اخبار داغ

یادداشت؛

چه کسی جرات دارد بگوید من نمی توانم؟

چه کسی جرات دارد بگوید من نمی توانم؟
مبحث” شایسته سالاری” اوضاع مناسبی در کشورمان ندارد و در کنار مدیران صالح و شایسته که تعدادشان نیز در کشورمان کم نیست، هستند افرادی که علیرغم شایستگی ها بیرون گود مانده اند.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛به نقل از صبح شفت؛ قاسم بدون تردید اگر همین امروز از من بخواهند ریاست سازمان ملل را قبول کنم حتی ثانیه ای درنگ نخواهم کرد و این پیشنهاد را خواهم پذیرفت. جایی که علاوه بر آنکه به راحتی روی یکی از معتبرترین اریکه های بین المللی در بلندترین سطح جهان تکیه خواهم زد بلکه در همان روز نخست کاری با وقاحت تمام عملکرد روسای اسبق آن سازمان عریض و طویل را به زیرعلامت سوال خواهم برد.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا,  , صبح شفت؛ قاسم بدون تردید اگر همین امروز از من بخواهند ریاست سازمان ملل را قبول کنم حتی ثانیه ای درنگ نخواهم کرد و این پیشنهاد را خواهم پذیرفت. جایی که علاوه بر آنکه به راحتی روی یکی از معتبرترین اریکه های بین المللی در بلندترین سطح جهان تکیه خواهم زد بلکه در همان روز نخست کاری با وقاحت تمام عملکرد روسای اسبق آن سازمان عریض و طویل را به زیرعلامت سوال خواهم برد., صبح شفت,

خواهم گفت جهانیان در کمتر از ده روز آینده تفاوت ها را احساس می کنند و برنامه هایی دارم که فقر و گرسنگی در چهار گوشه جهان ریشه کن می نماید. مقابل آب شدن یخ های قطبی خواهم ایستاد و دیگر شاهد ادامه ی پاره شدن لایه اوزن هم نخواهید بود و در یک کلام نسل گذشته و آینده بخوابید که من بیدارم. خواهم گفت همه ی گذشتگان این سازمان دزد بوده اند و از صبح فردا درب مهد کودک سازمان به روی کودکان کارکنان بسته می شود و هیچگونه سرویسی هم برای ایاب و ذهاب آنها وجود ندارد.

,

منبعد کسی به عنوان کارمند رسمی جذب نخواهد شد و اگر قرار باشد فردی از آشناها و فک و فامیل جذب شوند به شکل شرکتی، تبصره سه و چهار باید مشغول به کار شوند تا بعدا ببینم چه پیش می آید.همه همکارانم باید نان و خرما بخورند و هرکس هم بازنشست شود سهام شرکت پشمک سازی به عنوان پاداش آخر خدمت به او اعطا خواهد شد.
قلم را بر می دارم و چنان به آمار سازی می پردازم که ناگهان آمار بیکاری جهان را از 35درصد به نیم درصد می رسانم. تورم جهانی را از 40 درصد، یک درصد اعلام می کنم و در مقابل جنگ های منطقه ای و بین المللی خواهم گفت برنامه هایی دارم که به زودی جهان به گل و بلبل تبدیل خواهد شد.

,
,

چند سالی با همین دروغ های بزرگ، در دنیای کوچک می مانم و مهم نمی دانم که اصولا چه مقدار از این افاضاتم در حیطه ی وظایف و اختیاراتم بوده است.در انتها نیز طبق معمول و برابر عرف می گویم ” نگذاشتند ” و با سفسطه بازی و انداختن گناه ناکارآمدی های خودم به گردن زمین و زمان، صحنه را ترک خواهد کرد و قیافه ی حق به جانبم را تا گور حفظ خواهم نمود که اگر می گذاشتند فلان و فلان می کردم و چون حالا ممنوع التصوریم نمی توانم لیاقت هایم را نشان دهم و ای داد و ای بی داد که آزادی و حقوق بشر من …. و هزار درد بی درمان دیگر و هرگز نخواهم گفت ” من کفایت نداشتم ”
بله داستان فوق قسمتی مهم از ملودی درام اجتماعی ما ایرانیانی است که برخی ها تحت هیچ عنوان جرات آنرا ندارند که در هنگام پیشنهاد پست های تاثیر گذار بر زندگی و انواع سفره های مردم بگویند ما استحقاق مدیریت آن حوزه را نداریم.
به عبارت دیگر آنچه امروزه در جامعه ما رخ می دهد حکایت از آن دارد که برخی مدیریت ها در بعضی زمینه ها به نوعی چالش های جدی رسیده است. تعدادی افراد که تنها لازمه ی مدیریت را پوشیدن یک دست کت و شلوار و گذاشتن عینکی بر دماغ خود می دانند، نشستن در جلسات پی در پی، پشت سر هم و تبدیل شدن به ماشین های امضایی که برای بقای آنچه دورشان چیده شده حاضرند هزار ترکمنچای امروزی را امضا کنند و عین خیالشان هم نیست.جایی که همه ی ما مدیرانی را می شناسیم که چنانچه به شکل تخصصی مورد پایش های اختصاصی قرار گیرند علاوه بر اینکه هیچ استراتژی برای برون رفت حوزه شان از رکود ندارند بلکه در روز مره گی های خودشان گرفتارند و بقایشان به چند اصطلاحا ” بادمجان دور قاب چی ” پیرامونشان است که اگر نباشند لحظه ای قادر به حفظ ظاهر نبوده و قافیه را خواهند باخت.
اکنون نکته این است که با وجود باتلاق های بزرگ اقتصادی و فساد های مالی که امروزه در بحث غارت بیت المال به آن گرفتار آمده ایم انقلاب اسلامی ایران در روزهای طلایی صلابت سیاسی خود در جهان به سر می برد و به راستی تحقق شعار نه شرقی و نه غربی محقق شده است و تحریم های ناجوانمردانه نیز با همه ی تیغ های تیزی که بر گلوی مردم عادی می ساید به هر حال با مقاومت های همین مردم نجیب مرتفع خواهد شد و این شکل نخواهد ماند. اقتدار سیاسی در جهان ناامن امروزی که بی شک سهم مقام معظم رهبری و مردم بیشتر از سهم دولتها در اکثر اعصار این کشور است و البته دولتها هم تلاش های خود را انجام داده اند و این موضوع بحث ما نیست.
به تیتر مقاله باز می گردیم. چرا کسی جرات ندارد بگوید ” من نمی توانم ” و چرا من که تاکنون یک بار هم ” شاخص های علمی اقتصاد مبتنی بر یورو” را مطالعه نکرده ام بخواهم در مقام یک اقتصاد دان برنامه های بالابردن ارزش پولی ملی ایران را در مقابل ارز های معتبر بین المللی بنویسم؟ من که نمی دانم از میان هفده کشور عضو منطقه یورو کدام کشور بیشترین سهم را در رکود های پیش روی احتمالی دارا خواهد بود و چرا براساس پیش بینی ها، تولید ناخالص داخلی این کشور در سه ماهه چهارم سال جاری میلادی N درصد کاهش خواهد یافت؟

,
,
,
,
,

چرا من که کوچکترین اطلاعاتی از هنر، اقتصاد هنر، دنیای هنر، روحیات هنرمندو مواردی از این دست ندارم بخواهم به عنوان سیاست گذار بخشی از فرهنگ کشور قبول مسئولیت کنم. کمترین اطلاعات کشاورزی از ارزش تولیدات این بخش در آینده ی فرارو نداشته باشم و احساس عمومی این باشد هرکس می تواند مدیر این قسمت شود و قادریم مانند بخش ورزش و جوانان کسانی را بر صندلی ها بشنانیم که دیر آمده اند و دیگر جایی برایشان نمانده است.
در حقیقت همه ما ایرانیان افرادی را می شناسیم که از کمترین کفایت لازم برای مدیریت در سازمانشان برخوردار نیستند. به رقم دارا بودن مدارک پرطمطراق – حتی مرتبط – امین بیت المال مسلمین و امکانات موجود نیستند، وجودشان جز هدر رفت منابع چیزی برای مردم عادی ندارد و هیچگاه به این نکته فکر نمی کنند که با رجوع به وجدان خود یکبار برای رضای پروردگار هم شده بگویند ” ما نمی توانیم ”
بی شک مبحث” شایسته سالاری” اوضاع مناسبی در کشورمان ندارد و در کنار مدیران صالح و شایسته که تعدادشان نیز در کشورمان کم نیست،هستند افرادی که علیرغم شایستگی ها بیرون گود مانده اند و در حقیقت جایشان توسط همان دسته ی اول اشغال شده است.
در پایان آنچه امروز شاهد آنیم نسل جدید مطالبات مردم قطعا با چند دهه پیش متفاوت است و اکنون با خواهانی طرف حساب هستیم که پیگیر شعارهای نیاکان خود هستند که سالها برای تحقق آرمان ” میهن خویش را کنیم آباد ” منتظر خروجی هایی هستند که برای آن جان داده اند و خون دل ها خورده اند. در همین راستا جا دارد در یک پوست اندازی مدنی به جایی از بالندگی اجتماعی برسیم که هنگام تصدی هرنوع از مسئولیت های اجتماعی کمی هم به وجدان خود رجوع کنیم و بیاندیشیم که آیا ما از کفایت لازم برای انجام آن کار برخورداریم یا خیر و اگر ادعای همه ی مدیران تر و خشک مثبت است چرا در برخی حوزه ها مانند اقتصاد، فرهنگ، بانک ها و مواردی از این دست اوضاعمان چنین است و جمله آخر آنکه بهراسیم از تاریخی که چه بخواهیم و چه نخواهیم در خصوص بی کفایت های مدیرانی که تنها با شانتاژ، جنجال و شلوغ بازی های رسانه ای در حال روزگذرانی های مدیریتی هستند به نیکی نخواهد نوشت و البته این مبحث برای انسانهای آبرومند موضوع کم اهمیتی نیست.

,
,
,
]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه