اخبار داغ

مشاور فرهنگی اداره کل ارشاد:

باید داشته های فرهنگی مان را مطرح کنیم

باید داشته های فرهنگی مان را مطرح کنیم
حمید سفیدگر شهانقی گفت: متاسفانه ما نمی دانیم چه سرمایه های فرهنگی داریم و همین باعث تشدید شکاف فرهنگی بین نسل جوان و نسل های گذشته می شود، نوجوان و جوان ما فکر می کند ما هیچ چیز نداریم و هر چه داریم از غرب می آید.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی دانا به نقل از آناج، در راستای برگزاری همایش ملی ستارخان گفتگویی با مشاور فرهنگی اداره کل ارشاد اسلامی تبریز داشته ایم:

به نظر شما چرا ما نتوانسته ایم برای شخصیت فراملی مثل ستارخان برنامه ای ملی ترتیب بدهیم؟

البته شخصیتی همچون ستارخان می طلبد که همایشی بین المللی و در شان نامش برگزار شود اما در سال جاری به علت تعدد برنامه های فرهنگی به ویژه همایش بین المللی استاد شهریار که توان مضاعفی از مجموعه فرهنگی شهر گرفت، تصمیم بر این شد که همایش دو روزه ستارخان با تاخیر در 17 و 18 دی ماه برگزار گردد تا فرصت کافی جهت دریافت مقالات و پردازش آنها داشته باشیم. این همایش نیز در سطح بین المللی بوده که یک روز به میزبانی تبریز و روز دیگر به میزبانی تهران خواهد بود.

در این مورد فراخوان کشوری داده ایم و 25 آبان آخرین فرصت جهت دریافت مقالات بوده است.

میزان استقبال از این برنامه و کیفیت آثار ارسالی را چگونه ارزیابی می کنید:

همانگونه که پیش بینی می شد استقبال خوبی از همایش به عمل آمده و علی رغم تخصصی بودن همایش مقالات و آثار در خور توجهی دریافت شده است. اما نمی توان این همایش را با همایشی چون استاد شهریار از نظر تعداد مخاطب و ارسال آثار مقایسه کرد.
 
از آثار تولیدی و نتایج مکتوب همایش ستارخان بفرمایید.

مجموعه ای از نامه های ستارخان را که آقای رضا همراز پژوهشگر عرصه ی انقلاب مشروطیت گردآوری نموده اند، به همراه تحلیل های ایشان برای اولین بار منتشر خواهیم کرد. علاوه بر آن کتابی دیگر با محوریت انقلاب مشروطه و شخصیت ستارخان در دست تدوین است و کتاب سوم نیز مجموعه مقالات پذیرفته شده توسط کمیته ی علمی همایش است که تلاش می کنیم همزمان با برگزاری همایش از این آثار رونمایی کنیم.

علاوه بر اینها دومین شماره ی فصلنامه ی «نامه ی فرهنگ آذربایجان شرقی» را هم بصورت ویژه نامه برای ستارخان و انقلاب مشروطیت منتشر خواهیم کرد.
 

, شبکه اطلاع رسانی دانا, آناج,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,

 
, , ,
,
آیا برای مفاخر مشخص دیگر نیز برنامه هایی تدبیر شده است؟
,
,

برنامه ما این است که با برگزاری همایش هایی، از مشاهیر و مفاخر آذربایجان قدردانی کنیم و ایشان را به نسل جدید بشناسانیم تا شکاف بین نسل جدید و گذشتگان، که شاید تاثیر پیشرفت تکنولوژی و کم کاری های فرهنگی ماست، پر شود.

در سال آینده بخش طرح و برنامه و اتاق فکر اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی راه اندازی خواهد شد تا برای سال های آتی برنامه هایی را تدارک ببینیم که همایش در مورد شخصیت ها و مفاخر مختلف نیز بخشی از آن خواهد بود.

نظر شما در مورد همایش شهریار چیست و آیا اهداف تعیین شده محقق شد یا خیر؟

همایش شهریار در سطح قابل قبولی برگزار شد؛ در این همایش بیش از 300 مقاله ارسال شده بود که ما هر مقاله را جهت قضاوت به سه داور سپردیم و از بین آن حدود 37 مقاله را انتخاب و چاپ کردیم.

صرف نظر از ضعف های کوچک احتمالی، برگزاری چنین همایشی در مدت زمانی کم، کار بزرگی بود که باید به نوبه ی خودم از همه ی دست اندرکاران آن تشکر کنم.

همایش شهریار کار بزرگی بود و در سطح وزارت خانه نیز مورد استقبال واقع شد که می توان آن را نقطه قوت هفته ی نکوداشت تبریز برشمرد.

به نظر شما حلقه ی گم شده ی فرهنگستان زبان و ادبیات ترکی آذری کیست؟ علت تغییر "فرهنگستان" به "بنیاد" چیست؟

در ابتدا بهتر است تفاوت فرهنگستان و بنیاد گفته شود؛ فرهنگستان به مجموعه ای گفته می شود که در یک زمینه تخصصی کار می کند مثل فرهنگستان علوم، فرهنگستان هنرو غیره و اگر ما نهادی را با عنوان فرهنگستان زبان و ادبیات ترکی ایجاد کنیم فقط می تواند در زمینه زبان و ادبیات کار کند و دیگر نمی تواند به هنر، تاریخ، معماری، موسیقی، نمایش، سینمای آذربایجان بپردازد.

 با توجه به این مورد قرار شده این نهاد با نام بنیاد ایجاد شود که البته در مورد عنوان نیز نتیجه قطعی مشخص نیست. اما اگر به جای فرهنگستان، بنیاد باشد می تواند به جوانب مختلف موضوع مثل زبان،  تاریخ، هنر، ادبیات و ... پرداخت کند.

به عقیده ی بنده برای ایجاد چنین بنیاد یا فرهنگستانی خیلی دیر شده است و این اتفاق باید در اوایل انقلاب می افتاد نه الان. با این حال ایجاد فرهنگستان جزء شعارهای آقای روحانی بود و استاندار محترم  نیز پیگیر موضوع هستند اما نمی دانم دلیل چیست که همچنان این امر محقق نشده و به تاخیر افتاده است.

به نظرم نباید این امر را صرفا استانی بدانیم و فقط مثلا استاندار آذربایجان شرقی پیگیر باشد بلکه حداقل مسئولین سیاسی و فرهنگی چهار استان آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل و زنجان نیز باید در این زمینه همکاری کنند. البته حوزه ی نفوذ فرهنگ آذربایجان بسیار بزرگتر از چهار استان است اما در تقسیمات فعلی کشوری این چهار استان در این حوزه قرار گرفته اند و باید مسوولان و فرهیختگان این استانها نیز در امر تاسیس بنیاد یا فرهنگستان مشارکت عملی داشته باشند.

 اگر فرهنگستان ایجاد شود باید در تمام شهرستان های این چهار استان شعبه داشته باشد. باید از  تمام اهل نظر و متخصصین و کارشناسان  دعوت و نظراتشان را جمع آوری و بررسی کنند وگرنه اگر قرار باشد سه چهار نفر پشت درهای بسته تصمیم بگیرند به نظر من حصول نتیجه خیلی سخت خواهد بود.

برخی زبان رایج در استان ما را آذری و برخی ترکی خطاب می کنند، به نظر شما کدام یک درست است؟

زبان ما یکی از شاخه های زبان ترکی است. اگر زبان ترکی را به یک درخت تشبیه کنیم، دارای شاخه های متعددی است که یکی از شاخه های آن ترکی آذری یا ترکی آذربایجانی است. البته "آذری" که برخی از دوستان می گویند گویشی از زبان پهلوی بود که کاملا از بین رفته است. زبان ما هم ترکی است و هم آذری؛ یعنی ترکی آذری است نه آذری خالی. اگر ما از زبان خود به عنوان ترکی یاد کنیم از شاخه های دیگر زبان ترکی متمایز نمی شود و اگر صرفا آذری بگوییم باز به ترکی بودن آن اشاره نکرده ایم؛ لذا آن را ترکی آذری می گوییم. واژه ی آذری از آذربایجان گرفته شده است؛ یعنی ترکی ای که در آذربایجان به آن سخن می گویند. در فرهنگستان یا بنیاد هم باید "ترکی آذری یا ترکی آذبایجانی" قید شود.

آیا این موضوع در محافل عمومی ایجاد تنش نمی کند؟

نه خیر؛ چون در مورد کسانی که "زبان آذری" را به کار می برند باید بگوییم اصلا آذری زبان نبود بلکه گویشی از زبان پهلوی بود. اما زبان ترکی آذری شاخه ای از زبان ترکی است. یعنی شاخه ای از زبان ترکی که در منطقه آذربایجان رایج است. اگر شما به منطقه ترکمن صحرا بروید به صورت شفاهی شاید متوجه زبانشان نشوید اما وقتی ادبیاتشان را بخوانید می بینید که این هم ترکی است و شما آن را متوجه می شوید.

به هر حال در این راستا در جامعه طیف هایی وجود دارد که هر کدام عقایدی دارند. به نظر من همه باید به طور شفاف نظر خود را بگویند و در این میان حقیقت روشن شود. با این همه "آذری" ای که برخی از دوستان مد نظر دارند گویشی از زبان پهلوی بود که الان وجود ندارد و از بین رفته است. این آذری خیلی شبیه لهجه ی تاتی بود و شاید برخی (مثل کسروی) آن را با تاتهایی که اکنون در تالش هم وجود دارند اشتباه می گیرند. به عقیده ی بنده کسروی تاریخ نویس مبرزی بود اما زبانشناس نبود و همانطور که در خیلی موارد اشتباه کرده است در این زمینه هم دچار اشتباه شده و انسان همیشه جایزالخطاست.
 

,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
, , ,

به نظر شما کدام کم کاری ها موجب می شود کشورهای دیگر داشته های فرهنگی ما را به نام خودشان ثبت کنند؟

به نظر من این وضعیت حاصل تنبلی و کاهلی ملی ماست و نه تنها در استان ما بلکه در کل ایران اتفاق می افتد. مثلا ریشه ی هنر "عاشیقلار" در منطقه ی قره داغ خودمان است. هر چند هنر عاشیقی به چند مکتب تقسیم شده و خواستگاه های مختلفی در آذربایجان ایران و جمهوری آذربایجان دارد اما ریشه ی همه ی آن ها در قره داغ است.

کشورهای مختلف درصدد قوی تر کردن پایه های هویتی خودشان هستند و در این زمینه به مباحث علمی می پردازند و پیگیر می شوند تا داشته های فرهنگی مختلف را به نام خود ثبت کند. از طرفی ما نیز تنبلی می کنیم و بعد از اینکه آن ها فرهنگی مشترک را به نام خودشان ثبت کردند تازه یادمان می افتد که ما چرا این کار را نکردیم و آن ها فرهنگمان را به تاراج بردند.

خوشبختانه در سال های اخیر میراث فرهنگی براساس برنامه ی ثبت میراث ناملموس سازمان یونسکو شروع به تشکیل پرونده در مورد بعضی از موضوعات فرهنگی کرده است. مثلا پرونده "قالی تبریز" را به یونسکو ارسال کرده است. یا 50 پرونده در مورد فرهنگ محرم و عاشورا در آذربایجان تشکیل داده و ارسال کرده اند. هر چند که به دلایل مختلف این اقدام خیلی دیر انجام شده است اما ثبت میراث ناملموس در یونسکو و دیگر مجامع فرهنگی بین المللی از نان شب هم برای ما واجب تر است. اساساً آنچه که برای فردای فرزندان این سرزمین ضروری است، ثبت، بررسی و احیاء میراث فرهنگی ملموس و ناملموس است.

ما با کشورهایی همچون جمهوری آذربایجان، ترکیه، افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان ریشه های مشترک فرهنگی داریم و مثلا مولانا را هم ما جز مفاخر خود می دانیم و هم در ترکیه این ادعا وجود دارد؛ لذا یونسکو برنامه ای را تعریف کرده است تا ما بتوانیم این موارد را به صورت مشترک ثبت کنیم. در مورد موسیقی عاشیقلار نیز ایران باید دخالت و پیگیری می کرد تا این امر به صورت مشترک ثبت می شد. در مورد فرهنگ نوروز حداقل 10 کشور شریک است و هر کشوری آن را ازآن خود می داند که وقتی به فولکلور آنها مراجعه می کنیم می بینیم بله آنها هم درست می گویند و این فرهنگ آنجا نیز ریشه هایی دارد لذا قرار است به نام 10 کشور ثبت شود.

ما باید  خیلی بیشتر از این ها به این مباحث اهمیت بدهیم چون هویت ما را همین فرهنگ خواهد ساخت. هتل ها و جاده های مختلف فرهنگ ما را نمی سازند و معرفی نمی کنند بلکه موضوعاتی مثل عاشیقلار، نوروز، فرهنگ محرم و عاشورا، آیین­ های شب چله یا یلدا و آیین های ماه مبارک رمضان و ... است که فرهنگ ما را می سازند و هویت ما را معرفی می کنند. اگر هتل از بین برود بار دیگر می توان آن را ساخت اما اگر فولکلور ما از بین برود دیگر ساختنی نیست. هر پیرمرد و پیرزنی که می میرد بخشی از فرهنگ ما را با خود می برد. پس لازم است این فرهنگ را ثبت و نگهداری کنیم.

سرمایه های نمادین

سرمایه های انسانی جامعه ما مظلوم واقع شده اند. در علوم اجتماعی مبحثی با عنوان "سرمایه نمادین" نیز تعریف شده است که در کشورهای غربی از جمله آمریکا این سرمایه را می سازند. سابقه ی تاریخی آمریکا نسبت به کشورهای دیگر خیلی کم است اما می بینیم که یک خواننده مثل مایکل جکسون را به عنوان سرمایه ی نمادین در دنیا مطرح می کنند که حتی پس از مرگش نیز طرفدار دارد.

اما سرمایه های انسانی ما مظلوم واقع می­شوند. فقط برای منطقه آذربایجان در طول تاریخ حدود 200 شخصیت معرفی شده است اما خیلی از جوانان ما هنوز هم آن ها را نمی شناسند. چرا که در شناساندن فقط برخی از آن ها به یک پاراگراف متن در کتاب های درسی اکتفا کرده ایم. تمام نهادهای فرهنگی باید به این سرمایه ها بپردازند. متاسفانه ما نمی دانیم چه داریم و از چه چیزی باید دفاع کنیم و همین باعث تشدید شکاف فرهنگی بین نسل جوان و نسل های گذشته می شود و ما خودبخود در قبال نسل جدید خلع سلاح می شویم چون نوجوان و جوان ما فکر می کند ما هیچ چیز نداریم و هر چه داریم از غرب می آید. در حالی که ما نیز خیلی چیزها داشتیم و داریم ولی تبلیغ و طرح آن ها را بلد نیستیم.

,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
 
]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه