اخبار داغ

اشعار شاعر تایبادی در وصف آتش‌نشانان حادثه پلاسکو

اشعار شاعر تایبادی در وصف آتش‌نشانان حادثه پلاسکو
دل ما ایرانیان در زمان سوختن پلاسکو همزمان با آن سوخت و زمانی که پلاسکو فروریخت دل ما نیز به همراه آن ریخت.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از تایبادخبر، جواد دلیریان، شاعر تایبادی، دو قطعه شعر در مورد حادثه پلاسکو سروده است که به آتش‌نشانان و هم‌وطنان جان‌باخته در پلاسکو تقدیم کرده است.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, تایبادخبر,

تقدیم به آتشنشانان و هموطنان جان باخته در پلاسکو…..

,

نمیدانم چرا ماتم به پا شد

,

چرا درقلب ایران غم به پا شد

,

پلاسکو خودبخود آتش گرفتو

,

سقوطی همچو ارگ بم به پاشد

,

پلاسکو،ازچه رو آتش گرفتی

,

بگو آخر چرا ویران، بنا شد

,

چرایکباره درهم ریختی ای کاخ

,

چرا آجر زسیمانت جدا شد

,

بگو آخر بزن حرفی پلاسکو

,

چرا یکباره در کارت خطا شد
…..
پلاسکو جان یاران راگرفتی

,
,
,

زما آتش نشانان را گرفتی

,

تو با دودی غلیظ از آتش و خاک

,

سراسر سقف تهران را گرفتی

,

نه تهران،بلکه با این دردجانسوز

,

خوشی از کل ایران را گرفتی
……
و ای کاش ای بنای پیر و خسته

,
,
,

به یکباره نمی باختی خودت را

,

به مأمورین چو میدادی تو فرصت

,

یقین دارم که میساختی خودت را
……
شعر…جواددلیریان…داوج

,
,
,

بابای آتش نشان من

, بابای آتش نشان من,

بابای من آتش گرفت تا شعله ای را کم کند

,

با شیر و کپسولش پدر،میخواست رفع غم کند

,

بابای من آتش گرفت،تا شرط مردی جا کند

,

حتی بدون اینکه او یک لحظه هم اما کند

,

بابای من آتش گرفت،تا درس انسانی ما

,

کامل شود با جمله ی،ای وای بابایی ما

,

بابای من ای قهرمان و ناجی پیر و جوان

,

آتش گرفتی،مرحبا،این است رسم عاشقان

,

سلفی نگیر ای هموطن،آتش نزن بر قلب من

,

زیرا که خاک و آجر است،اکنون پدر را پیرهن

,

سلفی گرفتی،مرحبا،این نکته را امابدان

,

این سلفی ات هم زخمی است،برقلب هر آتش نشان
….
 

,
,
,

انتهای پیام/

,

 

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه