اخبار داغ

جهادی های یک روزه؛

آب هست، اما وِل است (2)

آب هست، اما وِل است (2)
نماز سر وقت برکات پیدا و پنهان متعددی دارد. دشت روز جهادی ما، از نوع پنهانش بود. دعوت به وضو گرفتن با آب چشمه، برای خواندن نمازی که برنامه ی چسپیده به برگشتمان بود، سرآغازی شد برای باز شدن یک پرونده جدید در منطقه.....
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از «دانشجویان بیدار»پیش از مطالعه این یادداشت، شماره ی اول را از اینجا مطالعه بفرمایید؛ البته اگر قبلا نخوانده بودید؛

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, «, دانشجویان بیدار, »پیش از مطالعه این یادداشت، شماره ی اول را از , اینجا , مطالعه بفرمایید؛ البته اگر قبلا نخوانده بودید؛,

و اما بعد؛

نماز سر وقت برکات پیدا و پنهان متعددی دارد. دشت روز جهادی ما، از نوع پنهانش بود. دعوت به وضو گرفتن با آب چشمه، برای خواندن نمازی که برنامه ی چسپیده به برگشتمان بود، سرآغازی شد برای باز شدن یک پرونده جدید در منطقه.

از مسجد اکازیون روستا حرکت کردیم به سمت سرچشمه. آقای صادقی (همو که در متن نخست، کمی از فضائلش را نگاشتیم) ما را به میان مسیلی برد. مسیل، همان سیل­خور روستا بود. به معنای حقیقی هم کارش خوردن سیل بود. آب باران اگر بخواهد یاغی گری کند، مسیل، آن را سر جایش می نشاند! از دهانه ی مسیل، دو سه رشته آب می آمد. آب ها بطور غریزی راهشان را از پیچ و خم مسیر پیدا می کردند، به هم دست می دادند و در افق مسیل پیش می رفتند. سر یکی از پیچ ها، حوضچه ی دست سازی ساخته بودند تا کمی آب ها را در خود انباشته کند. از دیواره ی خاکی حوضچه هم لوله پلیکایی جاساز کرده بودند تا آب را بسمت زمین های چند صد متر ان سو تر مشایعت کند. به گواهی کلام آقای صادقی، همین لوله با آبش، 20 هکتاری را سیراب می کند. بماند که اگر مابقی آبهای سرکشی را که از این سوی و آن سوی، از مسیر اصلی خودشان را جدا می کردند، سر به راه کنیم، میزان سیراب شوندگی زمین ها، سه چهار برابری خواهد شد.

 

یکی از دوستان هم راه در اردو که از قضا اهل روستا هم بود، می گفت برای روستایی، سه چیز خیلی مهم است: زمین، آب، دام. هر کدام را آباد کنی، روستایی آباد می شود.

برای حل مشکل آب های به هدر رفته چندین راهکار به ذهن آمد و با دوستان به بحث گذاشتیم، که حوصله ی تشریحش نیست. اما در کنار تبادل نظر برای حل مشکل، گفتیم تدبیری کنیم و جمعی از دوستان دانشجو و اساتید عمران و کشاورزی و ... دانشگاههای خراسان شمالی را هم بیاوریم در این نقطه، به عنوان بازدید علمی، تا ذهنشان به تکاپو افتد؛ هم با مشکلات واقعی درگیرشان کرده ایم و هم روحیه ی محرومیت زدایی را در ایشان قلقلک داده ایم.

البته برای مسئولان هم برنامه ای داریم که بیاوریمشان و بگوییم ببینید ماجرا را؛ بلکه برخی هاشان کمی از پشت میز و کاغذبازی و دفتر و دستک و خدم و حشم شان فاصله بگیرند؛ البته برخی هاشان.

آخر بحث، باز آدرس می دهم: خراسان شمالی؛ حول و حوش منطقه مانه سملقان. نرسیده به روستای کالیمانی؛ روستای میرزا عباس.

هر بزرگواری که کاری از دست بر می آید؛ ایده ای، مالی یا هر چیز دیگری، حتما به قدر توان و مقدوراتش، نخودی در این آش بریزد. باشد که سیراب شدن زمین ها و گُل انداختن گونه های روستاییان عزیز از ما حصل این کار، وزنی دهد به توشه مان.

 

نویسنده:پوریا سرداریان

 
,

و اما بعد؛

نماز سر وقت برکات پیدا و پنهان متعددی دارد. دشت روز جهادی ما، از نوع پنهانش بود. دعوت به وضو گرفتن با آب چشمه، برای خواندن نمازی که برنامه ی چسپیده به برگشتمان بود، سرآغازی شد برای باز شدن یک پرونده جدید در منطقه.

از مسجد اکازیون روستا حرکت کردیم به سمت سرچشمه. آقای صادقی (همو که در متن نخست، کمی از فضائلش را نگاشتیم) ما را به میان مسیلی برد. مسیل، همان سیل­خور روستا بود. به معنای حقیقی هم کارش خوردن سیل بود. آب باران اگر بخواهد یاغی گری کند، مسیل، آن را سر جایش می نشاند! از دهانه ی مسیل، دو سه رشته آب می آمد. آب ها بطور غریزی راهشان را از پیچ و خم مسیر پیدا می کردند، به هم دست می دادند و در افق مسیل پیش می رفتند. سر یکی از پیچ ها، حوضچه ی دست سازی ساخته بودند تا کمی آب ها را در خود انباشته کند. از دیواره ی خاکی حوضچه هم لوله پلیکایی جاساز کرده بودند تا آب را بسمت زمین های چند صد متر ان سو تر مشایعت کند. به گواهی کلام آقای صادقی، همین لوله با آبش، 20 هکتاری را سیراب می کند. بماند که اگر مابقی آبهای سرکشی را که از این سوی و آن سوی، از مسیر اصلی خودشان را جدا می کردند، سر به راه کنیم، میزان سیراب شوندگی زمین ها، سه چهار برابری خواهد شد.

 

یکی از دوستان هم راه در اردو که از قضا اهل روستا هم بود، می گفت برای روستایی، سه چیز خیلی مهم است: زمین، آب، دام. هر کدام را آباد کنی، روستایی آباد می شود.

برای حل مشکل آب های به هدر رفته چندین راهکار به ذهن آمد و با دوستان به بحث گذاشتیم، که حوصله ی تشریحش نیست. اما در کنار تبادل نظر برای حل مشکل، گفتیم تدبیری کنیم و جمعی از دوستان دانشجو و اساتید عمران و کشاورزی و ... دانشگاههای خراسان شمالی را هم بیاوریم در این نقطه، به عنوان بازدید علمی، تا ذهنشان به تکاپو افتد؛ هم با مشکلات واقعی درگیرشان کرده ایم و هم روحیه ی محرومیت زدایی را در ایشان قلقلک داده ایم.

البته برای مسئولان هم برنامه ای داریم که بیاوریمشان و بگوییم ببینید ماجرا را؛ بلکه برخی هاشان کمی از پشت میز و کاغذبازی و دفتر و دستک و خدم و حشم شان فاصله بگیرند؛ البته برخی هاشان.

آخر بحث، باز آدرس می دهم: خراسان شمالی؛ حول و حوش منطقه مانه سملقان. نرسیده به روستای کالیمانی؛ روستای میرزا عباس.

هر بزرگواری که کاری از دست بر می آید؛ ایده ای، مالی یا هر چیز دیگری، حتما به قدر توان و مقدوراتش، نخودی در این آش بریزد. باشد که سیراب شدن زمین ها و گُل انداختن گونه های روستاییان عزیز از ما حصل این کار، وزنی دهد به توشه مان.

 

نویسنده:پوریا سرداریان

 
,

و اما بعد؛

نماز سر وقت برکات پیدا و پنهان متعددی دارد. دشت روز جهادی ما، از نوع پنهانش بود. دعوت به وضو گرفتن با آب چشمه، برای خواندن نمازی که برنامه ی چسپیده به برگشتمان بود، سرآغازی شد برای باز شدن یک پرونده جدید در منطقه.

از مسجد اکازیون روستا حرکت کردیم به سمت سرچشمه. آقای صادقی (همو که در متن نخست، کمی از فضائلش را نگاشتیم) ما را به میان مسیلی برد. مسیل، همان سیل­خور روستا بود. به معنای حقیقی هم کارش خوردن سیل بود. آب باران اگر بخواهد یاغی گری کند، مسیل، آن را سر جایش می نشاند! از دهانه ی مسیل، دو سه رشته آب می آمد. آب ها بطور غریزی راهشان را از پیچ و خم مسیر پیدا می کردند، به هم دست می دادند و در افق مسیل پیش می رفتند. سر یکی از پیچ ها، حوضچه ی دست سازی ساخته بودند تا کمی آب ها را در خود انباشته کند. از دیواره ی خاکی حوضچه هم لوله پلیکایی جاساز کرده بودند تا آب را بسمت زمین های چند صد متر ان سو تر مشایعت کند. به گواهی کلام آقای صادقی، همین لوله با آبش، 20 هکتاری را سیراب می کند. بماند که اگر مابقی آبهای سرکشی را که از این سوی و آن سوی، از مسیر اصلی خودشان را جدا می کردند، سر به راه کنیم، میزان سیراب شوندگی زمین ها، سه چهار برابری خواهد شد.

 

یکی از دوستان هم راه در اردو که از قضا اهل روستا هم بود، می گفت برای روستایی، سه چیز خیلی مهم است: زمین، آب، دام. هر کدام را آباد کنی، روستایی آباد می شود.

برای حل مشکل آب های به هدر رفته چندین راهکار به ذهن آمد و با دوستان به بحث گذاشتیم، که حوصله ی تشریحش نیست. اما در کنار تبادل نظر برای حل مشکل، گفتیم تدبیری کنیم و جمعی از دوستان دانشجو و اساتید عمران و کشاورزی و ... دانشگاههای خراسان شمالی را هم بیاوریم در این نقطه، به عنوان بازدید علمی، تا ذهنشان به تکاپو افتد؛ هم با مشکلات واقعی درگیرشان کرده ایم و هم روحیه ی محرومیت زدایی را در ایشان قلقلک داده ایم.

البته برای مسئولان هم برنامه ای داریم که بیاوریمشان و بگوییم ببینید ماجرا را؛ بلکه برخی هاشان کمی از پشت میز و کاغذبازی و دفتر و دستک و خدم و حشم شان فاصله بگیرند؛ البته برخی هاشان.

آخر بحث، باز آدرس می دهم: خراسان شمالی؛ حول و حوش منطقه مانه سملقان. نرسیده به روستای کالیمانی؛ روستای میرزا عباس.

هر بزرگواری که کاری از دست بر می آید؛ ایده ای، مالی یا هر چیز دیگری، حتما به قدر توان و مقدوراتش، نخودی در این آش بریزد. باشد که سیراب شدن زمین ها و گُل انداختن گونه های روستاییان عزیز از ما حصل این کار، وزنی دهد به توشه مان.

 

نویسنده:پوریا سرداریان

 
,

و اما بعد؛

,

نماز سر وقت برکات پیدا و پنهان متعددی دارد. دشت روز جهادی ما، از نوع پنهانش بود. دعوت به وضو گرفتن با آب چشمه، برای خواندن نمازی که برنامه ی چسپیده به برگشتمان بود، سرآغازی شد برای باز شدن یک پرونده جدید در منطقه.

,

از مسجد اکازیون روستا حرکت کردیم به سمت سرچشمه. آقای صادقی (همو که در متن نخست، کمی از فضائلش را نگاشتیم) ما را به میان مسیلی برد. مسیل، همان سیل­خور روستا بود. به معنای حقیقی هم کارش خوردن سیل بود. آب باران اگر بخواهد یاغی گری کند، مسیل، آن را سر جایش می نشاند! از دهانه ی مسیل، دو سه رشته آب می آمد. آب ها بطور غریزی راهشان را از پیچ و خم مسیر پیدا می کردند، به هم دست می دادند و در افق مسیل پیش می رفتند. سر یکی از پیچ ها، حوضچه ی دست سازی ساخته بودند تا کمی آب ها را در خود انباشته کند. از دیواره ی خاکی حوضچه هم لوله پلیکایی جاساز کرده بودند تا آب را بسمت زمین های چند صد متر ان سو تر مشایعت کند. به گواهی کلام آقای صادقی، همین لوله با آبش، 20 هکتاری را سیراب می کند. بماند که اگر مابقی آبهای سرکشی را که از این سوی و آن سوی، از مسیر اصلی خودشان را جدا می کردند، سر به راه کنیم، میزان سیراب شوندگی زمین ها، سه چهار برابری خواهد شد.

,

 

,  , , ,

یکی از دوستان هم راه در اردو که از قضا اهل روستا هم بود، می گفت برای روستایی، سه چیز خیلی مهم است: زمین، آب، دام. هر کدام را آباد کنی، روستایی آباد می شود.

,

برای حل مشکل آب های به هدر رفته چندین راهکار به ذهن آمد و با دوستان به بحث گذاشتیم، که حوصله ی تشریحش نیست. اما در کنار تبادل نظر برای حل مشکل، گفتیم تدبیری کنیم و جمعی از دوستان دانشجو و اساتید عمران و کشاورزی و ... دانشگاههای خراسان شمالی را هم بیاوریم در این نقطه، به عنوان بازدید علمی، تا ذهنشان به تکاپو افتد؛ هم با مشکلات واقعی درگیرشان کرده ایم و هم روحیه ی محرومیت زدایی را در ایشان قلقلک داده ایم.

,

البته برای مسئولان هم برنامه ای داریم که بیاوریمشان و بگوییم ببینید ماجرا را؛ بلکه برخی هاشان کمی از پشت میز و کاغذبازی و دفتر و دستک و خدم و حشم شان فاصله بگیرند؛ البته برخی هاشان.

,

آخر بحث، باز آدرس می دهم: خراسان شمالی؛ حول و حوش منطقه مانه سملقان. نرسیده به روستای کالیمانی؛ روستای میرزا عباس.

,

هر بزرگواری که کاری از دست بر می آید؛ ایده ای، مالی یا هر چیز دیگری، حتما به قدر توان و مقدوراتش، نخودی در این آش بریزد. باشد که سیراب شدن زمین ها و گُل انداختن گونه های روستاییان عزیز از ما حصل این کار، وزنی دهد به توشه مان.

,

 

,

نویسنده:پوریا سرداریان

,
 
,

 

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه