اخبار داغ

کودک چهارساله بی خبر از هویت والدین؛

معمای کودک بدون شناسنامه

معمای کودک بدون شناسنامه
آدرس را تلفنی از دختر خانواده می گیریم اما در پس کوچه های حاشیه شهر بجنورد در میان کوچه های خاکی گم می شویم. قرارمان را می گذاریم سر کوچه تا هم دیگر را ملاقات کنیم ، با زنی 40 ساله که چهره شکسته اش بیشتر از سن واقعیش را نشان می دهد همراه می شویم تا به سمت خانه پدر و مادرش برویم این فاصله فرصتی است تا صحبتی درباره وضعیت مهدی کودک معمای داستان داشته باشیم.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی دانا به نقل از اترک نیوز، خانم پور محمد گفت: من سومین دخترخانواده هستم ما چهار تا خواهر هستیم که همه ازدواج کرده ایم. پدر و مادرم که حدود 70 سال سن دارند چهار سال پیش وقتی برای زیارت به مشهد رفته بودند با بچه ای از سفر آمدند و گفتند که این بچه را در حرم مادرش به آنها می سپارد و دیگر برنمی گردد. ما گفتیم بچه را تحویل دهند وگرنه برایشان درد سر می شوند ولی پدر و مادرم مخالفت کردند و گفتند این بچه در حرم امام رضا (ع) به ما پناه آورده ما چطور آن را تحویل دهیم.

, شبکه اطلاع رسانی دانا, اترک نیوز,

درب خانه می رسیم، در می زنیم و صدای پیرزنی از ته خانه می آید. بعد از احوالپرسی ما را دعوت می کند. خانه ای کاهگلی با سقف چوبی که روی تیر های چوبی رد آب چک های زمستان قبل را به همراه دارد. فرش های خانه  تیکه موکت های رنگی است که سعی شده است تا سطح زمین را پوشش دهد. پنجره ها بدون پرده است و اتاقی ساده  با دیوار های کاهگلی و یک تلویزیون که رویش را پوشانده اند و بخاری که وسط خانه است تنها وسایلی است که به چشم می خورد.

,

 

,

, ,

وارد اتاق که می شویم پیرمرد با لباس مشکی که نشان از عزاداری برای ماه محرم دارد، روی زمین بر روی موکت هایی که تنها فرش اتاق هستند سرش را روی بالشی کوچک گذاشته است و استراحت می کند با ورود ما برمی خیزد و به دیوار تکیه می دهد. 

,

دخترش می گوید :امروز کار نبوده پدرم در خانه است، کارگری می کند و لقمه ای نان حلال سر سفره می گذارد.

,

کمی که می نشینیم. پیرزن روبرویمان زانویش را بغل می گیرد و پسر بچه 4 ساله را به لهجه ترکی صدا می زند. مهدی به سمت ما می آید  اما غریبی می کند چند کلمه ای ترکی صحبت می کند و گوشه دیوار کنار پیرمرد پناه می گیرد، پیرزن به فارسی نمی تواند صحبت کند  به ترکی شروع به صحبت می کنیم.

,

 

,

, ,

داستان مهدی را برایمان تعریف می کنید؟

,

حدودا چهارسال پیش برای زیارت به حرم امام رضا (ع) رفته بودیم که خانمی با بچه اش کنار ما آمد و از ما خواست تا بچه را نگه داریم تا برگردد، ما هم قبول کردیم. ولی هر چه منتظر شدیم بر نگشت سه روز در حرم ماندیم و سراغ مادر بچه را گرفتیم ،گفتیم شاید برگردد ولی کسی پیدا نشد و بچه را با خود به بجنورد آوردیم.

,

به خادم های حرم هم گفتید؟

,

نه اطلاعی ندادیم.

,

 

,

, ,

پیرمرد به دیوار تکیه داده است و دستش را ستون سرش کرده است به آهستگی می گوید: دخترم شما جای ما بودید به همان خدا بگویید اگر زنی بچه ای را به شما بسپارد و بگویید مراقبش باشید تا برگردم چه کار می کردید؟ سه روز در حرم دنبالش می گشتیم ،گدایی کردم وشیرخشک خریدم و تکه پارچه جمع کردیم تا بچه ای را که نافش نیفتاده است را قنداق کنیم .

,

آیا مدرکی همراه این بچه بود ؟

,

نه مدرکی نداریم چرا باید دروغ بگویم از شما اگر بترسم خدا را چه کنم. مدرک ما خدا و امام رضا (ع ) است که در حرمش این اتفاق افتاد.

,

برای گرفتن شناسنامه چه کار کرده اید؟

,

به ثبت احوال مراجعه کردیم و نامه دادند که به پزشکی قانونی برویم و آنجا برای انجام آزمایش ها مارا به مشهد فرستادن برای آزمایش ها 350هزار تومان پول قرض گرفتیم، قرار بود به مهدی شناسنامه بدهند که کل پرونده را در پزشکی قانونی از ما گرفتند و گفتند این بچه شما نیست که شناسنامه بدهیم .

,

, ,

مهر و محبت این بچه در دل ماست. خودمان گشنگی کشیده ایم، پول قرض کرده ام تا برایش شیرخشک آزاد بگیرم، کارگری کرده ایم و روی زمین خوابیده ایم اما نگذاشته ایم ذره ای به این بچه سخت  بگذرد. پیرمرد در حالی که اشک در چشمانش حلقه می زند، می گوید: مگر تابوتم را از در این خانه بیرون برده باشند تا بتوانند بچه را از ما بگیرند.

,

مهدی پشت پیرمرد می ایستد و به ما چشم می دوزد چشمان رنگی و زیبایش معصومیتش را چند برابر کرده است. مهدی کودکی که از حرم امام رضا به گفته این پیرمرد و پیرزن به آنها سپرده شده است. بدون شناسنامه هویتی ندارد . معلوم نیست مادر و پدر واقعی این کودک کجا هستند؟ اما مهر و محبت بین مهدی و این خانواده آنقدر زیاد است که نشان از این دارد که به شایستگی از او نگه داری کرده اند اگر چه در تنگناهای مالی قرار دارند.و امروز تقاضا دارند تا به انها کمک شود بتوانند برای "مهدی" شناسنامه بگیرند تا به گفته خودشان در دوران پیری عصای دستشان شود.

,

آنچه مسلم است، دستگاه های مرتبط در این زمینه بر اساس قانون عمل می کنند  اما سئوالی که در اینجا در ذهن ایجاد می شود این است که آیا محبت و عاطفه را می شود طبق قانون تعریف کرد؟

,

انتهای پیام/ش

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه