اخبار داغ

سفر به سرزمین ملائک:

اینجا فکه است؛ قطعه‌ای از بهشت با گرمایی سوزان / اروند هم از درون مغموم است/ غروب شلمچه چه غربتی دارد وقتی نسیم کربلا می‌وزد

اینجا فکه است؛ قطعه‌ای از بهشت با گرمایی سوزان / اروند هم از درون مغموم است/ غروب شلمچه چه غربتی دارد وقتی نسیم کربلا می‌وزد
اسفند است و هنوز اینجا هوا خیلی گرم نشده است، اما پایت را که روی رمل‌ها می‌گذاری گرمای سوزانش را حس می‌کنی، چه برسد به اواسط تابستان؛ اینجا قطعه‌ای از بهشت است با گرمایی سوزان...
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا  به نقل ازپایگاه اطلاع رسانی سازمان بسیج دانشجویی-به قلم یکی از دانشجویان حاضر در راهیان نور- : نماز ظهر به جماعت در دانشگاه پیام نور بیرجند باشیم؛ این قرارمان بود برای رفتن به اردو، آن هم از نوع دانشجویی، اردویی که طبق گفته خیلی از دانشجویان خودشان نیامدند؛ بلکه از آسمانیان برای آن‌ها کارت دعوت فرستادن.
 
نماز ظهر به جماعت در دانشگاه خواندیم و بعد هم نیم ساعتی استراحت و بعد آن مسئولان کاروان گفتند که سوار اتوبوس‌ها شوید که وقت عزیمت است، مسئولان کاروان خودشان هم سخت مشغول برداشتن وسائل و لوازم مورد نیاز اردو بودند، از تریموس که باید روزی دو وعده نفری یکی دو چای بخوریم گرفته تا بسته‌های فرهنگی اردو.
 
مسئولان دانشگاه و ناحیه بسیج دانشجویی خراسان جنوبی هم آمده بودند برای خداحافظی و بررسی مشکلات؛ بعد از نیم ساعت ایستادن روی دو پا در کنار اتوبوس‌ها، قران را زیارت کردیم و با ذکر صلوات راه افتادیم.
 
سه دستگاه اتوبوس ۴۳ نفره و در هر اتوبوس یک راوی و یا روحانی هم حضور داشت تا در مناطق برای دانشجو‌ها روایتگری کنند.
 
چند دقیقه‌ای از سوار شدن گذشته بود که گروه فرهنگی اتوبوس دست به کار شد و در‌‌ همان ابتدا اکران فیلم چ ابراهیم حاتمی کیا و بعد از آن هم نوحه و نماهنگ‌های دفاع مقدس و شهدا، این‌ها به عنوان خوراک فکریمان پیش بینی شده بود که باید در روز اول اردو اجرایی می‌شد.
 بهترین برنامه فرهنگی روز اول رادیو اردو بود که یک کار رادیویی و تولیدی توسط خود دانشجویان دو پایگاه و حوزه بسیج دانشگاه تهیه شده بود و مورد استقبال دانشجویان هم قرار گرفت.
 
رادیو که تمام شد رسیده به امامزاده حسین ابن موسی الکاظم طبس، نماز مغرب و عشاء را خواندیم و طبق معمول شام روز اول باپ خود دانشجو بود و هر کس یک غذای ساده‌ای را برای خود به همراه آورده بود و تناول کردند و بعد هم زیارت امامزاده و ادامه راه...
 
بیداری شب اول از نکات قابل توجه در این اردو است، چیزی که در روزهای آخر کاملا برعکس می‌شود، دانشجویان تا ساعتی قبل از نماز صبح بیدار بودند و پچ پچ‌های دانشجویی...
 
نماز صبح را در نمازخانه بین راهی خواندیم و بعد هم دعای عهد، قرآن، توزیع شکلات صلواتی تا ۷ صبح که صبحانه آماده شد و یکی یک قالب کوچک پنیر دو خرما که نشان می‌داد مسئولان اردو خیلی خوب موضوع اجرای اقتصاد مقاومتی را در اردو دنبال می‌کنند.
 
ساعت ۸صبح بود که رسیدیم شیراز، در‌‌ همان ابتدا بر سر قبر حافظ و سعدی رفتیم تا با ذکر فاتحه‌ای برای روح این دو شاعر بزرگ علو درجات را از خدا خواستار شویم و از نزدیک حافظ و سعدی را دیدار کرده باشیم. اینکه تمام شد رفتیم شاه چراغ و بعد از نماز ظهر و عصر و زیارت به سمت خوزستان حرکت کردیم و حالا اینکه نهار را چگونه و کجا خوردیم؛ کاری نداریم.
 
شام را باید در پادگان شهید حبیب اللهی اهواز می‌خوردیم، ساعتای ۳۰ دقیقه بامداد جمعه بود که رسیدم به اسکان و بعد هم مختصر شامی و بعد خواب...
 
بچه‌ها یک ساعت مانده به نماز صبح یکی یکی بیدار شدند تا نماز شب بخوانند و از قافله نماز شب خوان‌ها در این سفر عقب نمانند، چه حال و هوایی داشت انسان را یاد شب قدر و شب زنده داری‌های آن شب‌ها می‌انداخت... این حال خوب را فقط می‌شد در همین اردو و اردوهای جهادی حس کرد.
 
صبح بعد نماز رفتیم سمت اتوبوس‌ها تا راه بیفتیم، صبحانه را قرار بود در اتوبوس‌ها صرف کنیم. مسیر روز اول ابتدا طلائیه رفتیم، برعکس سالهای قبل امسال اینجا هوا بسیار سرد بود و به همین دلیل راوی تنها حدود ۳۰دقیقه روایتگری کرد و بعد هم هر کسی بود و حال خودش..
 
اقای برزگر راوی گروه ما بود، او می‌گفت این منطقه یعنی طلائیه در ابتدای جنگ دست دشمن بود و دشمن می‌خواست تا با کمک سران کشورهای اسلامی منطقه مانند اردون در کمتر از چند روز ایران را فتح کند اما لطف خدا و فداکاری رزمندگان دشمن را ناکام گذاشت.
 

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا  ,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
طلاییه.JPG
, طلاییه.JPG,
منطقه عملیاتی طلائیه
,
,

وی با بیان اینکه در منطقه طلائیه سه عملیات بزرگ رمضان، خیبر و بدر انجام شده است، گفت: در عملیات رمضان بیش از ۲۵۰ شهید در یک نقطه به شهادت رسیدند و این عملیات با هدف نابودی تانک‌های دشمن صورت گرفت.
 
وی با بیان اینکه قسمتی از منطقه طلائیه در عملیات خیبر آزاد شد، گفت: شهید برونسی یکی از فاتحان این منطقه بود.
 
هویزه و شهید سید حسین علم الهدی
 
قرار بود ساعت ۱۰: ۳۰ دقیقه در اتوبوس حاضر باشیم تا به سایر مناطق هم برسیم. منطقه بعدی هویزه بود. این مزار در ۲۵ کیلومتری شهر هویزه واقع شده است. در این منطقه سید حسین علم الهدی و یارانش در حالی که نیروهای پیاده از عقب نشنی مطلع نبودند، عقب نشینی واحدهای زرهی ارتش آغاز شد و به همین دلیل ۶۸ نفر از پاسداران و نیروهای داوطلب از جمله تعدادی از دانشجویان پیرو خط امام در تاریخ ۱۶دی ماه سال ۵۹ در عملیات نصر در یک عملیات عاشورایی پس از درگیری با یک ستون تانک عراقی مظلومانه به شهادت رسیدند و پیکرهای مطهرشان، ۱۶ ماه بعد و پس از آزادسازی منطقه در عملیات بیت المقدس کشف و در‌‌ همان محل دفن شد و بقعه‌ای توسط جهاد سازندگی برای ایشان بنا گردید.
 

,
,
,
,
,
,
,
,
هویزه.JPG
, هویزه.JPG,
 یادمان شهدای هویزه و مزار شهید علم الهدی

 
,
,
,

هویزه‌‌ همان مکانی است که قول راویان دفاع مقدس از همه طرف محاصره شده بود و رزمندگان اسلام تاآخرین قطره خون خود ایستادگی کردند. نمی‌شود که به هویزه بیایی و یادی از شهید سید حسین علم الهدی، عصاره همه خوبی‌ها نکنی، آن شهید بزرگواری که نماد مردانگی و غیرت است.
 
نماز ظهر و عصر را در جوار شهدای هویزه و در کنار قبر شهیدان علم الهدی، حاتمی و... خواندیم و بعد به سمت پادگان شهید محمودوند (معراج الشهدا) راهی شدیم. پادگان شهید محمودوند هم حال و هوای خاص خودش را داشت.
 
نوبت به روز دوم رسید. بچه‌های زود‌تر از روز گذشته در اتوبوس آماده بودند و به سمت اروند راه افتادیم.
 
اروند‌‌ همان رودخانه‌ای که به رودخانه وحشی با جزر و مدی هولناک معروف است و سرعت آب در این رودخانه در حالت عادی به ۸۰ کیلومتر در ساعت می‌رسد، یعنی به اندازه سرعت یک اتوبوس در جاده فرعی.
 
صدای آب این رودخانه در روز ترسناک و هولناک است چه برسد به شب‌هایی که رزمندگان باید از این رودخانه عبور می‌کردند، هرچند که الان دیگر خبری از نیزار‌ها و نخل‌های کنار رودخانه نیست و آب آن نسبت به گذشته کمتر شده است اما سرعت آب را که می‌بینی، یاد رشادت و فداکاری آن عزیزان غواسی می‌افتی که شب‌ها برای شناسایی باید به آن سوی رودخانه می‌رفتند، رفتنی که اطمینان از بازگشت آن نبود و چه غواسانی که اروند آن‌ها را بلعید و در این رودخانه جام شیرین شهادت را نوشیدند و هیچ وقت اثری از آن‌ها برنگشت.
 
اروند هم از درون مغموم است
 
اروند را که می‌بینی ناخودآگاه بغضت می‌شکند و اشکت جاری می‌شود و تو هم مانند اروند از درون مغموم و بی‌تاب می‌شوی و گریه می‌کنی، گریه نه برای آن‌ها که رفتند و رستگار شدند؛ برای خودت که مانده‌ای سرگردان بین ظواهر دنیایی و آنچه که شهدا بخاطر آن خود را فدا کردند تا تو فدای حیطه‌های شیاطین نشوی...
 
روایمان می‌گفت: در این منطقه عملیات والفجر ۸ انجام شد، عملیاتی که شناسایی آن از بهار سال ۶۳ آغاز شده است و رزمندگان ایرانی شاهکاری را انجام دادند که عراقی‌ها فکرش را هم نمی‌کردند و هنوز هم وقتی نام والفجر ۸ می‌آید عراقی‌ها باورشان نمی‌شود که چطور شکست خوردند.
 

,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
اروند.JPG
, اروند.JPG,
اروندکنار و یادمان عملیات غرور آفرین والفجر 8

 
,
,
,

آن سوی اروند را که نگاه می‌کنی خاک عراق است، یعنی اینجا نقطه صفری مرزی است آن هم در امنیت کامل؛ امنیتی که به برکت خون شهدا حاصل شده است و این اوج قدرت ایران را می‌رساند که تو امروز در نقطه صفر مرزی بدون هیچ ترسی راه می‌روی.
 
فرصت اندک است باید از اروند دل بکنیم و رهسپار خرمشهر شویم تا نماز ظهر و عصر را در مسجد جامع خرمشهر به جماعت بخوانیم؛‌‌ همان جا که نماد ایثار و شهادت است.
 
به مسجد خرمشهر که رسیدیم صدای اذان بلند شد نماز را به جماعت به جا آوردیم و به سمت نهرخین حرکت کردیم.
 
نهرخین و دیدن شرمندگی سربازان عراقی
 
نهرخین مرز بین ایران و عراق است و الان هم آن سوی شط پاسگاه مرزی عراق واقع است، سربازان عراقی به خوبی از این سوی شط دیده می‌شدند اما حتی سرشان را هم از خجالت بالا نمی‌آورند، خودشان هم می‌دانند که پدران یا برادرانشان چه بلایی بر سر این ملت مظلوم آوردند.
 

,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
نهر-خین.jpg
, نهر-خین.jpg,
تصویری از نهر خین

 
,
,
,

شط را که می‌بینی دلت پر می‌زند سوی شط فرات و حضرت عباس (ع)، شاید آب این شط هم ریشه از‌‌ همان آب داشته باشد، آنجا که نگذاشتند آب به لب تشنه کودکان و اولاد پیامبر (ص) برسد، اینجا هم همین کوفیان فرزندان روح الله را در این شط به خاک و خون کشیدند، ه‌مان‌ها که خودشان را مسلمان می‌دانستند اما هنوز الفبای اسلام را هم یاد نگرفته بودند.
 
در این نهر، سه عملیات مهم کربلای ۴ و ۵ و والفجر ۸ به انجام رسیده است و فقط خدا می‌داند که چه تعداد پلاک زیر این خاک و نیزار‌ها مخفی است، خدا می‌داند که این رودخانه چه تعداد از پیکر بی‌دست و پا را با خود به ان سوی مرز‌ها برده است.
 
مقصد بعدی شلمچه است؛ از اینجا یعنی نهرخین تا شلمچه ۱۵ دقیقه بیشتر راه نیست. هر چه ما به سمت شلمچه نزدیک‌تر می‌شویم، خورشید بیشتر از شلمچه فاصله می‌گیرد. انگار خورشید هم تاب و تحمل غروب شلمچه را ندارد از بس غمگین است.
 
غروب شلمچه چه غربتی دارد وقتی نسیم کربلا می‌وزد
 
به شلمچه که رسیدیم، همه کفش‌ها را در می‌آورند و پا برهنه بر روی بال ملائک قدم می‌گذارند، ناخودآگاه سر‌ها قامت خم می‌کند و چشمه چشم‌ها روان می‌شود دیگر لازم نیست آسمان را نگاه کنی همه چیز همین جا روی زمین است فقط کافی است خوب نظاره کنی. نمی‌دانم چه سری دارد، اینجا که یک مشت خاک بیشتر نیست، این خاک چه دارد که ناخودآگاه روح انسان را به آسمان می‌برد، حس غریبی دارد. من و تو چه می‌دانیم زیر این خاک چه خوابیده است که این چنین انسان را از خود بی‌خود می‌کند، من و تو چه می‌دانیم از شلمچه، انجا که حضرت زهرا (س) پا گذاشته است، انجا که شب‌ها هر شب، شب قدر بود و شب زنده داری و اشک و حال خوش...
 

,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
شلمچه.JPG
, شلمچه.JPG,
  تصویری از یادمان منطقه عملیاتی شلمچه
,
,

اینجا بوی بهشت به مشام می‌رسد، از کربلا نسیمی می‌آید که به انسان روح تازه می‌دهد، نسیم و عطر حرم دوست...
 
اینجا‌‌ همان مکانی است که ارتش عراق شکست را باور نداشت. روزنامه Observer چاپ پاریس نوشت: «برای اولین بار از آغاز جنگ تاکنون، ناظران و کار‌شناسان غربی درباره امکانات دفاعی عراق دچار تردید شده‌اند.»
 
هفته‌نامه نیوزویک هم نوشت: «تهاجم ایرانی‌ها در نزدیکی بصره، حداقل یک چیز را درباره جنگ ایران و عراق تغییر داده و آن اینکه برای اولین بار طی چند سال گذشته این احتمال را که یک طرف حقیقتا بر دیگری پیروز شود مطرح ساخته است.»
 
اگر می‌خواهی از امروز تغییری در زندگی خودت بدهی؛ لازم نیست جای دوری بروی، همین شلمچه تو را کافی است و به قول عزیری اینجا پنجره رو به آسمان است.
 
نماز را در حسینیه شلمچه خواندیم، جایتان خالی، ریا نباشد چه نمازی بود. بعد نماز هم حاج حسین یکتا روایتگری داشت، حاج حسین با روایتگری زیبای خود حسابی اشک بچه‌ها رو درآورد، طوری که دل کندن از این زمین برایمان واقعا سخت شده بود اما چه کنیم که باید برمی گشتیم به سمت اردوگاه، بعضی از بچه‌ها تا خوداردوگاه که حدود ۳ ساعتی با اینجا فاصله داشت گریه می‌کردند.
 
روز آخر مناطق؛ اینجا فکه است قتلگاه شهیدان
 
امروز آخرین روز حضورمان در خوزستان است، کاروان‌ها معمولا طوری برنامه ریزی می‌کنند که روز آخر را در فکه باشند و نماز ظهر را روی رمل‌های داغ و سوزان فکه بخوانند.
 
باز هم امروز از ساعت ۵: ۳۰ صبح آماده رفتن بودیم؛ بچه‌ها از شب گذشته بساط خود را جمع کرده بودند و آماده رفتن شده بودند، عده‌ای زود جنبیدن و سوار اتوبوس‌ها شدن و عده‌ای هم دیر‌تر آمدن.
 

,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
فکه.JPG
, فکه.JPG,
  تصویری از منطقه عملیاتی فکه
,


ساعت ۶: ۳۰ صبح راه افتادیم؛ ابتدا باید به دهلاویه برویم و بعد هم فکه. از اینجا تا فکه ۳ ساعتی با اتوبوس راه است، اما مشکلات جاده‌ای، کم عرض بودن و چاله چوله‌هایی که گاهی طول و عرض ان از حد می‌گذراند هم عذابی است برای راننده‌ها؛ مثلا اینجاده ترانزیتی ایران و عراق است که روزانه تعداد زیادی تریلر و کامیون از این مسیر عبور می‌کنند، حالا اینکه چرا توجه بیشتری به اینجاده نمی‌شود جای سوال است، شاید هم فعالا پولش نباشد...
 
دو ساعتی به اذان ظهر مانده بود که رسیدیم به فکه یا‌‌ همان عطشگاه شهیدان. کفش‌هایت را در می‌آوری وبوسه بر قرانی که ابتدای ورودی فکه است می‌زنی و به سمت نقطه اصلی فکه راه می‌افتیم.
 
الان فصل اسفند است و هنوز اینجا هوا خیلی گرم نشده است اما پایت را که روی رمل‌ها می‌گذاری گرمایش سوزانس را حس می‌کنی چه برسد به اواسط تابستان که شاید ان زمان گرمای اینجا از انسان زنده زنده می‌سوزاند، اینجا قطعه‌ای از بهشت است با گرمایی سوزان...
 
فکه یادآور نام چهار عملیات است: والفجر مقدماتی (بهمن ۶۱)؛ والفجر یک (فروردین ۶۲)؛ ظفر چهار (تیر ۶۳)؛ و عاشورای سه (مرداد ۶۳) فکه روایت سرزمینی است که رمل‌های آن پیکر خونین بسیاری از عزیزان این سرزمین را کفن شده است.
 
سخن گفتن از فکه سخت است وقتی خودت نبودی و ندیدی، فکه یادآور ظهر عاشورا است، آنجا که چند روز بر یاران و اصحاب امام (ع) آب را بستند.
 
فکه یاآور تشنگی و عطش است؛ یادآور جوانان و نوجوانانی که با عزم و اراده قوی خود درس مقاومت و ایستادگی را به ما آموختند.
 
اینجا قتلگاه است؛ قتلگاه شهیدان؛ اینجا هنوز بوی خون می‌دهد، خون شهیدانی که مظلومانه در فکه به شهادت رسیدند.
 
این زمین ناگفته‌های بسیار دارد از رزمندگان و اسرایی که با دست و پای بسته زنده گور شدند تا شهدایی که تا آخرین لحظه حیات خود مقابل دشمن تشنه و گرسنه و در در حال که در محاصره بودند، سه شبانه روز ایستادند و سر تسلیم مقابل دشمن فرو نیاوردند.
 
این یادآور گردان حنظله است، گردانی که سیصد نفر در یکی از کانال‌ها محاصره شدند و بیشترشان با آتش مستقیم دشمن یا تشنگی مفرط به شهادت رسیدند. در یادداشت‌های باقی‌مانده از یکی از شهیدان گردان حنظله آمده است: امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم. آب را جیره‌بندی کرده‌ایم. نان را جیره‌بندی کرده‌ایم. عطش همه را هلاک کرده، همه را جز شهدا که حالا کنار هم در انتهای کانال خوابیده‌اند. دیگر شهدا تشنه نیستند. فدای لب تشنه‌ات پسر فاطمه سلام الله علی‌ها.
 
نماز ظهر را در فکه به جماعت خواندیم، بعد از روایتگری راوی باید راه می‌افتادیم، این آخرین منطقه است که زیارت کردیم، دل کندن از این مکان سخت است، دلت نمی‌آید اینجا را ترک کنی اما باید چاره چیست باید برویم...



انتهای پیام/

,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه