسیون ماده 10 مجوز گرفته بودند، مثل انجمن روزنامهنگاران زن ایران که مخفف آن «رزا» میشود و جمعیت زنان مسلمان نواندیش عضویت و فعالیت داشتم و فعالیتهای من بیشتر به سمت ارتقای مشارکت سیاسی زنان سوق داده شد.
** چه شد که در دولت آقای روحانی مشغول به کار شدید، آیا فرد خاصی شما را برای این کار پیشنهاد داد؟ طبق شنیدههای ما خانم ابتکار تلاش زیادی برای معرفی شما کرده بودند.
خانم ابتکار تلاش و معرفی کرده بودند و از طرف دیگر، گزینه و کاندیدای چندین گروه بودم و از طرف چند طیف و گروه معرفی شدم و بالاخره این مذاکرات بعد از دو ماه به نتیجه رسید.
** آیا شروط خاصی را با آقای رئیسجمهور در جلسهای که داشتید مطرح کردید؟
تأکید آقای روحانی بر همگرایی بود، بحث رویکرد دولت در اعتدال موردتوجه ایشان بود و اینکه مسائل زنان وجهالمصالحه مباحث سیاسی قرار نگیرد و تلاش شود که راهبردهایی ایشان در حوزه زنان و خانواده محقق شود. با توجه به فعالیتهایی که هم در مجمع زنان اصلاحطلب و هم در ائتلاف اسلامی زنان که ائتلافی بود میان مجمع زنان اصلاحطلب و جامعه زینب - که باهمت زندهیاد مریم بهروزی که دبیر کل جامعه زینب بودند - حول محور لایحه حمایت از خانواده شکل گرفت، داشتم شاید از این نظر بهعنوان کسی که در هر دو جناح و گروه فعالیت داشتم و دوستان مشترکی دارم، برای رسیدن به همگرایی موردنظر از سوی رئیسجمهور مناسب تشخیص داده شدم.
** خانم مولاوردی! میتوانم بپرسم که چند فرزند دارید و اصولی که در خانواده برای تربیت فرزندان استفاده میکنید، چیست؟
من دو دختردارم که هر دو دانشجو هستند. تأکید ما از ابتدا بر این بوده است که زمینه را طوری فراهم کنیم که فرزندانمان آگاهانه بتوانند انتخاب داشته باشند، چون معتقد هستم اگر از روی آگاهی راهی انتخاب نشود، محکومبه شکست خواهد بود و تا جایی که توانستهایم - هم من و هم پدرشان - این آگاهی و اطلاعات لازم را در اختیار فرزندانم قرار دادهایم و کمک کردهایم که شرایط مناسب برای یک انتخاب صحیح شکل بگیرد.
** تعریف شما از پسر یا دختر خوشبخت چیست؟ تحصیل در کجای این خوشبختی قرار دارد؟
به نظر من، خوشبختی به این معناست که انسان، اعم از دختر و پسر توانایی خود را بشناسد، علاقهمندی خود را تشخیص دهد و بر این اساس برنامهریزی کند. حال ممکن است که این توانمندی را در مسیر تحصیل یا شغل یا هنر خاصی قرار دهد. به نظر من، خوشبختی در این است که فرد احساس رضایت از زندگی داشته باشد، نه اینکه مدرک بالا یا درآمد زیاد و یا تعلق به طبقه خاصی داشته باشد. چون ما میبینیم که علیرغم اینکه خیلیها این وضعیت را دارند، ولی رضایت باطنی را در زندگی ندارند. بهطور مثال، در بحث افسردگی و اعتیاد -که مرزها را درنوردیده و متعلق به تحصیل و طبقه و درآمد خاصی نیست- میبینیم که تحصیلات بالا یا درآمد بالا مانع از آسیبها نمیشود؛ بنابراین، احساس رضایت باطنی از زندگی بسیار مهم است. این احساس رضایت؛ یعنی شادبود و در لحظه زندگیکردن، حسرت گذشته را نخوردن و نگران آینده نبودن، البته همه ما باید تمرین کنیم تا به این وضعیت برسیم، همه مشکل برای قرار گرفتن در این وضعیت داریم.
** آیا آماری از طلاق بهصورت تفکیکی و سالیانه وجود دارد؟ اگر ممکن است میزان آن و رشد سالیانه این آمارها را برای ما بیان بفرمایید.
