با نگاهی به تاریخ انتخابات ریاست جمهوری آمریکا مشاهده میکنیم که از اولین آماری که در سال 1828میزان مشارکت را 57% ثبت نمودهاند تا آمار انتخابات ریاست جمهوری سال 2012 که مشارکت سیاسی را 53% ارزیابی کردهاند، مشارکتهای سیاسی آمریکاییان در انتخاب ریاست جمهوری در این کشور همواره یا کمتر از 50% یا اندکی بالاتر بوده است.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی دانا؛ یکی از مسائلی که در تحلیل نظامهای انتخاباتی کشورهای مختلف، مهم و مورد توجه است بررسی نرخ مشارکت شهروندان در انتخابات برگزارشده و نسبت آن با سرمایه اجتماعی است. آنچه در این تحلیل مطرح خواهد شد نگاهی متفاوت به مقوله مشارکت سیاسی در آمریکا و بر اساس مفهوم سرمایه اجتماعی است. بسیاری از اندیشمندان علوم اجتماعی در آمریکا فقدان سرمایه اجتماعی مناسب در جامعه آمریکا را از عوامل موثر فقدان مشارکت در انتخابات های برگزارشده در این کشور میدانند. با این مقدمه، در این بخش به دنبال بررسی و آسیبشناسی این ارتباطات بین سرمایه اجتماعی، مشارکت سیاسی و انتخابات در آمریکا هستیم و همچنین این کم شدن سرمایه اجتماعی دولت در جامعه آمریکا را مورد بررسی قرار میدهیم.
, شبکه اطلاع رسانی دانا,سرمایه اجتماعی همانند سایر مفاهیم در علوم اجتماعی بر اساس برخی نظریات شکلبندی شده است. با این دیدگاه پاتنام بوردیو و کلمن از اساسیترین نظریهپردازان سرمایه اجتماعی میباشند. از دید پاتنام سرمایه اجتماعی مفهومی است که دلالت بر سرمایه انباشت شده در تشکیلات اجتماعی دارد. به طور دقیقتر از دید او سرمایه اجتماعی عبارت است از: "مشخصات زندگی اجتماعی- شبکهها، معیارها و اعتماد - که سبب میشود تا شرکتکنندگان در فعالیت مشترک کاراتری برای تعقیب اهداف مشترک خود وارد شوند".او همچنین در خصوص تعریف از سرمایه اجتماعی بر مفهوم ارتباطات تاکید میکند و معتقد است که ارتباطات از اساسیترین مبانی سرمایه اجتماعی تلقی میشود. با این تکیهگاه نظری، هسته اصلی سرمایه اجتماعی همان شبکههای باارزش است... ارتباطات اجتماعی بر موجودیت افراد و گروهها تأثیرگذار است. ارتباطات اجتماعی یعنی ارتباطات بین افراد، شبکههای اجتماعی و معیارهای تعامل و اعتمادی که ایجاد میشود.در تعریفی با اندکی تفاوت از سرمایه اجتماعی بوردیو آن را مجموع منابع فیزیکی در دسترس فرد یا گروهی که دارای شبکه نسبتاً بادوامی از ارتباطات نهادینهشده هستند، میداند. کلمن نیز به عنوان نظریهپرداز سرمایه اجتماعی از یک طرف آن را با ویژگی فردگرایانهتر تعریف میکند و از سوی دیگر تحلیل او از این مفهوم بیشتر به مشارکتها در بافتهای اجتماعی اشاره دارد. از دید او سودمندی سرمایه اجتماعی به عنوان منبعی برای همکاری، روابط دوجانبه و توسعه اجتماعی میتواند مورد توجه قرار گیرد.
, ., .,با در نظر گرفتن نظریات بالا در مورد مفهوم سرمایه اجتماعی، یک مسئله در مورد ارتباط سرمایه اجتماعی و انتخابات باید مورد توجه قرار گیرد. سرمایه اجتماعی و مشارکت سیاسی آن گونه که در رابطه با انتخابات بهکاربرده میشوند خاصیتی ملی دارند به این مفهوم که سطح ملی سرمایه اجتماعی، هدف تحلیلهای انتخاباتی از سرمایه اجتماعی هستند. بنابراین آنچه در این نوشتار مورد تاکید است سرمایه اجتماعی به معنی وجود اعتماد و میزان آن بین شهروندان و حکومت و نهادهای برآمده از آن است.
,همان طور که در چارچوب نظری بالا برای نقد مشارکت پایین سیاسی آمریکاییان به مفهوم سرمایه اجتماعی رو به افول دولت در جامعه آمریکا اشاره شده است رابطه مشارکت و سرمایه اجتماعی نیز روشن میشود. در واقع با اعتماد از سوی شهروندان نسبت به دولت، سرمایه اجتماعی دولت بالا میرود و مشارکت سیاسی در انتخابات نیز مطلوب خواهد بود ولی در صورتی که روند مذکور معکوس ارزیابی شود این مشارکت سیاسی در انتخابات نیز رو به افول خواهد بود.با این توضیحات در مورد مفاهیم پایهای مطرحشده به سراغ بررسی آماری انتخابات های انجامشده ملی در سالهای اخیر آمریکا میرویم تا این افول سرمایه اجتماعی آمریکا را به وسیله آمار و ارقام بهتر نشان دهیم.
,با نگاهی به تاریخ انتخابات ریاست جمهوری آمریکا مشاهده میکنیم که از اولین آماری که در سال 1828میزان مشارکت را 57% ثبت نمودهاند تا آمار انتخابات ریاست جمهوری سال 2012 که مشارکت سیاسی را 53% ارزیابی کردهاند، مشارکتهای سیاسی آمریکاییان در انتخاب ریاست جمهوری در این کشور همواره یا کمتر از 50% یا اندکی بالاتر بوده است. البته در برشهای تاریخی خاصی نیز این آمار تا 81 در صد نیز رسیده است ولی در چهار دهه اخیر یعنی از سال 1970 به بعد هیچگاه این مشارکت به بالاتر از 56% نرسیده است. این درجه مشارکت به مراتب از بسیاری از کشورهای دیگر جهان کمتر بوده و زاییده نوع نگاه مردم به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا است. همان طور که در بخشهای پیشین ذکر شد انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در واقع مهمترین بخش از فعالیت سیاسی افراد در این کشور است و بنا بر ماهیت نظام سیاسی مذکور بیشترین توجهات برای کشیدن مردم به پای صندوقهای رأی در آن صورت میگیرد. از سوی دیگر، فرایند انتخابات رئیسجمهور در آمریکا فرایندی طولانی و بسیار پرهزینه است. در واقع پرهزینهترین انتخابات ریاست جمهوری در دنیا در آمریکا برگزار میشود با این وجود یکی از پایینترین مشارکتها در مقایسه با سایر انتخابات نیز در این کشور دیده میشود.
, با نگاهی به تاریخ انتخابات ریاست جمهوری آمریکا مشاهده میکنیم که از اولین آماری که در سال 1828میزان مشارکت را 57% ثبت نمودهاند تا آمار انتخابات ریاست جمهوری سال 2012 که مشارکت سیاسی را 53% ارزیابی کردهاند، مشارکتهای سیاسی آمریکاییان در انتخاب ریاست جمهوری در این کشور همواره یا کمتر از 50% یا اندکی بالاتر بوده است. البته در برشهای تاریخی خاصی نیز این آمار تا 81 در صد نیز رسیده است ولی در چهار دهه اخیر یعنی از سال 1970 به بعد هیچگاه این مشارکت به بالاتر از 56% نرسیده است. این درجه مشارکت به مراتب از بسیاری از کشورهای دیگر جهان کمتر بوده و زاییده نوع نگاه مردم به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا است. همان طور که در بخشهای پیشین ذکر شد انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در واقع مهمترین بخش از فعالیت سیاسی افراد در این کشور است و بنا بر ماهیت نظام سیاسی مذکور بیشترین توجهات برای کشیدن مردم به پای صندوقهای رأی در آن صورت میگیرد. از سوی دیگر، فرایند انتخابات رئیسجمهور در آمریکا فرایندی طولانی و بسیار پرهزینه است. در واقع پرهزینهترین انتخابات ریاست جمهوری در دنیا در آمریکا برگزار میشود با این وجود یکی از پایینترین مشارکتها در مقایسه با سایر انتخابات نیز در این کشور دیده میشود.,آمار مشارکت در انتخابات کنگره حتی از این هم بدتر است و در واقع آمار مشارکت رأیدهندگان واجد شرایط بسیار پایینتر از انتخابات ریاست جمهوری است. در چهار دهه اخیر از 1970 تاکنون مشارکت در انتخابات مجلس نمایندگان و سنا در آمریکا همیشه پایین تر از40% بوده است و در اغلب موارد رقمی حدود 36%-38% را تشکیل داده است. در حقیقت در سطح قوه مقننه حدود دو سوم مردم اصولاً در انتخابات شرکت نمیکنند و مشارکت و اعتماد به اعضای قوه مقننه در آمریکا به صورت فاجعهبار پایین است. بنابراین وضعیت سرمایه اجتماعی در نهادهای انتخاباتی در آمریکا نه تنها در سطح مناسبی قرار ندارد بلکه در بسیاری از موارد میتوان آن را بسیار ضعیف قلمداد کرد. با این بررسی آماری از وضعیت مشارکت پایین و سرمایه اجتماعی بسیار ضعیف دولت آمریکا به بر اساس اصول نظری مطروحه در بخش ابتدایی مطلب به بیاعتمادی مردم آمریکا نسبت به دولتمردان این کشور در سطوح قوه مجریه و مقننه میتوان پی برد.
,ولی این سؤال به اذهان خطور میکند که آمریکا به عنوان یکی از غنیترین کشورهای جهان و به عنوان داعیهدار دمکراسی و حقوق بشر در سطح جهانی چرا چنین سرمایه اجتماعی در حال افولی را تجربه کرده است؟ ریشه بیاعتمادیهای مردم به نظام سیاسی در آمریکا چیست؟ مشارکت پایین مردم در انتخابات برگزارشده به چه دلیل است؟
, ولی این سؤال به اذهان خطور میکند که آمریکا به عنوان یکی از غنیترین کشورهای جهان و به عنوان داعیهدار دمکراسی و حقوق بشر در سطح جهانی چرا چنین سرمایه اجتماعی در حال افولی را تجربه کرده است؟ ریشه بیاعتمادیهای مردم به نظام سیاسی در آمریکا چیست؟ مشارکت پایین مردم در انتخابات برگزارشده به چه دلیل است؟,مهمترین توضیحدهنده افول سرمایه اجتماعی در آمریکا، رابرت پاتنام استاد دانشگاه هاروارد آمریکا بوده است. او در کتب و مقالههای خود به مسئله فروپاشی جامعه آمریکا در دامان فردگرایی فزاینده اشاره دارد و معتقد است که آمریکاییها به تدریج از هرگونه کار اجتماعی که به نوعی نشاندهنده مشارکت اجتماعی است، فاصله گرفتهاند. مشارکت سیاسی نیز به نوعی در این تعریف بخشی از مشارکت جامعه در انتخاب سیاستمداران قلمداد میشود لذا مشارکت اجتماعی تلقی میشود. در این مورد به طرح دلایل او برای کاهش سرمایههای اجتماعی و تحلیل آن میپردازیم.
,اولین دلیلی که او برای مشارکت پایین مردم آمریکا بیان میکند دروغگوییهای سیاستمداران آمریکایی به مردم آمریکاست. او در مقالات خود معتقد است که بیاعتمادی مردم آمریکا به سیاستمداران به دلیل فساد سیاستمداران و بر افروختن جنگهای خارجی است. بر اساس آمار مردم در پاسخ به این پرسش که به سیاستمداران خود اعتماد دارید؟ جواب «هرگز» مردم از 30% در سال 1966 به 75% در سال 1992 افزایش پیدا کرده است. شرایطی که پاتنام در تحلیل خود بدان اشاره کرده است پیش از جنگ عراق و افغانستان بوده است لذا درصد مذکور به طرز قابل پیشبینی میبایست افزایش یافته باشد. از دید او این تنفر مردم از سیاستمداران آمریکایی موجب کاهش اعتماد به دولت و در نهایت کاهش سرمایه اجتماعی دولت در آمریکا شده است.
, اولین, اولین,دومین دلیلی که در مورد کاهش سرمایه اجتماعی بیان میشود، مسئله مذهب است. از دید او با رشد فساد در ساختار حکومتی آمریکا، آمریکاییها به مذهب پناه بردهاند ولی این مذهب مذهب رسمی و نهادی نیست بلکه مذهب شخصی شده محسوب میشود. بر اساس آمار او در سال 1950 حدود 48 مردم به کلیسا میرفتند و این رقم تا 1970 به 41% رسید. مذهبی که نهادی نباشد طبیعتاً کمتر میتواند افراد را برای اهداف سیاسی بسیج کند لذا کاهش مشارکت سیاسی در آمریکا از دید غیر نهادی شدن مذهب نیز قابل توضیح و توجیه است.
, دومین , دومین,سومین دلیل او اشاره به کمرنگتر شدن نقش اتحادیههای کارگری در آمریکا دارد. اتحادیههای کارگری یکی از مهمترین تشکلاتی بودهاند که مردم را به پای صندوقهای رأی میکشاندند. از این دیدگاه با رشد دولتهای مبتنی بر اقتصاد آزاد از دوره ریگان به بعد در اقتصاد آمریکا این اتحادیه به تدریج کاهش قدرت را تجربه کردند و کاهش قدرت نیز به معنی کاهش مشارکت در فرایندهای سیاسی معنی میدهد.
, سومین , سومین ,به عنوان نکته تکمیلی میتوان بیان کرد که همزمان با کاهش قدرت اتحادیههای کارگری که به نوعی معرف اقشار کم درآمد در آمریکا بوده است لابیها و گروههای ذینفوذ ثروتمند در سیاست آمریکا رشد کردهاند. هرچه تأثیرگذاری اتحادیههای کارگری در انتخابات آمریکا کمتر و کمتر شده است لابیها و گروههای ذینفوذ قدرت بیشتری به دست آوردهاند لذا مشارکت مردم در انتخابات کمتر و از سوی دیگر انحصار در آن بیشتر شده است.
,چهارمین دلیل در نظر پاتنام اشاره به کم شدن عضویت مردم در نهادهای داوطلبانه دارد. از دید او این عضویت در نهادهای داوطلبانه به نوعی نشانگر درگیر شدن مردم در ساختار اجتماع است که این امر در جامعه آمریکا رو به کاهش است. او از تمثیل جالبی استفاده میکند که استعاره از واقعیتهای سیاسی آمریکا نیز دارد. او عنوان میکند که آمریکاییها در بازی بولینگ دیگر از طریق تیمی کار نمیکنند بلکه به شیوه انفرادی عمل میکنند. بازیکنندگان مزبور 10% از سالهای 1980 تا 1992 اضافه شدند ولی در همین مدت 40% از بازی تیمی این ورزش کم شده است. او بیان میکند که در سال 1993 جمعیتی نزدیک به 80 میلیون نفر بولینگ بازی کردند که 3/1 بیشتر از کسانی بوده است که در انتخابات مجلس نمایندگان و سنا در سال 1994 آمریکا به پای صندوقهای رأی رفتهاند.
, چهارمین, چهارمین,به عنوان جمعبندی باید عنوان داشت آمریکا جامعهای است که به لحاظ مشارکت جمعی رو به افول است و در معرض فردگرایی مفرط قرار دارد. این مسئله با بیاعتمادی مردم نسبت به سیاستمداران آنها تشدید میشود لذا کاهش سرمایه اجتماعی از حوزه اجتماعی به حوزه سیاسی تسری پیدا میکند و با کاهش مشارکت سیاسی در انتخابات خود را به نمایش میگذارد.
,انتهای پیام/
]
ارسال دیدگاه