در نگاه کلان به جهانبینیهای موجود در سیر تکوین انقلاب اسلامی، به دو جهانبینی کلی برخورد میکنیم که هر یک با خود ایدئولوژیهای متفاوت را یدک میکشند.[
به گزارش خبرنگار شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ فرهاد نظریان سامانی در یادداشتی نوشت:
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ ,
در نگاه کلان به پدیده انقلاب اسلامی، مهمترین موضوعی که اختلاف و قطببندی را پیرامون آن ایجاد میکند، نوع برداشت، تفسیر و تحلیلی است که افراد و جریانهای سیاسی و اجتماعی درباره هستی و تاریخ انقلاب دارند که به تعبیری آن را «جهانبینی» مینماند. این حقیقت است که به واقع ایدئولوژیها و مکتبها، زاده جهانبینیها هستند و به بیان دیگر تکیهگاه ایدئولوژیها، جهانبینیهاست. پس چنین میتوان برداشت که هر جریان فکری سیاسی که ایجاد میشود نسبت به جهانبینی خود، نوع نگاه و زاویه دید خود را با انقلاب تنظیم میکند. در نگاه کلان به جهانبینیهای موجود در سیر تکوین انقلاب اسلامی، به دو جهانبینی کلی برخورد میکنیم که هر یک با خود ایدئولوژیهای متفاوت را یدک میکشند.
نوع اول این جهانبینی سرچشمه از نگاهی است که انقلاب اسلامی را همچون پدیدههای جهانی و رخدادهای بینالملل که ناشی از جابهجایی معادلات قدرت است، مینگرد و سطوح کلان و الهی انقلاب را بدون هیچ نگاه تاریخی و تفسیری به سطوح علمی تنزل داده و در قالب چارچوبهای علم غرب به پدیدارشناسی انقلاب میپردازد. مسلم است در این نگاه، معادله قدرت با تمام مؤلفههای تعریف شده غربی مبنای تعاریف و تفاسیر افراد و جریانها میگردد. در این نگاه ماهیت انقلاب اسلامی با ماهیت انقلابهایی نظیر انقلاب اکتبر1917 روسیه یا انقلاب کبیر فرانسه نوعاً در یک راستا تعریف میگردد و صرفاً در مواجهه با اختلافات، به نوع محیط و زمینهها و علل شکلگیری پرداخته میشود. این نوع جهانبینی سکولارمنشانه، نگاه به وقوع انقلاب و تشکیل حکومت را به دور از شریعت و قوانین الهی میپندارد. این نوع جهانبینی متأسفانه در برخی از جریانات سیاسی و روشنفکری نظام جمهوری اسلامی وجود دارد. تبلور چنین دیدگاهی را در تحرکات براندازانه برخی گروهکها و جریانات سیاسی داخلی نظیر تجدیدنظرطلبان که شعار خود را بر مبنای اصلاحات- آن هم نه اصلاح بلکه تغییر نوع نظام- قرار داده بودند، میتوان مشاهده کرد. فتنه 88 و فتنههای ماقبل آن، نمونه بارز این نگاه خرد به مقوله انقلاب اسلامی است؛ چراکه اصولاً ماهیت چنین تحرکاتی ناشی از نسخه پیچیده غرب است. آنچه بطلان چنین نگاهی را به اثبات میگذارد، به شکست انجامیدن تمام تحرکات ناشی از این نگاه خرد و صرفاً علمی به انقلاب است.
نوع دوم جهانبینی، ناشی از تأمل عمیق به عقبه الهی و تاریخی انقلاب اسلامی است. در این نوع نگاه، هرچند انقلاب اسلامی را پدیدهای نو و بینظیر مینگرد ولی در دل خود، این انقلاب را متصف به دوران زمامداری رسول اکرم(ص) و ائمه هدی(ع) میداند و آن را حق الهی سلب شده از اجتماع دانسته که با توفیقات الهی پس از غیبت امام عصر(عج) به منصه ظهور رسیده است. در این جهانبینی، انقلاب جایگاهی الهی دارد و مقدمهساز انقلاب بزرگ مهدیموعود(عج) میباشد. حوادث رخداده در طول تکوین و تکمیل انقلاب نیز با دیدی الهی تفسیر میشود و پشتوانه و حامی این جریان اسلامی را تمام چهارده معصوم خطاب میکند. در این دیدگاه، قدرت به معنای غربی که تطمیع و تهدید را عامل پابرجایی قدرت میداند، محلی از اعراب ندارد، بلکه منشأ قدرت را خداوند تبارک و تعالی خطاب میکند. خداوند قدرت مطلق و قادر به انجام هر کاری میباشد و این کلمه، آیتی از شأن و عظمت و جلال خداوند است و درخصوص انسان در شمار مناقب نهایی منتسب به آفریدگار جهان میباشد. در این جهانبینی در عرصه سیاست، قدرت در دولت اسلامی یک امانت الهی است و قدرت همراه با عظمت، برترین آرزوی نوع بشر و بزرگترین پاداش اوست. در حکومت اسلامی، حاکم اسلامی وارث این امانت الهی بوده و بر اساس قوانین جاری، حق مجازات و تنبیه بزهکاران و گردنکشان را داراست.
پرچمدار امروز چنین جهانبینی، رهبر معظم انقلاب است. تنظیم تمام تدابیر و رفتار با منظومات فکری اهلبیت(ع) گویای چنین جهانبینی و ایدئولوژی منحصربه فرد معظمله است. سیاستورزی ایشان مصداقی از سیاستورزی امیرالمؤمنین(ع) است. حفظ حکومت اسلامی و دفاع از مظلومان و تشکیل جبهه واحد در برابر کفار و ظالمان عالم، مصداقهای عینی و عملی این ادعا میباشد. اوج این مصادیق را در مواجهه نظام در برابر فتنهگران سال88 میتوان دید. محاربهای که به دست دو تن از فتنهگران در جامعه اسلامی حادث شد و ناامنیای که با تطمیع و تحریک این دو ایجاد گردید، قطع به یقین مجازاتی جز اعدام نداشت ولی رهبر معظم انقلاب چونان مقتدای خود امیرالمؤمنین(ع) که در برخورد با عایشه همسر پیغمبر که پس از قتل عثمان فتنهای بزرگ به پا داشت و جامعه را ناامن کرد، اما به خاطر سابقه فرد، تنها به حصرخانگی اکتفا کرد، عمل نمودهاند که این والاترین ترحم و تلطف نظام در مواجهه با چنین عمل غیرشرعی این دو فرد میباشد. به هر حال نسلی که صاحب و متولی جهانبینی دوم است، آینده انقلاب محسوب میگردد و رساندن انقلاب به قلل رفیع آرمانهای آن، در گروه تلاش و کوشش این نسل است که تا تعمیق و تفسیر و تکثیر چنین ایدئولوژی برآمده از این نوع جهانبینی الهی، در سایر نقاط جهان کاشته و بشریت را به منتهای نقطه آرمانی و الهی خود برسانند.
انتهای پیام/
]
ارسال دیدگاه