در سایه غفلت مسئولین استان قزوین؛
تاخت و تاز معضلی به نام تهران زدگی!
امروز شاهد شکل گیری الگویی کوچک از مدل تهران و استانهای ایران در مرکز استان و شهرستانهای قزوین هستیم که معضلاتی را برای استان به وجود آورده است.
[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نفل از صبح قزوین،معضل تمرکزگرایی و تهران زدگی یکی از جدی ترین بحرانهای کشورمان است و مجال پرداختن به آن محدود به هیچ حدی نیست اما این معضل زمانی بحرانی تر میشود که ما با تکثیر این پدیده در هر استان و به ویژه قزوین مواجه باشیم.
,
شبکه اطلاع رسانی راه دانا,
صبح قزوین,
به گونه ای که عملا شاهد شکل گیری الگویی کوچک از مدل تهران و استانهای ایران در مرکز استان و شهرستانهای قزوین هستیم.
این مرکز استان زدگی در ابعادی چون تخصیص نیافتن همان بودجههای حداقلی استانی به شهرستانها، لحاظ نکردن هویتهای فرهنگی و اجتماعی شهرستانها در تعریف هویت استان، انحصار سرمایه گذاری و برنامههای توسعه مدار در مرکز استان و مصادیقی از این دست جلوه گر میشود.
به ویژه آنکه شهرستانها و شهرهایی مانند بوئین زهرا، تاکستان، الوند، آبیک، آوج، محمدیه، اقبالیه تا شهرهای کوچک تر و البته روستای استان هر یک هویت و ظرفیتهای اقتصادی و به ویژه اجتماعی و فرهنگی همسان قزوین دارند اما آنچه که طی 20 سالی که از استان شدن قزوین میگذرد، روی داده عملا برخلاف این قاعده بوده است.
چنانکه فی المثل هیچ یک از شهرستانهای استان دارای سینما، سالن تمرین تئاتر، برنامه نمایشگاه سالانه کتاب، کتابخانه مرکزی و مرجع، مراکز تفریحی شاخص استانی نیستند.
همچنین پرداختن به فرهنگ شهرهایی مانند بوئین زهرا، آوج و تاکستان با پیشینه تمدنی غنی که از آن برخوردار بودند جایگاه درخوری در دستگاهها و نهادهای مرکز استان مانند صداوسیمای قزوین، اداره ارشاد و امثالهم ندارد.
در بُعد رفاهی، درمانی و آموزشی نیز سطح امکانات همه استان بسیار پایین تر از قزوین است در حالی که 70 درصد جمعیت قزوین بیرون از مرکز استان سکونت دارند و از نظر برخورداری از ثروتهای طبیعی نیز غالب معادن، جنگل ها و مراکز صنعتی بیرون از حیطه شهر و شهرستان قزوین است.
شهرستانهای قزوین از سوی مرکز استان پس زده میشوند
در این بین هیچ کس پاسخگوی این وضعیت دردناک شهرستانهای استان و تمرکزگرایی افراطی در شهر قزوین نیست از آن فراتر بسیاری از المانهای فرهنگی شهرستانهای قزوین با این بهانه که «قزوینی نیست» از سوی مرکز استان با نوعی رهاشدگی مواجه هستند.
با این حال در موسوم انتخاب فرماندار، شهردار و تا بخشدار و حتی دهدار، دهها نفر در مرکز استان داعیه مالکیت شهرستانهای استان را دارند اما در بخش تمرکز و محرومیت زدایی و تخصیص اعتبارات به شهرستانهای محروم استان هیچ فردی در قزوین پاسخگو نیست، چنانکه گویی این شهرستانها از اساس متعلق به استان دیگری هستند.
در حالی که تفاوت یک مدیر در جمهوری اسلامی و رژیم پهلوی نه در شعار است و نه در تظاهر بلکه در میزان پایبندی عملی به آرمانهای رهبری، امام و انقلاب است که این تفاوتها جلوه گر می شود.
بر همین اساس نگاه توسعه محور به همه نقاط استان و کشور از جمله اصلی ترین خصیصههای انقلاب و دغدغههای امام و رهبری معظم انقلاب است که البته تاکنون پایندیهای لازم در این حیطه از سوی قزوین مشاهده نشده است.
از سویی نیز نوع مدیریت تمرکزگرا چه در بعد ملی و چه در بعد استانی یادگار شوم رژیم پهلوی در مدیریت کشور است.
بنابراین پس از گذشت دو دهه از استان شدن قزوین این دو معیار، محک خوبی برای داوری مسئولان استان قزوین در تلاش آنها برای توسعه شهرستانها و تمرکززدایی از استان است.
انتهای پیام/پ
,
به گونه ای که عملا شاهد شکل گیری الگویی کوچک از مدل تهران و استانهای ایران در مرکز استان و شهرستانهای قزوین هستیم.
این مرکز استان زدگی در ابعادی چون تخصیص نیافتن همان بودجههای حداقلی استانی به شهرستانها، لحاظ نکردن هویتهای فرهنگی و اجتماعی شهرستانها در تعریف هویت استان، انحصار سرمایه گذاری و برنامههای توسعه مدار در مرکز استان و مصادیقی از این دست جلوه گر میشود.
به ویژه آنکه شهرستانها و شهرهایی مانند بوئین زهرا، تاکستان، الوند، آبیک، آوج، محمدیه، اقبالیه تا شهرهای کوچک تر و البته روستای استان هر یک هویت و ظرفیتهای اقتصادی و به ویژه اجتماعی و فرهنگی همسان قزوین دارند اما آنچه که طی 20 سالی که از استان شدن قزوین میگذرد، روی داده عملا برخلاف این قاعده بوده است.
چنانکه فی المثل هیچ یک از شهرستانهای استان دارای سینما، سالن تمرین تئاتر، برنامه نمایشگاه سالانه کتاب، کتابخانه مرکزی و مرجع، مراکز تفریحی شاخص استانی نیستند.
همچنین پرداختن به فرهنگ شهرهایی مانند بوئین زهرا، آوج و تاکستان با پیشینه تمدنی غنی که از آن برخوردار بودند جایگاه درخوری در دستگاهها و نهادهای مرکز استان مانند صداوسیمای قزوین، اداره ارشاد و امثالهم ندارد.
در بُعد رفاهی، درمانی و آموزشی نیز سطح امکانات همه استان بسیار پایین تر از قزوین است در حالی که 70 درصد جمعیت قزوین بیرون از مرکز استان سکونت دارند و از نظر برخورداری از ثروتهای طبیعی نیز غالب معادن، جنگل ها و مراکز صنعتی بیرون از حیطه شهر و شهرستان قزوین است.
شهرستانهای قزوین از سوی مرکز استان پس زده میشوند
در این بین هیچ کس پاسخگوی این وضعیت دردناک شهرستانهای استان و تمرکزگرایی افراطی در شهر قزوین نیست از آن فراتر بسیاری از المانهای فرهنگی شهرستانهای قزوین با این بهانه که «قزوینی نیست» از سوی مرکز استان با نوعی رهاشدگی مواجه هستند.
با این حال در موسوم انتخاب فرماندار، شهردار و تا بخشدار و حتی دهدار، دهها نفر در مرکز استان داعیه مالکیت شهرستانهای استان را دارند اما در بخش تمرکز و محرومیت زدایی و تخصیص اعتبارات به شهرستانهای محروم استان هیچ فردی در قزوین پاسخگو نیست، چنانکه گویی این شهرستانها از اساس متعلق به استان دیگری هستند.
در حالی که تفاوت یک مدیر در جمهوری اسلامی و رژیم پهلوی نه در شعار است و نه در تظاهر بلکه در میزان پایبندی عملی به آرمانهای رهبری، امام و انقلاب است که این تفاوتها جلوه گر می شود.
بر همین اساس نگاه توسعه محور به همه نقاط استان و کشور از جمله اصلی ترین خصیصههای انقلاب و دغدغههای امام و رهبری معظم انقلاب است که البته تاکنون پایندیهای لازم در این حیطه از سوی قزوین مشاهده نشده است.
از سویی نیز نوع مدیریت تمرکزگرا چه در بعد ملی و چه در بعد استانی یادگار شوم رژیم پهلوی در مدیریت کشور است.
بنابراین پس از گذشت دو دهه از استان شدن قزوین این دو معیار، محک خوبی برای داوری مسئولان استان قزوین در تلاش آنها برای توسعه شهرستانها و تمرکززدایی از استان است.
انتهای پیام/پ
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
]
به اشتراک گذاری این مطلب!
ارسال دیدگاه