هرسال سازمان ثبتاحوال این آمارها را اعلام میکند و استناد ما هم به همین آمارهای ثبتاحوال است. در آخرین آماری که اعلامشده است بیشترین ترکیب طلاق ثبتشده در سهماهه اول 93 مربوط به ترکیب سنی مردان بین 25 تا 29 ساله و زنان 20 تا 24 ساله که تعداد آن برابر با 3622 واقعه هست. تعداد کل وقایع طلاق ثبتشده در سهماهه اول سال جاری 34026 مورد است؛ بنابراین نسبت طلاق در سه ماه اول سال جاری به ازدواج برابر با 19.5 درصد برآورد شده است که این رقم در مقایسه با سال گذشته که 20.3 درصد بوده نشاندهنده عدمتغییر محسوس درروند وقوع ازدواج و طلاق در جامعه است.
** تفاوت آمار طلاق در تهران و سایر شهرستانها چگونه است. اگر در کل کشور هر پنج ازدواج به یک طلاق منجر میشود، این آمار در تهران هر طلاق به ازای سه ازدواج است. علت تفاوت آمار تهران با شهرستانها در چیست؟
طلاق یکی از پدیدههای چندعاملی است. بههیچوجه نمیتوانیم بگوییم که علت واحد دارد. یکی از علتهای آن اعتیاد است. دریکی از آمارهای ارائهشده حدود 55 درصد طلاقها ناشی از اعتیاد است. ممکن است فقر اقتصادی و مالی، بیکاری، فقر فرهنگی و ... هم تأثیرگذار باشد. تمام این علل را باید بررسی کنیم و متناسب با بررسی و شناختی که به دست میآوریم به سمت درمان حرکت کنیم.
شاید یکی از دلایل این تفاوت در تهران و شهرستانها این باشد که در بعضی از استانها که آمار پایین طلاق است، اصلاً طلاقها به ثبت نمیرسد که البته در تهران ثبت میشود و هم به دلیل جمعیتی که در تهران زندگی میکنند، اگر مقایسه کنیم تعداد طلاقها را بیشتر نشان میدهد. به هر شکل، بهعنوان پایتخت و مرکز کشور، بحثِ فرهنگی طلاق ممکن است برای زوجها نسبت به شهرستانها و محیطهای کوچک راحتتر باشد، زیرا در شهرستانها تبعات و آثاری که طلاق ممکن است داشته باشد بهخصوص برای خانمها، آنها را کمتر راغب میکند که خیلی سریع تصمیم به طلاق بگیرند. در تهران به دلیل اینکه شهر بزرگی است و کلانشهر است و کمتر خانوادهها و حتی همسایهها همدیگر را میشناسند، طلاق مسئلهٔ زیاد مهمی نیست و محدودیتها و موانع فرهنگی در تهران کمتر وجود دارد.
** تهران پایتخت است و سطح تحصیلات بالاتر است و انتظار این است که طلاق کمتر رخ دهد، ولی میبینیم که جدایی راحتتر شده است و برخلاف اینکه اسلام آن را مبغوضترین حلال میداند، افراد بهراحتی از یکدیگر جدا میشوند.
بله. حتی میبینیم که برای طلاق جشن هم میگیرند.
** آیا از طلاق در خانوادههای ثروتمند آماری وجود دارد که بالاتر از میانگین است یا پایینتر؟
این مبحث را به این شکل و تفکیکشده تابهحال ندیدهام، ولی بررسیهای کلی نشان میدهد که نمیتوانیم طلاق را منحصر بدانیم به طبقات غیر برخوردار، چون در آن طبقات موردنظر که اشاره کردید هم قطعاً این اتفاق رخ میدهد و شاید خیلی بیشتر از طلاقهایی باشد که در خانوادههای طبقات پایین در حال رخ دادن است. در اینجا بحثی که مطرح میشود این است که خانوادههای ثروتمند با توجه به دسترسیها و استقلال مالیای که دارند، به هر قیمتی حاضر به حفظ زندگی در زیر یک سقف مشترک نیستند و بهراحتی تصمیم میگیرند تا از هم جدا شوند. شاید این راحتی در تصمیمگیری را در خانوادههای طبقات پایینتر، نداشته باشیم.
** رابطه طلاق با ماهواره چگونه است؟ اگر آماری وجود دارد لطفاً ارائه دهید و نظر خود را در این رابطه بفرمایید.
آمار به آن معنا ارائه نشده است، ولی به هر شکل با توجه به نفوذ ماهواره و فیلمهایی که در بین خانوادهها طرفدار دارد و بهویژه زنان خانهدار با اوقات فراغتی که دارند، وقت بیشتری را به این برنامهها و فیلمها اختصاص میدهند و محتوای این فیلمها، قطعاً در طلاق تأثیر دارد و باید سهم خاصی را برای آن قائل شویم، ولی باز به این معنا نیست که ما علتهای دیگر را کنار بگذاریم و تماماً به ماهواره منحصر کنیم. یکی از دلایل ممکن است این باشد و در اندازه خود باید سهم آن را در نظر بگیریم.
** نکته دیگر درباره طلاق این است که هرچه تعداد فرزندان بیشتر میشود آمار طلاق پایین میآید و همانگونه که شما اشاره کردید در سنین پایین و در سالهای اول ازدواج طلاق بیشتر اتفاق میافتد. به نظر شما چه رابطهای بین تعداد فرزند و طلاق وجود دارد؟
این موضوعی که مطرح کردید کاملاً صحیح است. پدر مادر منتظرند تا فرزند بهجایی برسد و سروسامان بگیرد و تحملهایی صورت میگیرد تا این اتفاق رخ دهد. نگرانی از آینده فرزندان است که این وضعیت را به وجود میآورد و البته خانمها بیشتر این تحمل را دارند و به خاطر احساس مادرانهای که دارند سعی میکنند که فرزندان کمترین آسیب را ببینند، اما در برخی موارد، میبینیم که حتی باوجود فرزندان، این اتفاق رخ میدهد و زندگی برای طرفین غیرقابلتحمل میشود و درنتیجه به طلاق منجر میشود.
** رابطه تحصیلات و طلاق چگونه است، آیا رابطهای بین این دو وجود دارد که هر چه میزان تحصیلات بالاتر رود و سن ازدواج بیشتر شود، آمار طلاق هم بالا میرود؟
وقتی تحصیلات بالا میرود در پی آن استقلال مالی مطرح میشود. این مسئله خیلی تأثیرگذار است در تصمیماتی که منجر به طلاق و جدایی میشود، چون در طلاق بحث امنیت و نگرانی از آینده در تصمیماتی که اتخاذ میشود خیلی مهم است. لذا، قطعاً تأثیرگذار است، البته بازهم نمیتوانیم بگوییم که تمام دلایل به این امر مربوط میشود. وقتی تحصیلات بالاتر میرود، تصمیمگیری برای طرفین راحتتر میشود و زودتر به نتیجه میرسند. وقتی تحصیلات بالاتر میرود، سطح آگاهی هم بالا میرود؛ بنابراین، قطعاً تحمل هر وضعیتی برای طرفین قابلپذیرش نیست و سعی میکنند که خود را از آن وضعیتی که به نظر آنها شایسته و مناسب نیست، رها کنند؛ بنابراین، تصمیمگیری راحتتری دارند.
** آیا اگر زوجین کمی تحمل خود را بالا ببرند و باهم بسازند بهتر نیست؟
این امر برمیگردد به مهارتهای ارتباطی مؤثر و سازندهٔ بین زوجین که متأسفانه شاهد هستیم که زوجین از بدیهیترین مهارتها بیبهرهاند که این هم وظیفه رسانههاست و هم وظیفه آموزش و پرویش و آموزش عالی که زوجین را به این مهارتها مسلح کند و از همان کودکی به فرد آموزش دهند. بحث مهارت حل مسئله و مهارت نه گفتن و ... مباحثی است که باید موردبررسی قرار گیرد و باید همت شود و عزم جدی وجود داشته باشند تا وقتی کمترین تنش و کمترین برخوردی بین زوجین به وجود میآید کار بهجاهای باریک کشیده نشود و طرفین بتوانند راهحلهای درستی را در پیش بگیرند تا زندگی خود را حفظ میکنند و آخرین راهحل را اولین راهحل ندانند.
** بحث دیگر در مورد دختران بالای 30 سال است، آیا آماری از دختران ازدواجنکرده بالای 30 سال داریم؟
آنچه در آخرین آمار در ذهن دارم چیزی حدود 30 درصد است که اینیک الگوی نوظهور در بحث خودسرپرستی است؛ یعنی ما تا همین اواخر که بحث زنان سرپرست خانوار مطرح میشد، یا شامل زنان مطلقه بود و یا بیوه، اما در مورد دختران بالای 30 سال به یک الگوی نوظهور رسیدهایم که نیازها و اقتضائات خاص خود را دارند و قطعاً در برنامهریزیها این تفاوتها باید در نظر گرفته شود.
** ازدواج نکردن دخترهای بالای 30 سال چه پیامدهایی برای خود فرد، خانواده و جامعه دارد و چه مشکلاتی به وجود میآورد؟
با بررسیهایی که انجامشده است، هماکنون سن زیستی 35 تا 40 سال را با 20 تا 25 سال در 20 سال قبل مقایسه میکنند؛ یعنی تقریباً میتوان گفت که افراد 35 تا 40 سال همان ویژگیهای افراد 20 تا 25 سال 20 سال قبل را دارند، حتی فرزند آوری آنان هم برابری میکند با همان سن زیستی. لذا، نباید این را به این شکل مطرح کنیم که این افراد هیچ راهی و شانسی برای ازدواج و فرزند آوری ندارند و تشویقها و مشوقهای لازم باید در اختیارشان قرار گیرد.
** وقتی دختری که بالای 30 سال است، ازدواج میکند، برای باروری و فرزند آوری قطعاً خیلی ضعیفتر از کسی است که در سنین پایینتر ازدواج میکند.
بله اگر این اتفاق رخ دهد فرزند آوری محدود میشود به یک یا دو فرزند. هماکنون نیز انتخاب جوانان بیشتر از این نیست چه در سن 20 سالگی ازدواج کنند و چه در سن 35 سالگی، ولی باید دید که دلایل این قضیه چه بوده است؟ فکر میکنم این امر یک پدیدهٔ جهانی باشد، حتی بحث افزایش نرخ طلاق یا کاهش نرخ ازدواج و بالا رفتن سن ازدواج نیز یک پدیدهٔ جهانی است که به نظر میرسد، درنتیجه تغییر ساختار خانواده و شهرنشینی است و باید برنامهریزیهای لازم انجام شود تا جوانان به اقناع برسند و برای ازدواج در سنین مناسب و فرزند آوری اقدام کنند.
** اینکه میفرمایید جوانان علاقه دارند که یک یا دو فرزند داشته باشند، به نظر میرسد اگر برنامهریزی صورت گیرد و جوانان در سنین پایین ازدواج کنند، وضعیت فرزند آوری نیز بهتر میشود؟
بله قطعاً؛ اما باید سایر الزامات و امکانات نیز مهیا شود. مثلاً، باوجود مشکلاتی مثل اشتغال و مسکن و ازایندست مسائل بیشتر از یک یا دو فرزند خیلی عقلانی نیست؛ و به شرطی اصلاح میشود که تسهیلات و امکانات لازم برای یک زندگی سالم و رفاه نسبی در اختیار جوانان قرار گیرد.
** نقش دولت در تهیه این امکانات و الزامات چه میدانید؟
سیاستهای کلی ابلاغی برای افزایش جمعیت، خیلی واقعبینانه این موضوع را مطرح کرده است، البته خطاب این سیاستها هم دولت، هم مجلس و هم قوه قضاییه است.
دولت بهعنوان یکی از قوا و ارکانی که نقشآفرین است، به بحثهای مختلفی دراینباره پرداخته است که یکی از آنها بحث تسهیل ازدواج است. دولت درصدد است که باسیاستهایش، بتواند جوانان را اقناع کند که افزایش جمعیت نیاز کشور است و امنیت کشور درگرو این سیاست است، ولی شرطی که در این زمینه وجود دارد این است که تمام مقدمات لازم باید فراهم شود و تسهیلات ازدواج، مسکن، اشتغال و سایر راهحلهایی که ما را به سمت افزایش جمعیت سوق میدهد، در برنامهها در نظر گرفته شود. درمان ناباروری، کاهش مرگومیرهای سوانح جادهای، مبارزه با آلودگی هوا، مبارزه با بیماریهای صعبالعلاج مانند سرطانهایی که متأسفانه روزبهروز در حال رشد است، همه اینها درمجموع ما را به آن سیاستها میرساند و دولت بخشی از این قوا است که باید به وظیفه خود عمل کند.
,
** آیا آماری از خانههای مجردی در تهران دارید؟ علت شکلگیری این فسادهای جدید چیست؟
آماری از این خانهها در دسترس نداریم. به نظر میرسد این پدیده هم تک عاملی نیست و معلول علل عدیدهای است. البته این موضوع را هم در نظر بگیریم که نمیتوان با یک حکم کلی همه این خانهها را اماکنی برای فساد قلمداد کرد و تحت عنوان فساد جدید از آن یادکرد.
انتهای پیام/ط
]
ارسال دیدگاه