شبکه ی مجازی هویتی از دیوار و مرز باقی نمی گذارد.یک دفعه از وسط این خراب شده سر در می آوری از سفره ی زنی در آلمان،میهمان آن دیگری در استرالیا.در متن زندگی کسی در تهران،پای درد و دل دانشجویی در جنوبی ترین نقطه ی کشور.نظاره گر دستان دخترک سپیدی که هنوز ادرار اختیاری یاد نگرفته دوست دارد پیانو یاد بگیرد....[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل «دانشجویان بیدار»شبکه ی مجازی هویتی از دیوار و مرز باقی نمی گذارد.یک دفعه از وسط این خراب شده سر در می آوری از سفره ی زنی در آلمان،میهمان آن دیگری در استرالیا.در متن زندگی کسی در تهران،پای درد و دل دانشجویی در جنوبی ترین نقطه ی کشور.نظاره گر دستان دخترک سپیدی که هنوز ادرار اختیاری یاد نگرفته دوست دارد پیانو یاد بگیرد.اینجا در گوشه ای از خانه و درست وقتی گوش چپت در کنار دیوار، شنوای نالهی نداری و فقر و اعتراضِ کودک همسایه است، چشمانت مقابل لپتاپ، بینای دغدغهی زنیست در مشهد؛که از کماشتهایی سگش، شدیدن ابراز تاثر میکند.
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, «, دانشجویان بیدار, »شبکه ی مجازی هویتی از دیوار و مرز باقی نمی گذارد.یک دفعه از وسط این خراب شده سر در می آوری از سفره ی زنی در آلمان،میهمان آن دیگری در استرالیا.در متن زندگی کسی در تهران،پای درد و دل دانشجویی در جنوبی ترین نقطه ی کشور.نظاره گر دستان دخترک سپیدی که هنوز ادرار اختیاری یاد نگرفته دوست دارد پیانو یاد بگیرد.اینجا در گوشه ای از خانه و درست وقتی گوش چپت در کنار دیوار، شنوای نالهی نداری و فقر و اعتراضِ کودک همسایه است، چشمانت مقابل لپتاپ، بینای دغدغهی زنیست در مشهد؛که از کماشتهایی سگش، شدیدن ابراز تاثر میکند.,
تکنولوژی مرزها را میشوید و دیوارها را فرومیریزد و فاصلهی جغرافیایی را محو میکند و فاصلهی طبقاتی را پررنگ میکند و حجم میدهد و میآورد مقابل چشمانت.
حالا این ها را نوشتم که چی؟
حزب الله مجازی نشین فقر مردم را نمی فهمد.او دستش را در دستان تکنولوژی گذاشته و سخاوتمندانه اطراف جهان دور می زند تا برسد به تهران،مشهد،قم یا بجنورد.آن وقت است که بعد از یک جهانگردی مجازی دوباره سراغ ارزش ها و شعار هایش می رود و از خودش پیگیری آرمان مستضعفین و جنگ فقر و غنا را می کند و وقتی می بیند که بعد از 22 سال هیچ کاری برای انسان هایی که در چند متری خودش با استضعاف انس گرفته اند نکرده،ژست اپوزسیون می گیرد و ادعا می کند انقلاب و همه ی آن چیز هایی که در بهمن 57 اتفاق افتاد شوخی زشت پدران نسل اولی با فرزندان شان بود.نه عزیز من!
زشت،من و تویی هستیم که هنوز خیال می کنیم جهاد و جنگ و این چیز ها فقط در اتاق های در بسته ی تشکل مان صورت می گیرد یا اگر خیلی جو گیر و جو زده بشویم سراغ آن ها را در حلب،موصل یا ادلب خواهیم گرفت.
کار بسیج دانشجویی هنوز از مردم فاصله داشت،آن روز ها حسن براتی سردبیر دانشجویان بیدار بود.خوب یادم می آید که احمقانه به او انتقاد می کردیم که چرا روی خبرگزاری به این و آن نمی پری و مشغول گذاشتن گزارش از کف جامعه و به تعبیر آن زمان گزارش های زرد هستی؟اما امروز بعد از گذشت 6 سال کار رسانه و چند سال اقدامات تشکیلاتی فقط یک حرف برای من باقی مانده.آن روزی که ما از مردم جدا شدیم،اولین لحظه ی سقوط مان بود و اگر این تشکل روزی در راس هرم توجهات قرار گرفته بود فقط به خاطر برگشت به کف جامعه و مطالبات عینی مردم بود.پس برای من امثال حسن براتی جایگاه ویژه ای دارند مخصوصا از زمانی که فهمیدم دوباره به عرصه ی فعالیت برگشته و این بار بجای مناظرات و همایشات و هزار کوفت زهر مار دیگر در ناظرآباد،پای درد و دل ملت مستضعف نشسته و با دم و تشکیلاتی که بهم زده دغدغه ی محرومیت زدایی دارد.
حالم از خودم،عجزم،انفعالم و جهلم بهم می خورد،اما بگذارید صمیمانه کلاهم را برای بزرگ مردانی از جنس حرف های اول انقلاب بردارم و بگویم حزباللهِ سایبرنشینی که فعال فضای مجاز است و منفعلِ عرصهی حقیقت معنای ولایتمداری را به کثافت کشیده و به انقلاب خمینی جز جفا نکرده. خمینی... که روح خدا در کالبد زمان بود و به دستبوسیِ مستضعفین آمده بود.
همین.
,
نویسنده:میلاد سالمی
]
ارسال دیدگاه