اخبار داغ

بِأخی اَنتَ و اُمّی

دل‌نوشته‌ی جامانده‌ای از اتوبوس آسمانی

دل‌نوشته‌ی جامانده‌ای از اتوبوس آسمانی
کسی چه می دانست که من تنها جا مانده ی قافله ای خواهم بود که قرار بود به زودی با استقبال حضرت مادر(س)، درودهای بی بی ام البنین(س) و خوش آمدهای قمر بنی هاشم(ع) به دیدار حقیقی و زیارت ابدی مولا حسین(ع) نائل شود. چه می دانستم این جماعت آرام و بی آزار، ظهر فردا طریق سوختن در ره دوست بر می گزینند و جاودانه خواهند شد؟
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از دزفول امروز: شبی سرد و استخوان سوز بود. شبی که با زیارتی نمکی (کوتاه و دلچسب) و سوزناک در حرمین شریفین کنار با ارزش ترین ها رویایی و خاص شده بود. شبی از آن شب های سوزداری که فردایی سوختنی در پی داشت. و باز هم چاشنی زیارت بی نظیر ما رضایت مادر بود از اینکه او هم در کنار من زیارتی دلچسب را تجربه کرده است. چه کلمه ای بر زبان بیاورم تا به گوش او برسانم که ای یار نیمه راه، زیارت با ما بودی اما شهادت را…!

, به گزارش , شبکه اطلاع رسانی راه دانا, شبکه اطلاع رسانی راه دانا,  به نقل از دزفول امروز: شبی سرد و استخوان سوز بود. شبی که با زیارتی نمکی (کوتاه و دلچسب) و سوزناک در حرمین شریفین کنار با ارزش ترین ها رویایی و خاص شده بود. شبی از آن شب های سوزداری که فردایی سوختنی در پی داشت. و باز هم چاشنی زیارت بی نظیر ما رضایت مادر بود از اینکه او هم در کنار من زیارتی دلچسب را تجربه کرده است. چه کلمه ای بر زبان بیاورم تا به گوش او برسانم که ای یار نیمه راه، زیارت با ما بودی اما شهادت را…!, به نقل از دزفول امروز: شبی سرد و استخوان سوز بود. شبی که با زیارتی نمکی (کوتاه و دلچسب) و سوزناک در حرمین شریفین کنار با ارزش ترین ها رویایی و خاص شده بود. شبی از آن شب های سوزداری که فردایی سوختنی در پی داشت. و باز هم چاشنی زیارت بی نظیر ما رضایت مادر بود از اینکه او هم در کنار من زیارتی دلچسب را تجربه کرده است. چه کلمه ای بر زبان بیاورم تا به گوش او برسانم که ای یار نیمه راه، زیارت با ما بودی اما شهادت را…!, به نقل از دزفول امروز: شبی سرد و استخوان سوز بود. شبی که با زیارتی نمکی (کوتاه و دلچسب) و سوزناک در حرمین شریفین کنار با ارزش ترین ها رویایی و خاص شده بود. شبی از آن شب های سوزداری که فردایی سوختنی در پی داشت. و باز هم چاشنی زیارت بی نظیر ما رضایت مادر بود از اینکه او هم در کنار من زیارتی دلچسب را تجربه کرده است. چه کلمه ای بر زبان بیاورم تا به گوش او برسانم که ای یار نیمه راه، زیارت با ما بودی اما شهادت را…!, دزفول امروز: شبی سرد و استخوان سوز بود. شبی که با زیارتی نمکی (کوتاه و دلچسب) و سوزناک در حرمین شریفین کنار با ارزش ترین ها رویایی و خاص شده بود. شبی از آن شب های سوزداری که فردایی سوختنی در پی داشت. و باز هم چاشنی زیارت بی نظیر ما رضایت مادر بود از اینکه او هم در کنار من زیارتی دلچسب را تجربه کرده است. چه کلمه ای بر زبان بیاورم تا به گوش او برسانم که ای یار نیمه راه، زیارت با ما بودی اما شهادت را…!, دزفول امروز,

کسی چه می دانست که من تنها جا مانده ی قافله ای خواهم بود که قرار بود به زودی با استقبال حضرت مادر(س)، درودهای بی بی ام البنین(س) و خوش آمدهای قمر بنی هاشم(ع) به دیدار حقیقی و زیارت ابدی مولا حسین(ع) نائل شود. چه می دانستم این جماعت آرام و بی آزار، ظهر فردا طریق سوختن در ره دوست بر می گزینند و جاودانه خواهند شد؟
مگر دنیا و زرق و برق هایش به من اجازه ی فهمیدن داد؟ والله که کر و کور بودم و گرنه شوخی شهید رومزی که می گفت: «بیا کف اتوبوس بمان» را جدی می گرفتم و هر طور بود خود را با این اتوبوس آسمانی به سفینه ی نجات می رساندم. افسوس که نفهمیدم، نمی دانم برای جبران کدام گناه یا حق الناس ره به آسمان نیافتم، نمی دانم آیا باز هم دوباره ستاره ی اقبالی این چنین، درب خانه ی مرا خواهد زد یا خیر؟ چه وقت خواهد بود؟ تا کی باید منتظر نشست؟ کجا و چگونه؟ برای کدام گردنه مرا نگه داشته اند؟ چه کسی از غیب خبر می گوید؟ آیا آن روز کربلا و عاشورایی دیگر است؟ الله اعلم. خوشا به حال همه ی آنان و خوشا بحال آن ده عزیزی که هوشمندانه خود را سر وقت به این کاروان آسمانی رساندند و به عرش راه یافتند.
هنیئاً لهم (گوارا باد بر آنها).
اما چه حس زیبایی است وقتی که سال ها توفیق خدمت به مولا داشته باشی، بارها زیارتش را با نوای «بِأبی اَنتَ و اُمّی» (پدر و مادرم فدایت) بخوانی و اکنون توفیق عمل به این اذکار روزانه برایت فرا می رسد و تو را بر می گزینند. چقدر شیرین است دیگر ذکر خاص تو «بِأخی اَنتَ و اُمّی» (برادرم و مادرم فدایت) باشد برای سیدی که برادر و مادرت را به دعوت خوانده است، با ارزش ترین نذرها و قربانی ها را انتخاب نموده و آنها را برای هم نشینی با خود برگزیده است. و حتی نمی دانی و جرأت پرسیدن را هم نداری که چه مقدار از جسم عزیزانت برایت یادگاری مانده است؟ حتی سخنرانان و مداح های مراسم از تو بهتر خبر دارند اما به تو چیزی نمی گویند!
درود بر آنها که دعای خالص «اللهم اجعلنی عندک وجیها بالحسین علیه السلام فی الدنیا و الاخره» در شأنشان تحقق یافته و نزد خدا از حسین(ع) آبرو گرفتند. خدایا حمد شایسته ی شکرگزاران مخصوص توست، مصیبت آنها در راه توست، تو را سپاس می گویم بر این مصیبت بزرگ. خدایا شفاعتش را در روز ورود نصیبمان کن و قدم هایمان را همراه با یاران جان بر کفش ثابت بدار، همان هایی که جان در طریق دوست بخشیدند.
و من آن قدر خوشحال و مسرور هستم از این رویداد شگفت که لذتش را حتی با بهترین دوستانم تقسیم نخواهم کرد.
بر در و دیوار دلم عبارت زیبای «باخی انت و امی» را حک می کنم و مطمئنم که این بهترین نظر و لطف سید الشهدا(ع) به من است.
و باز هم چه زیباست که رهبر عزیز پیامی را برای ابراز همدردیمان ارسال کردند.

, کسی چه می دانست که من تنها جا مانده ی قافله ای خواهم بود که قرار بود به زودی با استقبال حضرت مادر(س)، درودهای بی بی ام البنین(س) و خوش آمدهای قمر بنی هاشم(ع) به دیدار حقیقی و زیارت ابدی مولا حسین(ع) نائل شود. چه می دانستم این جماعت آرام و بی آزار، ظهر فردا طریق سوختن در ره دوست بر می گزینند و جاودانه خواهند شد؟
مگر دنیا و زرق و برق هایش به من اجازه ی فهمیدن داد؟ والله که کر و کور بودم و گرنه شوخی شهید رومزی که می گفت: «بیا کف اتوبوس بمان» را جدی می گرفتم و هر طور بود خود را با این اتوبوس آسمانی به سفینه ی نجات می رساندم. افسوس که نفهمیدم، نمی دانم برای جبران کدام گناه یا حق الناس ره به آسمان نیافتم، نمی دانم آیا باز هم دوباره ستاره ی اقبالی این چنین، درب خانه ی مرا خواهد زد یا خیر؟ چه وقت خواهد بود؟ تا کی باید منتظر نشست؟ کجا و چگونه؟ برای کدام گردنه مرا نگه داشته اند؟ چه کسی از غیب خبر می گوید؟ آیا آن روز کربلا و عاشورایی دیگر است؟ الله اعلم. خوشا به حال همه ی آنان و خوشا بحال آن ده عزیزی که هوشمندانه خود را سر وقت به این کاروان آسمانی رساندند و به عرش راه یافتند.
هنیئاً لهم (گوارا باد بر آنها).
اما چه حس زیبایی است وقتی که سال ها توفیق خدمت به مولا داشته باشی، بارها زیارتش را با نوای «بِأبی اَنتَ و اُمّی» (پدر و مادرم فدایت) بخوانی و اکنون توفیق عمل به این اذکار روزانه برایت فرا می رسد و تو را بر می گزینند. چقدر شیرین است دیگر ذکر خاص تو «بِأخی اَنتَ و اُمّی» (برادرم و مادرم فدایت) باشد برای سیدی که برادر و مادرت را به دعوت خوانده است، با ارزش ترین نذرها و قربانی ها را انتخاب نموده و آنها را برای هم نشینی با خود برگزیده است. و حتی نمی دانی و جرأت پرسیدن را هم نداری که چه مقدار از جسم عزیزانت برایت یادگاری مانده است؟ حتی سخنرانان و مداح های مراسم از تو بهتر خبر دارند اما به تو چیزی نمی گویند!
درود بر آنها که دعای خالص «اللهم اجعلنی عندک وجیها بالحسین علیه السلام فی الدنیا و الاخره» در شأنشان تحقق یافته و نزد خدا از حسین(ع) آبرو گرفتند. خدایا حمد شایسته ی شکرگزاران مخصوص توست، مصیبت آنها در راه توست، تو را سپاس می گویم بر این مصیبت بزرگ. خدایا شفاعتش را در روز ورود نصیبمان کن و قدم هایمان را همراه با یاران جان بر کفش ثابت بدار، همان هایی که جان در طریق دوست بخشیدند.
و من آن قدر خوشحال و مسرور هستم از این رویداد شگفت که لذتش را حتی با بهترین دوستانم تقسیم نخواهم کرد.
بر در و دیوار دلم عبارت زیبای «باخی انت و امی» را حک می کنم و مطمئنم که این بهترین نظر و لطف سید الشهدا(ع) به من است.
و باز هم چه زیباست که رهبر عزیز پیامی را برای ابراز همدردیمان ارسال کردند.
, کسی چه می دانست که من تنها جا مانده ی قافله ای خواهم بود که قرار بود به زودی با استقبال حضرت مادر(س)، درودهای بی بی ام البنین(س) و خوش آمدهای قمر بنی هاشم(ع) به دیدار حقیقی و زیارت ابدی مولا حسین(ع) نائل شود. چه می دانستم این جماعت آرام و بی آزار، ظهر فردا طریق سوختن در ره دوست بر می گزینند و جاودانه خواهند شد؟
مگر دنیا و زرق و برق هایش به من اجازه ی فهمیدن داد؟ والله که کر و کور بودم و گرنه شوخی شهید رومزی که می گفت: «بیا کف اتوبوس بمان» را جدی می گرفتم و هر طور بود خود را با این اتوبوس آسمانی به سفینه ی نجات می رساندم. افسوس که نفهمیدم، نمی دانم برای جبران کدام گناه یا حق الناس ره به آسمان نیافتم، نمی دانم آیا باز هم دوباره ستاره ی اقبالی این چنین، درب خانه ی مرا خواهد زد یا خیر؟ چه وقت خواهد بود؟ تا کی باید منتظر نشست؟ کجا و چگونه؟ برای کدام گردنه مرا نگه داشته اند؟ چه کسی از غیب خبر می گوید؟ آیا آن روز کربلا و عاشورایی دیگر است؟ الله اعلم. خوشا به حال همه ی آنان و خوشا بحال آن ده عزیزی که هوشمندانه خود را سر وقت به این کاروان آسمانی رساندند و به عرش راه یافتند.
هنیئاً لهم (گوارا باد بر آنها).
اما چه حس زیبایی است وقتی که سال ها توفیق خدمت به مولا داشته باشی، بارها زیارتش را با نوای «بِأبی اَنتَ و اُمّی» (پدر و مادرم فدایت) بخوانی و اکنون توفیق عمل به این اذکار روزانه برایت فرا می رسد و تو را بر می گزینند. چقدر شیرین است دیگر ذکر خاص تو «بِأخی اَنتَ و اُمّی» (برادرم و مادرم فدایت) باشد برای سیدی که برادر و مادرت را به دعوت خوانده است، با ارزش ترین نذرها و قربانی ها را انتخاب نموده و آنها را برای هم نشینی با خود برگزیده است. و حتی نمی دانی و جرأت پرسیدن را هم نداری که چه مقدار از جسم عزیزانت برایت یادگاری مانده است؟ حتی سخنرانان و مداح های مراسم از تو بهتر خبر دارند اما به تو چیزی نمی گویند!
درود بر آنها که دعای خالص «اللهم اجعلنی عندک وجیها بالحسین علیه السلام فی الدنیا و الاخره» در شأنشان تحقق یافته و نزد خدا از حسین(ع) آبرو گرفتند. خدایا حمد شایسته ی شکرگزاران مخصوص توست، مصیبت آنها در راه توست، تو را سپاس می گویم بر این مصیبت بزرگ. خدایا شفاعتش را در روز ورود نصیبمان کن و قدم هایمان را همراه با یاران جان بر کفش ثابت بدار، همان هایی که جان در طریق دوست بخشیدند.
و من آن قدر خوشحال و مسرور هستم از این رویداد شگفت که لذتش را حتی با بهترین دوستانم تقسیم نخواهم کرد.
بر در و دیوار دلم عبارت زیبای «باخی انت و امی» را حک می کنم و مطمئنم که این بهترین نظر و لطف سید الشهدا(ع) به من است.
و باز هم چه زیباست که رهبر عزیز پیامی را برای ابراز همدردیمان ارسال کردند.
, کسی چه می دانست که من تنها جا مانده ی قافله ای خواهم بود که قرار بود به زودی با استقبال حضرت مادر(س)، درودهای بی بی ام البنین(س) و خوش آمدهای قمر بنی هاشم(ع) به دیدار حقیقی و زیارت ابدی مولا حسین(ع) نائل شود. چه می دانستم این جماعت آرام و بی آزار، ظهر فردا طریق سوختن در ره دوست بر می گزینند و جاودانه خواهند شد؟
مگر دنیا و زرق و برق هایش به من اجازه ی فهمیدن داد؟ والله که کر و کور بودم و گرنه شوخی شهید رومزی که می گفت: «بیا کف اتوبوس بمان» را جدی می گرفتم و هر طور بود خود را با این اتوبوس آسمانی به سفینه ی نجات می رساندم. افسوس که نفهمیدم، نمی دانم برای جبران کدام گناه یا حق الناس ره به آسمان نیافتم، نمی دانم آیا باز هم دوباره ستاره ی اقبالی این چنین، درب خانه ی مرا خواهد زد یا خیر؟ چه وقت خواهد بود؟ تا کی باید منتظر نشست؟ کجا و چگونه؟ برای کدام گردنه مرا نگه داشته اند؟ چه کسی از غیب خبر می گوید؟ آیا آن روز کربلا و عاشورایی دیگر است؟ الله اعلم. خوشا به حال همه ی آنان و خوشا بحال آن ده عزیزی که هوشمندانه خود را سر وقت به این کاروان آسمانی رساندند و به عرش راه یافتند.
هنیئاً لهم (گوارا باد بر آنها).
اما چه حس زیبایی است وقتی که سال ها توفیق خدمت به مولا داشته باشی، بارها زیارتش را با نوای «بِأبی اَنتَ و اُمّی» (پدر و مادرم فدایت) بخوانی و اکنون توفیق عمل به این اذکار روزانه برایت فرا می رسد و تو را بر می گزینند. چقدر شیرین است دیگر ذکر خاص تو «بِأخی اَنتَ و اُمّی» (برادرم و مادرم فدایت) باشد برای سیدی که برادر و مادرت را به دعوت خوانده است، با ارزش ترین نذرها و قربانی ها را انتخاب نموده و آنها را برای هم نشینی با خود برگزیده است. و حتی نمی دانی و جرأت پرسیدن را هم نداری که چه مقدار از جسم عزیزانت برایت یادگاری مانده است؟ حتی سخنرانان و مداح های مراسم از تو بهتر خبر دارند اما به تو چیزی نمی گویند!
درود بر آنها که دعای خالص «اللهم اجعلنی عندک وجیها بالحسین علیه السلام فی الدنیا و الاخره» در شأنشان تحقق یافته و نزد خدا از حسین(ع) آبرو گرفتند. خدایا حمد شایسته ی شکرگزاران مخصوص توست، مصیبت آنها در راه توست، تو را سپاس می گویم بر این مصیبت بزرگ. خدایا شفاعتش را در روز ورود نصیبمان کن و قدم هایمان را همراه با یاران جان بر کفش ثابت بدار، همان هایی که جان در طریق دوست بخشیدند.
و من آن قدر خوشحال و مسرور هستم از این رویداد شگفت که لذتش را حتی با بهترین دوستانم تقسیم نخواهم کرد.
بر در و دیوار دلم عبارت زیبای «باخی انت و امی» را حک می کنم و مطمئنم که این بهترین نظر و لطف سید الشهدا(ع) به من است.
و باز هم چه زیباست که رهبر عزیز پیامی را برای ابراز همدردیمان ارسال کردند.
,
,
,
,
,
,
,
,

آری راهپیمایی زیارت ربعین حسین(ع) قرار هر ساله ی ماست و سال به سال بر شکوهش خواهیم افزود به قول مادر شهیدم که می گفت: «اگر از آسمان داعشی ببارد، باز هم اربعین به کربلا می رویم».
راضی هستم به رضای خدا و خوشحالم در حالی که زنان از جهاد منع شده اند، مادرم توانسته با گره ی محکم چادر، فدایی راه زیارت اباعبدالله(ع) شود.
تسلیمم به تقدیر حضرتش که برادر مظلومم را آن گونه که حقش بود خواند و سپاسگزار لطفش که منت نهاد و آنها را برای ما در بهترین جای دنیا جاودانه کرد.
سعادتمندم که شقی ترین و بی رحم ترین جانداران روی زمین جان آنان را از ما گرفته، مظلومیتشان آشکار و یاد و راهشان را برایمان ابدی کردند.

, آری راهپیمایی زیارت ربعین حسین(ع) قرار هر ساله ی ماست و سال به سال بر شکوهش خواهیم افزود به قول مادر شهیدم که می گفت: «اگر از آسمان داعشی ببارد، باز هم اربعین به کربلا می رویم».
راضی هستم به رضای خدا و خوشحالم در حالی که زنان از جهاد منع شده اند، مادرم توانسته با گره ی محکم چادر، فدایی راه زیارت اباعبدالله(ع) شود.
تسلیمم به تقدیر حضرتش که برادر مظلومم را آن گونه که حقش بود خواند و سپاسگزار لطفش که منت نهاد و آنها را برای ما در بهترین جای دنیا جاودانه کرد.
سعادتمندم که شقی ترین و بی رحم ترین جانداران روی زمین جان آنان را از ما گرفته، مظلومیتشان آشکار و یاد و راهشان را برایمان ابدی کردند.
, آری راهپیمایی زیارت ربعین حسین(ع) قرار هر ساله ی ماست و سال به سال بر شکوهش خواهیم افزود به قول مادر شهیدم که می گفت: «اگر از آسمان داعشی ببارد، باز هم اربعین به کربلا می رویم».
راضی هستم به رضای خدا و خوشحالم در حالی که زنان از جهاد منع شده اند، مادرم توانسته با گره ی محکم چادر، فدایی راه زیارت اباعبدالله(ع) شود.
تسلیمم به تقدیر حضرتش که برادر مظلومم را آن گونه که حقش بود خواند و سپاسگزار لطفش که منت نهاد و آنها را برای ما در بهترین جای دنیا جاودانه کرد.
سعادتمندم که شقی ترین و بی رحم ترین جانداران روی زمین جان آنان را از ما گرفته، مظلومیتشان آشکار و یاد و راهشان را برایمان ابدی کردند.
, آری راهپیمایی زیارت ربعین حسین(ع) قرار هر ساله ی ماست و سال به سال بر شکوهش خواهیم افزود به قول مادر شهیدم که می گفت: «اگر از آسمان داعشی ببارد، باز هم اربعین به کربلا می رویم».
راضی هستم به رضای خدا و خوشحالم در حالی که زنان از جهاد منع شده اند، مادرم توانسته با گره ی محکم چادر، فدایی راه زیارت اباعبدالله(ع) شود.
تسلیمم به تقدیر حضرتش که برادر مظلومم را آن گونه که حقش بود خواند و سپاسگزار لطفش که منت نهاد و آنها را برای ما در بهترین جای دنیا جاودانه کرد.
سعادتمندم که شقی ترین و بی رحم ترین جانداران روی زمین جان آنان را از ما گرفته، مظلومیتشان آشکار و یاد و راهشان را برایمان ابدی کردند.
,
,
,
,

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا، اللهم عجل لولیک الفرج

, اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا، اللهم عجل لولیک الفرج, اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا، اللهم عجل لولیک الفرج, اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا، اللهم عجل لولیک الفرج,

عباس نوری منش فرزند شهیده صدیقه رزاق پناه و برادر شهید محمد نوری منش – دزفول امروز

, عباس نوری منش فرزند شهیده صدیقه رزاق پناه و برادر شهید محمد نوری منش – دزفول امروز, عباس نوری منش فرزند شهیده صدیقه رزاق پناه و برادر شهید محمد نوری منش – دزفول امروز, عباس نوری منش فرزند شهیده صدیقه رزاق پناه و برادر شهید محمد نوری منش – دزفول امروز]

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه