اخبار داغ

یادداشت/

دانایی، فراست و پایداری در عشق پاک، خصوصیات زنان در شاهنامه

دانایی، فراست و پایداری در عشق پاک، خصوصیات زنان در شاهنامه
از خصوصیات زنان در شاهنامه، پایداری آنها در عشق پاک است و همین امر موجب دل گرمی پهلوانان حادثه ساز شاهنامه می شود و از محسنات دیگر زنان، دانایی و هوشمندی و فراست های زیرکانه زنان است.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی دانا؛ به نقل از طنین یاس: هویت زن، این شریک دیرینه و همزاد مرد، در فرهنگ و اساطیر ملت های مختلف به صورت های متفاوت و گاه به شدت در تناقض چهره می نمایاند. جامعه های مادر سالار و پدر سالار که هر کدام به تبعیت از شرایط خاصی شکل پذیرفته بودند، گاه جایگاه زن را به مقام خدایی و شاهی اعتلا می دادند و گاه او را طوری در نظر می آورند که پنداری فلسفه وجودی اش چیزی جز برای بهره مندی های جسمانی مرد و فرزند زایی و خانه پردازی نبوده است.

, شبکه اطلاع رسانی دانا, طنین یاس,

این حال و کیفیت تنها به جوامع باستانی و کهن تعلق نداشته است بلکه مظاهر آن را در جامعه های متأخر نیز می توان یافت.

نکته ای که در اینجا بیش از هر چیز نظرها را بسوی خود جلب می کند، اعتنای مثبت و راستین به زن در جوامع دین مدار است، چنانچه می توان گفت: زنان در جوامع دینی هویت گم شده خویش را باردیگر بازیافته اند. در این مقاله سعی می شود، به هویت فرهنگی زن در شاهنامه فردوسی که به حق شناسنامه فرهنگی ایران زمین است، نظر داشته باشیم و در مسیر اغتنام فرصتی گذرا به هویت زن ایرانی در این اثر عظیم را روشن کنیم.

حضور و پویش زنان در حماسه های گذشته ایران در ادوار کهن و در زمان آمدن ایرانیان به فلات ایران نمی تواند اساس و پایه ای مستند داشته باشد و حتی این دوران بنابر اعتقاد مورخان و باستان شناسان مقارن«مردسالاری» و «پدرشاهی» در تاریخ ایران است. اما با این همه از جایگاه معنوی زن کاسته نمی شود و در نهایت آن است که عواطف و احساسات زنانه گرامی داشته می شود؛ زیرا همواره زنان را به چشم تأمل کنندگان مرد، می نگریستند. در چنین حالتی نیز زنان از هر گونه تحمیل پذیری مبرا بودند و می توانستند در اظهار عواطف خود فعال یا منفعل باشند، دوست بدارند یا دوست داشته شوند، خشم بگیرند یا بر آنها خشم گرفته شود. قهر کنند یا مقهور واقع شوند و مهم تر آنکه به ماجراهای حماسی نیز لطف و گرمی و تازگی و تنوع بخشند. گواه بر این سخن، ادبیات متعددی از شاهنامه است که حضور زنان را به عنوان شخصیتی در متن یا در حاشیه رویداد های حماسی نشان می دهد. نمونه اش شخصتی نظیر « گردآفرید» است.

گردآفرید دختر گژدهم، یکی از دلاور زنان ایرانی است که وقتی از گرفتاری هجیر به دست سهراب آگاهی می یابد، در حالی که گیسوانش را در زیر کلاه خود پنهان کرده تا کسی از هویت زنانه او در صحنه پیکار باخبر نباشد، پس روی میدان کارزار می گذارد و پهلوان وار مبارز می جوید و فن آوری های سواران جنگی را بی کم و کاست نشان می دهد. سرانجام سهراب گردآفرید را شناسایی می کند و گردآفرید که خود را گرفتار سهراب می بیند، حریف غالب را با بهره گیری از سرشت زنانه اش به چاره اندیشی می سپارد.

موردی دیگر «سیندخت» است که مردانه به رسالت نزد سام می رود تا کار زال و رودابه را سامان دهد و موفق هم می شود.

رستم وقتی پیام اسفندیار را از بهمن می شنوند در ردیف« دستان» از رودابه یاد می کند و یا اسفندیار در پیامی تهدیدآمیز که برای رستم می فرستد از رودابه در ردیف مردان خانواده یاد کرده او را به رایزنی می خواند.

اگر بتوانیم برای حضور زنان در میراث حماسی سه جنبه شامل: توصیف ظاهری، ویژگی های رفتاری و اخلاقی و مقام و پایگاه اجتماعی را مطرح کنیم، در می یابیم که دو بهره از سه بهره یاد شده را نکات و ابعاد مثنوی تشکیل می دهد. تأکید بر جنبه نخستین چندان مورد توجه حماسه پردازان نبوده است. برای مسائل در شاهنامه فردوسی که عرصه یاد کرد زنان بسیاری چون سودابه، فرانک، شهرناز، ارنواز، تهمینه، منیژه، رودابه، سنیدخت، گردآفرید، جریره، گل شهر، گردویه و زنان دیگری است. توصیف جنبه های ظاهری اعم از زیبایی یا زیبایی با اختصار بسیار آمده است و تنها مواردی که در این زمینه بسط مقال و تفصیلی نسبی نشان می دهد، یکی سودابه است که از چشم و نگاه کاووس شاه به وصف کشیده می شود.

و اما ویژگی های رفتاری و اخلاقی، جایگاهی دیگر و بلکه برتر دارد. فردوسی به هنگام تولد نوش زاد - فرزند کسری انوشیروان- زنی را که زیبنده همسری است چنین توصیف می کند:

 چنان دان که چاره نباشد زجفت

ز پوشیدن و خورد و جای نهفت

به ویژه که باشد به بالا بلند

فروهشته تا پای مشکین کمند

خردمند و با دانش و رأی و شرم

سخن گفتن خوب و آوای نرم

صفات اخلاقی زن در بر شماری های فردوسی بر اساس منابع کهن و خداینامه ها، گونه ای تلفیق از فرهنگ های کهن ایرانی و باورهای اقوام مهاجر یا مرتبط را نیز بدست می دهد و یا شاید با آمیزه ای از باورها و سلایق خود شاعر و روزگار او نیز همراه باشد، حاصل سخن آنکه در اندیشه فردوسی و حوزه دریافت های حماسی او صفات اخلاقی و زیبنده زن چنین است:

خردمند و با تدبیر و هوشمند است

برخوردار از دانش و رأی و تدبیر است

دل آوری را با نرم خویی همراه دارد

پاک و پارساست

در مساهمت و همکاری با مردان کوشا است

غالبا در مقام رأیزنی و مشاوره در امور مهم شرکت دارد، چنانکه می دانیم در دوره تاریخی نیز "بانوی ارمن"، مادر "شیرین"، مقام حکومت داشت و دختران یزدگرد سوم نیز پس از وی مقام پادشاهی می یافتند.

نکته ای که حائز اهمیت است، ایرادی است که «تئودورنلدکه» خاورشناس نامدار می گوید، برای زنان در حماسه ملی ایران، جایگاه و مقام چندانی قائل نیست و اندیشه مردسالاری را مانع از حضور قابل اعتنای زنان در حماسه های ایرانی می داند. این نظر وی را سایر پژوهشگران با تفصیلی در خور اعتنا، مورد تردید قرار داده ابعاد مختلف حضور را چه در زمینه های عاطفی و چه درعرصه مبارزه های مردوارانه، مبسوطاً مطرح کرده اند.

از خصوصیات زنان در شاهنامه، پایداری آنها در عشق پاک است و همین امر موجب دل گرمی پهلوانان حادثه ساز شاهنامه می شود و از محسنات دیگر زنان، دانایی و هوشمندی و فراست های زیرکانه زنان است. آری در شاهنامه عشق، همچون  سایه ای است که در پس پندارهای شگرفی چون تقدیر، انتقام، خیانت، مرگ و ... رخ می نماید و گویا است که سرانجامش منتهی به میدان رزم می گردد و عاشقان، رهگذران کوی عشق تا میدان حماسه اند.

شایان ذکر اینکه نمودهای زن ستیزانه ای که در شاهنامه به چشم می خورد ناشی از برخی سنت های روزگار بر شاعر و نگرش های او می باشد. برای مثال نظیر ابیات زیر از شاهنامه اشاره می شود که نمودهایی از زن ستیزی در آنها مشهود است:

چو با زن پس پرده باشد جوان

بماند منش پست و تیره روان

چنین گفت با مادر اسفندیار

که نیکو زد این داستان شهریار

که پیش زنان راز هرگز مگوی

چو گویی سخن بازیابی به کوی

مکن هیچ کاری به فرمان زن

که هرگز نبینی زنی رایزن

به هر حال اغراق هایی را هم باید در نظر آورد که ظرفیت های زمانی بر شاهنامه تحمیل کرده است. در توضیح این مطلب باید گفت: بسیاری از ابیاتی که جنبه زن ستیزی دارد، در متن شاهنامه مطرح نمی شود، بلکه در تأملات دقیق متن شناختی، دخیل بودن یا ساختگی و منتحل بودن آن محرز شده است از جمله:

زنان را از آن ناید بلند

که همواره در خوردن و خفتند

زن و اژدها هر دو در خاک به

جهان پاک از این هر دو ناپاک به

به قلم ناهید زندی پژوه

 

منابع:

خومحمدی، سعید، هویت زن اساطیری تاریخی زن در شاهنامه فردوسی، نشریه پرنیان

شهیدی مازندرانی، حسین، فرهنگ شاهنامه، نام کسان و جایها، نشر بلخ، بنیاد نیشابور، تهران 1377

شاهنامه فردوسی

انتهای پیام/غ

,

این حال و کیفیت تنها به جوامع باستانی و کهن تعلق نداشته است بلکه مظاهر آن را در جامعه های متأخر نیز می توان یافت.

نکته ای که در اینجا بیش از هر چیز نظرها را بسوی خود جلب می کند، اعتنای مثبت و راستین به زن در جوامع دین مدار است، چنانچه می توان گفت: زنان در جوامع دینی هویت گم شده خویش را باردیگر بازیافته اند. در این مقاله سعی می شود، به هویت فرهنگی زن در شاهنامه فردوسی که به حق شناسنامه فرهنگی ایران زمین است، نظر داشته باشیم و در مسیر اغتنام فرصتی گذرا به هویت زن ایرانی در این اثر عظیم را روشن کنیم.

حضور و پویش زنان در حماسه های گذشته ایران در ادوار کهن و در زمان آمدن ایرانیان به فلات ایران نمی تواند اساس و پایه ای مستند داشته باشد و حتی این دوران بنابر اعتقاد مورخان و باستان شناسان مقارن«مردسالاری» و «پدرشاهی» در تاریخ ایران است. اما با این همه از جایگاه معنوی زن کاسته نمی شود و در نهایت آن است که عواطف و احساسات زنانه گرامی داشته می شود؛ زیرا همواره زنان را به چشم تأمل کنندگان مرد، می نگریستند. در چنین حالتی نیز زنان از هر گونه تحمیل پذیری مبرا بودند و می توانستند در اظهار عواطف خود فعال یا منفعل باشند، دوست بدارند یا دوست داشته شوند، خشم بگیرند یا بر آنها خشم گرفته شود. قهر کنند یا مقهور واقع شوند و مهم تر آنکه به ماجراهای حماسی نیز لطف و گرمی و تازگی و تنوع بخشند. گواه بر این سخن، ادبیات متعددی از شاهنامه است که حضور زنان را به عنوان شخصیتی در متن یا در حاشیه رویداد های حماسی نشان می دهد. نمونه اش شخصتی نظیر « گردآفرید» است.

گردآفرید دختر گژدهم، یکی از دلاور زنان ایرانی است که وقتی از گرفتاری هجیر به دست سهراب آگاهی می یابد، در حالی که گیسوانش را در زیر کلاه خود پنهان کرده تا کسی از هویت زنانه او در صحنه پیکار باخبر نباشد، پس روی میدان کارزار می گذارد و پهلوان وار مبارز می جوید و فن آوری های سواران جنگی را بی کم و کاست نشان می دهد. سرانجام سهراب گردآفرید را شناسایی می کند و گردآفرید که خود را گرفتار سهراب می بیند، حریف غالب را با بهره گیری از سرشت زنانه اش به چاره اندیشی می سپارد.

موردی دیگر «سیندخت» است که مردانه به رسالت نزد سام می رود تا کار زال و رودابه را سامان دهد و موفق هم می شود.

رستم وقتی پیام اسفندیار را از بهمن می شنوند در ردیف« دستان» از رودابه یاد می کند و یا اسفندیار در پیامی تهدیدآمیز که برای رستم می فرستد از رودابه در ردیف مردان خانواده یاد کرده او را به رایزنی می خواند.

اگر بتوانیم برای حضور زنان در میراث حماسی سه جنبه شامل: توصیف ظاهری، ویژگی های رفتاری و اخلاقی و مقام و پایگاه اجتماعی را مطرح کنیم، در می یابیم که دو بهره از سه بهره یاد شده را نکات و ابعاد مثنوی تشکیل می دهد. تأکید بر جنبه نخستین چندان مورد توجه حماسه پردازان نبوده است. برای مسائل در شاهنامه فردوسی که عرصه یاد کرد زنان بسیاری چون سودابه، فرانک، شهرناز، ارنواز، تهمینه، منیژه، رودابه، سنیدخت، گردآفرید، جریره، گل شهر، گردویه و زنان دیگری است. توصیف جنبه های ظاهری اعم از زیبایی یا زیبایی با اختصار بسیار آمده است و تنها مواردی که در این زمینه بسط مقال و تفصیلی نسبی نشان می دهد، یکی سودابه است که از چشم و نگاه کاووس شاه به وصف کشیده می شود.

و اما ویژگی های رفتاری و اخلاقی، جایگاهی دیگر و بلکه برتر دارد. فردوسی به هنگام تولد نوش زاد - فرزند کسری انوشیروان- زنی را که زیبنده همسری است چنین توصیف می کند:

 چنان دان که چاره نباشد زجفت

ز پوشیدن و خورد و جای نهفت

به ویژه که باشد به بالا بلند

فروهشته تا پای مشکین کمند

خردمند و با دانش و رأی و شرم

سخن گفتن خوب و آوای نرم

صفات اخلاقی زن در بر شماری های فردوسی بر اساس منابع کهن و خداینامه ها، گونه ای تلفیق از فرهنگ های کهن ایرانی و باورهای اقوام مهاجر یا مرتبط را نیز بدست می دهد و یا شاید با آمیزه ای از باورها و سلایق خود شاعر و روزگار او نیز همراه باشد، حاصل سخن آنکه در اندیشه فردوسی و حوزه دریافت های حماسی او صفات اخلاقی و زیبنده زن چنین است:

خردمند و با تدبیر و هوشمند است

برخوردار از دانش و رأی و تدبیر است

دل آوری را با نرم خویی همراه دارد

پاک و پارساست

در مساهمت و همکاری با مردان کوشا است

غالبا در مقام رأیزنی و مشاوره در امور مهم شرکت دارد، چنانکه می دانیم در دوره تاریخی نیز "بانوی ارمن"، مادر "شیرین"، مقام حکومت داشت و دختران یزدگرد سوم نیز پس از وی مقام پادشاهی می یافتند.

نکته ای که حائز اهمیت است، ایرادی است که «تئودورنلدکه» خاورشناس نامدار می گوید، برای زنان در حماسه ملی ایران، جایگاه و مقام چندانی قائل نیست و اندیشه مردسالاری را مانع از حضور قابل اعتنای زنان در حماسه های ایرانی می داند. این نظر وی را سایر پژوهشگران با تفصیلی در خور اعتنا، مورد تردید قرار داده ابعاد مختلف حضور را چه در زمینه های عاطفی و چه درعرصه مبارزه های مردوارانه، مبسوطاً مطرح کرده اند.

از خصوصیات زنان در شاهنامه، پایداری آنها در عشق پاک است و همین امر موجب دل گرمی پهلوانان حادثه ساز شاهنامه می شود و از محسنات دیگر زنان، دانایی و هوشمندی و فراست های زیرکانه زنان است. آری در شاهنامه عشق، همچون  سایه ای است که در پس پندارهای شگرفی چون تقدیر، انتقام، خیانت، مرگ و ... رخ می نماید و گویا است که سرانجامش منتهی به میدان رزم می گردد و عاشقان، رهگذران کوی عشق تا میدان حماسه اند.

شایان ذکر اینکه نمودهای زن ستیزانه ای که در شاهنامه به چشم می خورد ناشی از برخی سنت های روزگار بر شاعر و نگرش های او می باشد. برای مثال نظیر ابیات زیر از شاهنامه اشاره می شود که نمودهایی از زن ستیزی در آنها مشهود است:

چو با زن پس پرده باشد جوان

بماند منش پست و تیره روان

چنین گفت با مادر اسفندیار

که نیکو زد این داستان شهریار

که پیش زنان راز هرگز مگوی

چو گویی سخن بازیابی به کوی

مکن هیچ کاری به فرمان زن

که هرگز نبینی زنی رایزن

به هر حال اغراق هایی را هم باید در نظر آورد که ظرفیت های زمانی بر شاهنامه تحمیل کرده است. در توضیح این مطلب باید گفت: بسیاری از ابیاتی که جنبه زن ستیزی دارد، در متن شاهنامه مطرح نمی شود، بلکه در تأملات دقیق متن شناختی، دخیل بودن یا ساختگی و منتحل بودن آن محرز شده است از جمله:

زنان را از آن ناید بلند

که همواره در خوردن و خفتند

زن و اژدها هر دو در خاک به

جهان پاک از این هر دو ناپاک به

به قلم ناهید زندی پژوه

 

منابع:

خومحمدی، سعید، هویت زن اساطیری تاریخی زن در شاهنامه فردوسی، نشریه پرنیان

شهیدی مازندرانی، حسین، فرهنگ شاهنامه، نام کسان و جایها، نشر بلخ، بنیاد نیشابور، تهران 1377

شاهنامه فردوسی

انتهای پیام/غ

,

این حال و کیفیت تنها به جوامع باستانی و کهن تعلق نداشته است بلکه مظاهر آن را در جامعه های متأخر نیز می توان یافت.

نکته ای که در اینجا بیش از هر چیز نظرها را بسوی خود جلب می کند، اعتنای مثبت و راستین به زن در جوامع دین مدار است، چنانچه می توان گفت: زنان در جوامع دینی هویت گم شده خویش را باردیگر بازیافته اند. در این مقاله سعی می شود، به هویت فرهنگی زن در شاهنامه فردوسی که به حق شناسنامه فرهنگی ایران زمین است، نظر داشته باشیم و در مسیر اغتنام فرصتی گذرا به هویت زن ایرانی در این اثر عظیم را روشن کنیم.

حضور و پویش زنان در حماسه های گذشته ایران در ادوار کهن و در زمان آمدن ایرانیان به فلات ایران نمی تواند اساس و پایه ای مستند داشته باشد و حتی این دوران بنابر اعتقاد مورخان و باستان شناسان مقارن«مردسالاری» و «پدرشاهی» در تاریخ ایران است. اما با این همه از جایگاه معنوی زن کاسته نمی شود و در نهایت آن است که عواطف و احساسات زنانه گرامی داشته می شود؛ زیرا همواره زنان را به چشم تأمل کنندگان مرد، می نگریستند. در چنین حالتی نیز زنان از هر گونه تحمیل پذیری مبرا بودند و می توانستند در اظهار عواطف خود فعال یا منفعل باشند، دوست بدارند یا دوست داشته شوند، خشم بگیرند یا بر آنها خشم گرفته شود. قهر کنند یا مقهور واقع شوند و مهم تر آنکه به ماجراهای حماسی نیز لطف و گرمی و تازگی و تنوع بخشند. گواه بر این سخن، ادبیات متعددی از شاهنامه است که حضور زنان را به عنوان شخصیتی در متن یا در حاشیه رویداد های حماسی نشان می دهد. نمونه اش شخصتی نظیر « گردآفرید» است.

گردآفرید دختر گژدهم، یکی از دلاور زنان ایرانی است که وقتی از گرفتاری هجیر به دست سهراب آگاهی می یابد، در حالی که گیسوانش را در زیر کلاه خود پنهان کرده تا کسی از هویت زنانه او در صحنه پیکار باخبر نباشد، پس روی میدان کارزار می گذارد و پهلوان وار مبارز می جوید و فن آوری های سواران جنگی را بی کم و کاست نشان می دهد. سرانجام سهراب گردآفرید را شناسایی می کند و گردآفرید که خود را گرفتار سهراب می بیند، حریف غالب را با بهره گیری از سرشت زنانه اش به چاره اندیشی می سپارد.

موردی دیگر «سیندخت» است که مردانه به رسالت نزد سام می رود تا کار زال و رودابه را سامان دهد و موفق هم می شود.

رستم وقتی پیام اسفندیار را از بهمن می شنوند در ردیف« دستان» از رودابه یاد می کند و یا اسفندیار در پیامی تهدیدآمیز که برای رستم می فرستد از رودابه در ردیف مردان خانواده یاد کرده او را به رایزنی می خواند.

اگر بتوانیم برای حضور زنان در میراث حماسی سه جنبه شامل: توصیف ظاهری، ویژگی های رفتاری و اخلاقی و مقام و پایگاه اجتماعی را مطرح کنیم، در می یابیم که دو بهره از سه بهره یاد شده را نکات و ابعاد مثنوی تشکیل می دهد. تأکید بر جنبه نخستین چندان مورد توجه حماسه پردازان نبوده است. برای مسائل در شاهنامه فردوسی که عرصه یاد کرد زنان بسیاری چون سودابه، فرانک، شهرناز، ارنواز، تهمینه، منیژه، رودابه، سنیدخت، گردآفرید، جریره، گل شهر، گردویه و زنان دیگری است. توصیف جنبه های ظاهری اعم از زیبایی یا زیبایی با اختصار بسیار آمده است و تنها مواردی که در این زمینه بسط مقال و تفصیلی نسبی نشان می دهد، یکی سودابه است که از چشم و نگاه کاووس شاه به وصف کشیده می شود.

و اما ویژگی های رفتاری و اخلاقی، جایگاهی دیگر و بلکه برتر دارد. فردوسی به هنگام تولد نوش زاد - فرزند کسری انوشیروان- زنی را که زیبنده همسری است چنین توصیف می کند:

 چنان دان که چاره نباشد زجفت

ز پوشیدن و خورد و جای نهفت

به ویژه که باشد به بالا بلند

فروهشته تا پای مشکین کمند

خردمند و با دانش و رأی و شرم

سخن گفتن خوب و آوای نرم

صفات اخلاقی زن در بر شماری های فردوسی بر اساس منابع کهن و خداینامه ها، گونه ای تلفیق از فرهنگ های کهن ایرانی و باورهای اقوام مهاجر یا مرتبط را نیز بدست می دهد و یا شاید با آمیزه ای از باورها و سلایق خود شاعر و روزگار او نیز همراه باشد، حاصل سخن آنکه در اندیشه فردوسی و حوزه دریافت های حماسی او صفات اخلاقی و زیبنده زن چنین است:

خردمند و با تدبیر و هوشمند است

برخوردار از دانش و رأی و تدبیر است

دل آوری را با نرم خویی همراه دارد

پاک و پارساست

در مساهمت و همکاری با مردان کوشا است

غالبا در مقام رأیزنی و مشاوره در امور مهم شرکت دارد، چنانکه می دانیم در دوره تاریخی نیز "بانوی ارمن"، مادر "شیرین"، مقام حکومت داشت و دختران یزدگرد سوم نیز پس از وی مقام پادشاهی می یافتند.

نکته ای که حائز اهمیت است، ایرادی است که «تئودورنلدکه» خاورشناس نامدار می گوید، برای زنان در حماسه ملی ایران، جایگاه و مقام چندانی قائل نیست و اندیشه مردسالاری را مانع از حضور قابل اعتنای زنان در حماسه های ایرانی می داند. این نظر وی را سایر پژوهشگران با تفصیلی در خور اعتنا، مورد تردید قرار داده ابعاد مختلف حضور را چه در زمینه های عاطفی و چه درعرصه مبارزه های مردوارانه، مبسوطاً مطرح کرده اند.

از خصوصیات زنان در شاهنامه، پایداری آنها در عشق پاک است و همین امر موجب دل گرمی پهلوانان حادثه ساز شاهنامه می شود و از محسنات دیگر زنان، دانایی و هوشمندی و فراست های زیرکانه زنان است. آری در شاهنامه عشق، همچون  سایه ای است که در پس پندارهای شگرفی چون تقدیر، انتقام، خیانت، مرگ و ... رخ می نماید و گویا است که سرانجامش منتهی به میدان رزم می گردد و عاشقان، رهگذران کوی عشق تا میدان حماسه اند.

شایان ذکر اینکه نمودهای زن ستیزانه ای که در شاهنامه به چشم می خورد ناشی از برخی سنت های روزگار بر شاعر و نگرش های او می باشد. برای مثال نظیر ابیات زیر از شاهنامه اشاره می شود که نمودهایی از زن ستیزی در آنها مشهود است:

چو با زن پس پرده باشد جوان

بماند منش پست و تیره روان

چنین گفت با مادر اسفندیار

که نیکو زد این داستان شهریار

که پیش زنان راز هرگز مگوی

چو گویی سخن بازیابی به کوی

مکن هیچ کاری به فرمان زن

که هرگز نبینی زنی رایزن

به هر حال اغراق هایی را هم باید در نظر آورد که ظرفیت های زمانی بر شاهنامه تحمیل کرده است. در توضیح این مطلب باید گفت: بسیاری از ابیاتی که جنبه زن ستیزی دارد، در متن شاهنامه مطرح نمی شود، بلکه در تأملات دقیق متن شناختی، دخیل بودن یا ساختگی و منتحل بودن آن محرز شده است از جمله:

زنان را از آن ناید بلند

که همواره در خوردن و خفتند

زن و اژدها هر دو در خاک به

جهان پاک از این هر دو ناپاک به

به قلم ناهید زندی پژوه

 

منابع:

خومحمدی، سعید، هویت زن اساطیری تاریخی زن در شاهنامه فردوسی، نشریه پرنیان

شهیدی مازندرانی، حسین، فرهنگ شاهنامه، نام کسان و جایها، نشر بلخ، بنیاد نیشابور، تهران 1377

شاهنامه فردوسی

انتهای پیام/غ

,

این حال و کیفیت تنها به جوامع باستانی و کهن تعلق نداشته است بلکه مظاهر آن را در جامعه های متأخر نیز می توان یافت.

نکته ای که در اینجا بیش از هر چیز نظرها را بسوی خود جلب می کند، اعتنای مثبت و راستین به زن در جوامع دین مدار است، چنانچه می توان گفت: زنان در جوامع دینی هویت گم شده خویش را باردیگر بازیافته اند. در این مقاله سعی می شود، به هویت فرهنگی زن در شاهنامه فردوسی که به حق شناسنامه فرهنگی ایران زمین است، نظر داشته باشیم و در مسیر اغتنام فرصتی گذرا به هویت زن ایرانی در این اثر عظیم را روشن کنیم.

حضور و پویش زنان در حماسه های گذشته ایران در ادوار کهن و در زمان آمدن ایرانیان به فلات ایران نمی تواند اساس و پایه ای مستند داشته باشد و حتی این دوران بنابر اعتقاد مورخان و باستان شناسان مقارن«مردسالاری» و «پدرشاهی» در تاریخ ایران است. اما با این همه از جایگاه معنوی زن کاسته نمی شود و در نهایت آن است که عواطف و احساسات زنانه گرامی داشته می شود؛ زیرا همواره زنان را به چشم تأمل کنندگان مرد، می نگریستند. در چنین حالتی نیز زنان از هر گونه تحمیل پذیری مبرا بودند و می توانستند در اظهار عواطف خود فعال یا منفعل باشند، دوست بدارند یا دوست داشته شوند، خشم بگیرند یا بر آنها خشم گرفته شود. قهر کنند یا مقهور واقع شوند و مهم تر آنکه به ماجراهای حماسی نیز لطف و گرمی و تازگی و تنوع بخشند. گواه بر این سخن، ادبیات متعددی از شاهنامه است که حضور زنان را به عنوان شخصیتی در متن یا در حاشیه رویداد های حماسی نشان می دهد. نمونه اش شخصتی نظیر « گردآفرید» است.

گردآفرید دختر گژدهم، یکی از دلاور زنان ایرانی است که وقتی از گرفتاری هجیر به دست سهراب آگاهی می یابد، در حالی که گیسوانش را در زیر کلاه خود پنهان کرده تا کسی از هویت زنانه او در صحنه پیکار باخبر نباشد، پس روی میدان کارزار می گذارد و پهلوان وار مبارز می جوید و فن آوری های سواران جنگی را بی کم و کاست نشان می دهد. سرانجام سهراب گردآفرید را شناسایی می کند و گردآفرید که خود را گرفتار سهراب می بیند، حریف غالب را با بهره گیری از سرشت زنانه اش به چاره اندیشی می سپارد.

موردی دیگر «سیندخت» است که مردانه به رسالت نزد سام می رود تا کار زال و رودابه را سامان دهد و موفق هم می شود.

رستم وقتی پیام اسفندیار را از بهمن می شنوند در ردیف« دستان» از رودابه یاد می کند و یا اسفندیار در پیامی تهدیدآمیز که برای رستم می فرستد از رودابه در ردیف مردان خانواده یاد کرده او را به رایزنی می خواند.

اگر بتوانیم برای حضور زنان در میراث حماسی سه جنبه شامل: توصیف ظاهری، ویژگی های رفتاری و اخلاقی و مقام و پایگاه اجتماعی را مطرح کنیم، در می یابیم که دو بهره از سه بهره یاد شده را نکات و ابعاد مثنوی تشکیل می دهد. تأکید بر جنبه نخستین چندان مورد توجه حماسه پردازان نبوده است. برای مسائل در شاهنامه فردوسی که عرصه یاد کرد زنان بسیاری چون سودابه، فرانک، شهرناز، ارنواز، تهمینه، منیژه، رودابه، سنیدخت، گردآفرید، جریره، گل شهر، گردویه و زنان دیگری است. توصیف جنبه های ظاهری اعم از زیبایی یا زیبایی با اختصار بسیار آمده است و تنها مواردی که در این زمینه بسط مقال و تفصیلی نسبی نشان می دهد، یکی سودابه است که از چشم و نگاه کاووس شاه به وصف کشیده می شود.

و اما ویژگی های رفتاری و اخلاقی، جایگاهی دیگر و بلکه برتر دارد. فردوسی به هنگام تولد نوش زاد - فرزند کسری انوشیروان- زنی را که زیبنده همسری است چنین توصیف می کند:

 چنان دان که چاره نباشد زجفت

ز پوشیدن و خورد و جای نهفت

به ویژه که باشد به بالا بلند

فروهشته تا پای مشکین کمند

خردمند و با دانش و رأی و شرم

سخن گفتن خوب و آوای نرم

صفات اخلاقی زن در بر شماری های فردوسی بر اساس منابع کهن و خداینامه ها، گونه ای تلفیق از فرهنگ های کهن ایرانی و باورهای اقوام مهاجر یا مرتبط را نیز بدست می دهد و یا شاید با آمیزه ای از باورها و سلایق خود شاعر و روزگار او نیز همراه باشد، حاصل سخن آنکه در اندیشه فردوسی و حوزه دریافت های حماسی او صفات اخلاقی و زیبنده زن چنین است:

خردمند و با تدبیر و هوشمند است

برخوردار از دانش و رأی و تدبیر است

دل آوری را با نرم خویی همراه دارد

پاک و پارساست

در مساهمت و همکاری با مردان کوشا است

غالبا در مقام رأیزنی و مشاوره در امور مهم شرکت دارد، چنانکه می دانیم در دوره تاریخی نیز "بانوی ارمن"، مادر "شیرین"، مقام حکومت داشت و دختران یزدگرد سوم نیز پس از وی مقام پادشاهی می یافتند.

نکته ای که حائز اهمیت است، ایرادی است که «تئودورنلدکه» خاورشناس نامدار می گوید، برای زنان در حماسه ملی ایران، جایگاه و مقام چندانی قائل نیست و اندیشه مردسالاری را مانع از حضور قابل اعتنای زنان در حماسه های ایرانی می داند. این نظر وی را سایر پژوهشگران با تفصیلی در خور اعتنا، مورد تردید قرار داده ابعاد مختلف حضور را چه در زمینه های عاطفی و چه درعرصه مبارزه های مردوارانه، مبسوطاً مطرح کرده اند.

از خصوصیات زنان در شاهنامه، پایداری آنها در عشق پاک است و همین امر موجب دل گرمی پهلوانان حادثه ساز شاهنامه می شود و از محسنات دیگر زنان، دانایی و هوشمندی و فراست های زیرکانه زنان است. آری در شاهنامه عشق، همچون  سایه ای است که در پس پندارهای شگرفی چون تقدیر، انتقام، خیانت، مرگ و ... رخ می نماید و گویا است که سرانجامش منتهی به میدان رزم می گردد و عاشقان، رهگذران کوی عشق تا میدان حماسه اند.

شایان ذکر اینکه نمودهای زن ستیزانه ای که در شاهنامه به چشم می خورد ناشی از برخی سنت های روزگار بر شاعر و نگرش های او می باشد. برای مثال نظیر ابیات زیر از شاهنامه اشاره می شود که نمودهایی از زن ستیزی در آنها مشهود است:

چو با زن پس پرده باشد جوان

بماند منش پست و تیره روان

چنین گفت با مادر اسفندیار

که نیکو زد این داستان شهریار

که پیش زنان راز هرگز مگوی

چو گویی سخن بازیابی به کوی

مکن هیچ کاری به فرمان زن

که هرگز نبینی زنی رایزن

به هر حال اغراق هایی را هم باید در نظر آورد که ظرفیت های زمانی بر شاهنامه تحمیل کرده است. در توضیح این مطلب باید گفت: بسیاری از ابیاتی که جنبه زن ستیزی دارد، در متن شاهنامه مطرح نمی شود، بلکه در تأملات دقیق متن شناختی، دخیل بودن یا ساختگی و منتحل بودن آن محرز شده است از جمله:

زنان را از آن ناید بلند

که همواره در خوردن و خفتند

زن و اژدها هر دو در خاک به

جهان پاک از این هر دو ناپاک به

به قلم ناهید زندی پژوه

 

منابع:

خومحمدی، سعید، هویت زن اساطیری تاریخی زن در شاهنامه فردوسی، نشریه پرنیان

شهیدی مازندرانی، حسین، فرهنگ شاهنامه، نام کسان و جایها، نشر بلخ، بنیاد نیشابور، تهران 1377

شاهنامه فردوسی

انتهای پیام/غ

,

این حال و کیفیت تنها به جوامع باستانی و کهن تعلق نداشته است بلکه مظاهر آن را در جامعه های متأخر نیز می توان یافت.

,

نکته ای که در اینجا بیش از هر چیز نظرها را بسوی خود جلب می کند، اعتنای مثبت و راستین به زن در جوامع دین مدار است، چنانچه می توان گفت: زنان در جوامع دینی هویت گم شده خویش را باردیگر بازیافته اند. در این مقاله سعی می شود، به هویت فرهنگی زن در شاهنامه فردوسی که به حق شناسنامه فرهنگی ایران زمین است، نظر داشته باشیم و در مسیر اغتنام فرصتی گذرا به هویت زن ایرانی در این اثر عظیم را روشن کنیم.

,

حضور و پویش زنان در حماسه های گذشته ایران در ادوار کهن و در زمان آمدن ایرانیان به فلات ایران نمی تواند اساس و پایه ای مستند داشته باشد و حتی این دوران بنابر اعتقاد مورخان و باستان شناسان مقارن«مردسالاری» و «پدرشاهی» در تاریخ ایران است. اما با این همه از جایگاه معنوی زن کاسته نمی شود و در نهایت آن است که عواطف و احساسات زنانه گرامی داشته می شود؛ زیرا همواره زنان را به چشم تأمل کنندگان مرد، می نگریستند. در چنین حالتی نیز زنان از هر گونه تحمیل پذیری مبرا بودند و می توانستند در اظهار عواطف خود فعال یا منفعل باشند، دوست بدارند یا دوست داشته شوند، خشم بگیرند یا بر آنها خشم گرفته شود. قهر کنند یا مقهور واقع شوند و مهم تر آنکه به ماجراهای حماسی نیز لطف و گرمی و تازگی و تنوع بخشند. گواه بر این سخن، ادبیات متعددی از شاهنامه است که حضور زنان را به عنوان شخصیتی در متن یا در حاشیه رویداد های حماسی نشان می دهد. نمونه اش شخصتی نظیر « گردآفرید» است.

,

گردآفرید دختر گژدهم، یکی از دلاور زنان ایرانی است که وقتی از گرفتاری هجیر به دست سهراب آگاهی می یابد، در حالی که گیسوانش را در زیر کلاه خود پنهان کرده تا کسی از هویت زنانه او در صحنه پیکار باخبر نباشد، پس روی میدان کارزار می گذارد و پهلوان وار مبارز می جوید و فن آوری های سواران جنگی را بی کم و کاست نشان می دهد. سرانجام سهراب گردآفرید را شناسایی می کند و گردآفرید که خود را گرفتار سهراب می بیند، حریف غالب را با بهره گیری از سرشت زنانه اش به چاره اندیشی می سپارد.

,

موردی دیگر «سیندخت» است که مردانه به رسالت نزد سام می رود تا کار زال و رودابه را سامان دهد و موفق هم می شود.

,

رستم وقتی پیام اسفندیار را از بهمن می شنوند در ردیف« دستان» از رودابه یاد می کند و یا اسفندیار در پیامی تهدیدآمیز که برای رستم می فرستد از رودابه در ردیف مردان خانواده یاد کرده او را به رایزنی می خواند.

,

اگر بتوانیم برای حضور زنان در میراث حماسی سه جنبه شامل: توصیف ظاهری، ویژگی های رفتاری و اخلاقی و مقام و پایگاه اجتماعی را مطرح کنیم، در می یابیم که دو بهره از سه بهره یاد شده را نکات و ابعاد مثنوی تشکیل می دهد. تأکید بر جنبه نخستین چندان مورد توجه حماسه پردازان نبوده است. برای مسائل در شاهنامه فردوسی که عرصه یاد کرد زنان بسیاری چون سودابه، فرانک، شهرناز، ارنواز، تهمینه، منیژه، رودابه، سنیدخت، گردآفرید، جریره، گل شهر، گردویه و زنان دیگری است. توصیف جنبه های ظاهری اعم از زیبایی یا زیبایی با اختصار بسیار آمده است و تنها مواردی که در این زمینه بسط مقال و تفصیلی نسبی نشان می دهد، یکی سودابه است که از چشم و نگاه کاووس شاه به وصف کشیده می شود.

,

و اما ویژگی های رفتاری و اخلاقی، جایگاهی دیگر و بلکه برتر دارد. فردوسی به هنگام تولد نوش زاد - فرزند کسری انوشیروان- زنی را که زیبنده همسری است چنین توصیف می کند:

,

 چنان دان که چاره نباشد زجفت

,

ز پوشیدن و خورد و جای نهفت

,

به ویژه که باشد به بالا بلند

,

فروهشته تا پای مشکین کمند

,

خردمند و با دانش و رأی و شرم

,

سخن گفتن خوب و آوای نرم

,

صفات اخلاقی زن در بر شماری های فردوسی بر اساس منابع کهن و خداینامه ها، گونه ای تلفیق از فرهنگ های کهن ایرانی و باورهای اقوام مهاجر یا مرتبط را نیز بدست می دهد و یا شاید با آمیزه ای از باورها و سلایق خود شاعر و روزگار او نیز همراه باشد، حاصل سخن آنکه در اندیشه فردوسی و حوزه دریافت های حماسی او صفات اخلاقی و زیبنده زن چنین است:

,

خردمند و با تدبیر و هوشمند است

,

برخوردار از دانش و رأی و تدبیر است

,

دل آوری را با نرم خویی همراه دارد

,

پاک و پارساست

,

در مساهمت و همکاری با مردان کوشا است

,

غالبا در مقام رأیزنی و مشاوره در امور مهم شرکت دارد، چنانکه می دانیم در دوره تاریخی نیز "بانوی ارمن"، مادر "شیرین"، مقام حکومت داشت و دختران یزدگرد سوم نیز پس از وی مقام پادشاهی می یافتند.

,

نکته ای که حائز اهمیت است، ایرادی است که «تئودورنلدکه» خاورشناس نامدار می گوید، برای زنان در حماسه ملی ایران، جایگاه و مقام چندانی قائل نیست و اندیشه مردسالاری را مانع از حضور قابل اعتنای زنان در حماسه های ایرانی می داند. این نظر وی را سایر پژوهشگران با تفصیلی در خور اعتنا، مورد تردید قرار داده ابعاد مختلف حضور را چه در زمینه های عاطفی و چه درعرصه مبارزه های مردوارانه، مبسوطاً مطرح کرده اند.

,

از خصوصیات زنان در شاهنامه، پایداری آنها در عشق پاک است و همین امر موجب دل گرمی پهلوانان حادثه ساز شاهنامه می شود و از محسنات دیگر زنان، دانایی و هوشمندی و فراست های زیرکانه زنان است. آری در شاهنامه عشق، همچون  سایه ای است که در پس پندارهای شگرفی چون تقدیر، انتقام، خیانت، مرگ و ... رخ می نماید و گویا است که سرانجامش منتهی به میدان رزم می گردد و عاشقان، رهگذران کوی عشق تا میدان حماسه اند.

,

شایان ذکر اینکه نمودهای زن ستیزانه ای که در شاهنامه به چشم می خورد ناشی از برخی سنت های روزگار بر شاعر و نگرش های او می باشد. برای مثال نظیر ابیات زیر از شاهنامه اشاره می شود که نمودهایی از زن ستیزی در آنها مشهود است:

,

چو با زن پس پرده باشد جوان

,

بماند منش پست و تیره روان

,

چنین گفت با مادر اسفندیار

,

که نیکو زد این داستان شهریار

,

که پیش زنان راز هرگز مگوی

,

چو گویی سخن بازیابی به کوی

,

مکن هیچ کاری به فرمان زن

,

که هرگز نبینی زنی رایزن

,

به هر حال اغراق هایی را هم باید در نظر آورد که ظرفیت های زمانی بر شاهنامه تحمیل کرده است. در توضیح این مطلب باید گفت: بسیاری از ابیاتی که جنبه زن ستیزی دارد، در متن شاهنامه مطرح نمی شود، بلکه در تأملات دقیق متن شناختی، دخیل بودن یا ساختگی و منتحل بودن آن محرز شده است از جمله:

,

زنان را از آن ناید بلند

,

که همواره در خوردن و خفتند

,

زن و اژدها هر دو در خاک به

,

جهان پاک از این هر دو ناپاک به

,

به قلم ناهید زندی پژوه

,

 

,

منابع:

,

خومحمدی، سعید، هویت زن اساطیری تاریخی زن در شاهنامه فردوسی، نشریه پرنیان

,

شهیدی مازندرانی، حسین، فرهنگ شاهنامه، نام کسان و جایها، نشر بلخ، بنیاد نیشابور، تهران 1377

,

شاهنامه فردوسی

,

انتهای پیام/غ

,

 

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه