اخبار داغ

هیئت لوتی های جنوب تهران / هیئت هفت کچلان / گنده لاتی که شاه از اسمش وحشت داشت + تصاویر

هیئت لوتی های جنوب تهران  / هیئت هفت کچلان / گنده لاتی که شاه از اسمش وحشت داشت + تصاویر
ماجرا پیوستن این لوتی به هیئت از این قرار بود که بین هر دوی آنها و نوچه هایشان یک دعوا پیش امده و می رفت که این دعوا به یکی از خونین ترین دعواهای تهران تبدیل شده و به سبب آن جمع کثیری از جوانان جنوب شهر جان خود را از دست بدهند. از همین رو هفت برادران تصمیم گرفتند که این دو لوتی را به هیئت خود دعوت کرده و به این قضیه فیصله دهند.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی دانا به نقل از “ره به ری” : در این گزارش قصد داریم اشاره ای داتشه باشیم به هیئت های عزادارای لوطی های جنوب شهر تهران ، از هیئت شهید شاهرخ ضرغام تا هیئت رمضون یخی و شهید طیب …

, شبکه اطلاع رسانی دانا, “ره به ری”, هیئت های عزادارای لوطی های جنوب شهر تهران,

به جرات می توان طیب را اولین لات جنوب شهر دانست که هیئت داری را باب کرد.

,

هیئتی شدن طیب خود ماجرای عجیب و جالبی دارد که باید در جایی یگر مفصلا به آن بپردازی ، اما ماجرای مختصر پیوستن وی به هیئت ابوالفضلی ها به شرح زیر است:

,

هیئت ابوالفضلی های باغ فردوس که امروز آن را هیئت جوانان اسلامی متوسلین به حضرت ابوالفضل (ع) می نامند توسط یکی از برادران هفت کچل تاسیس شد.

,

برادران حاجی عباسی به این دلیل معروف به هفت کچلان شدند که در دوران قاجار (به دلیل شیوع بیماری “گری”) دچار کچلی موقت شده و توسط اهالی محل به این نام شهرت پیدا کردند.

,

هیئت ابوالفضلی ها در سال ۱۳۱۸ توسط یکی از هفت برادر و با همکاری دیگر برادران تاسیس شد.

,

madahi (7)

, madahi (7), madahi (7),

این هیئت تا سال ۱۳۲۲ به صورت مخفیانه فعالیت کرده و از آن سال به بعد که محدودیت ها از سوی رژیم برداشته شد ، به صورت علنی فعالیت خود را در پیش گرفت.

,

طیب و رمضون یخی که هر دو هیئت دار بودند و دسته های انها از طولانی ترین دسته های عزاداری تهران به شمار می آمد اولین لوتی های جنوب تهران بودند که به این هیئت پیوستند.

,

ماجرا پیوستن این دو به هیئت از این قرار بود که بین هر دوی آنها و نوچه هایشان یک دعوا پیش امده بود و از آنجا که هر دو پهلوان بودند و جویای نام ، می رفت که این دعوا به یکی از خونین ترین دعواهای تهران تبدیل شده و به سبب آن جمع کثیری از جوانان جنوب شهر جان خود را از دست بدهند. از همین رو هفت برادران تصمیم گرفتند که این دو لوتی را به هیئت خود دعوت کرده و به این قضیه فیصله دهند.

,

madahi (3)

, madahi (3), madahi (3),

از آنجا که طیب و رمضون یخی ، هر دو از هیئتی ها بوده و ارادت خاصی به اهل بیت داشتند هر دو با این ماجرا موافقت کرده و پس از حضور در هیئت بود که رفاقت عمیقی ما بین آنها رخ داد.

,

در همان سال های با حضور رمضون یخی در این هیئت همراه بود حکومت شاه تصمیم گرفت در حوالی محله مولوی یک سینما تاسیس کند. گلایه یکی از روحانیون به رمضون یخی کار را به آنجا رساند که وی و چند تن از جوانان محل به جایی که قرار بود وزارت هنر در ان سینما احداث کنند رفته و بخشی از بنا ساخته شده را تخریب کردند ، این موضوع آن قدر جدی شد که به شخص شاه اطلاع دادند که گروهی به سرکردگی حسین اسماعیل پور (رمضون یخی) اقدام به تخریب بنا کرده اند ، این ماجرا برای شاه بسیار سنگین بود اما از انجا که اسم رمضون یخی در میان معترضین به ساخت سینما دیده می شد ، شاه جرات نکرد به این ماجرا ادامه دهد و دستور ساخت سینما در منطقه دیگری را صادر کرد.

,

شهید طیب نیز از جمله اسطوره های هیئت ابوالفضلی ها است که به دست نیروهای شاه اعدام شد و روایت زندگی وی در اینجا نمی گنجد.

,

ماجرای شهادت وی نیز ز این قرار است که وقتی رژیم پهلوی که آبرو و حیثیتش را در خطر می‌دید، از طیب می‌خواهد تا بگوید که از امام (ره) برای راه‌اندازی راهپیمایی و ایجاد غائله‌ پول گرفته است که طیب در پاسخ می‌گوید: «من نه این سید را دیده‌ام و نه این کار صورت گرفته و نمی‌توانم جواب مادرش زهرا (س) را بدهم

,

حاج حسین خلج حاج حسین خلج تهرانی از مداحان هیئت طیب و رمضون یخی به حساب می آید.

,

madahi (6)

, madahi (6), madahi (6),

در ادامه تصاویر امروز هیئت ابوالفضلی ها را مشاهده می کنید:

,

madahi (4)

, madahi (4), madahi (4),

 

,

madahi (5)

, madahi (5), madahi (5),

اگر از هیئت ابوالفضلی ها و طیب و رمضون یخی بگذریم ، می توان از شهید شاهرخ ضرغام به عنوان یکی دیگر از پهلوانان به نام این مرز و بوم که ارادت خاصی به سدالشهدا داشت یاد کرد.

,

در عاشورای سال ۵۷ بود که ساواک از مجوز دادن به برخی هیئت ها امتناع کرده و حتی اجازه برگزاری مراسم به برخی از انها را نمی داد.

,

در همان روزها بود که دسته هیئت جواد الائمه قصد داشت برای عزاداری حرکت کند ، با پیگیری های شهید شاهرخ ضرغام بود که ساواک ناچار شد سریعا مجوز حرکت این هیئت را صادر کرده و این هیئت از اولین دسته هایی بود که از اول صبح روز عاشورا ۵۷ به خیابان آمده و ظهر راهی حسینیه شد.

,

در ادامه تصویر شهید شاهرخ ضرغام میاندار هیئت جوادالائمه را مشاهده می کنید:

,

madahi (8)

, madahi (8), madahi (8),

شاهرخ محکم و با دو دست سینه می زد.

,

یکی از دوستان شهید ضرغام حال و هوای وی را در روز عاشورا ۵۷ اینگونه نقل می کند : نمیدانم چرا اما آنروز حال و هوای شاهرخ با سالهای قبل بسیار متفاوت بود . موقع ناهار، حاج آقا تهرانی کنار شاهرخ نشسته بود. بعد از صرف غذا، مردم به خانه هایشان رفتند. حاج آقا با شاهرخ شروع به صحبت کرد. ما چند نفر هم آمدیم و در کنار حاج آقا نشستیم. صحبتهای او به قدری زیبا بود که گذر زمان را حس نمی کردیم .
این صحبتها تا اذان مغرب به طول انجامید. بسیار هم اثر بخش بود. من شک ندارم، اولین جرقه های هدایت ما در همان عصر عاشورا زده شد. آن روز، بعد از صحبتهای حاج آقا و پرس شهای ما، حُر دیگری متولد شد. آن هم سیزده قرن پس از عاشورا،
حُرّی به نام شاهرخ ضرغام برای نهضت عاشورائی حضرت امام(ره)

,
,
,

شهید شاهرخ ضرغام عاشق امام حسین(ع)بود. شاهرخ از دوران کودکی علاقه شدیدی به آقا داشت . این محبت قلبی را از مادرش به یادگار داشت .
راه اندازی هیئت با کمک دوستان ورزشکار، عزاداری و گریه برای سالار شهیدان در سطح محل، آن هم قبل از انقلاب از برنامه های محرم او بود . هر سال در روز عاشورا به هیئت جواد الائمه در میدان قیام می آمد. بعد همراه دسته عزادار حرکت می کرد. پیرمرد عالمی به نام حاج سید علی نقی تهرانی مسئول و سخنران هیئت بود.
حاج سید علینقی تهرانی در عصر عاشورا برای ما می گفت: نور ایمان را ببینید، این آقای خمینی بدون هیچ چیزی و فقط با توکل برخدا، با یک عبا و لباس ساده به مبارزه پرداخته، اما شاه خائن با این همه تانک و توپ از پس او برنمی آید.
شاهرخ که ساکت و آرام به سخنان حاج آقا گوش می کرد وارد بحث شد و گفت: اتفاقاً من هم به همین نتیجه رسیده ام. حاج آقا شما خبر نداری. نمی دانی توی این کاباره ها و هتل های تهران چه خبره، اکثر این جور جاها دست یهودیهاست، نمی دونید چقدر از دخترای مسلمون به دست این نامسلمونها بی آبرو می شن.
شاه دنبال عیاشی خودشه، مملکت هم که دست یه مشت دزدِ طرفدار آمریکا و اسرائیلِ، این وسط دین مردمه که داره از دست می ره.
وقتی بحث به اینجا رسید حاج آقا داشت خیره خیره تو صورت شاهرخ نگاه می کرد، بعد گفت: آقا شاهرخ، من شما را که می بینم یاد مرحوم طیب می افتم.

,
,
,
,
,
,

انتهای پیام/ف

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه