طنزنامه؛
آموزش دفاع از پرتقال در عید
پدرمان گفت: رئیس اتحادیه میوه و ترهبار گفته مردم امسال کمتر پرتقال بخورند، شاید میخواهند به اقتصاد خانوادهها در این گرانی کمک کنند. پدرمان خیلی حرف گوش کن است.
[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از بلاغ، پدرمان یک کیلو پرتقال برای عید خرید، مادرمان با او دعوا کرد و گفت که چرا کم خریده است و آبرویمان جلوی مهمانها میرود، آخر پرتقالها سه چهار تا بیشتر نیست.
,
شبکه اطلاع رسانی راه دانا,
بلاغ,
پدرمان گفت: رئیس اتحادیه میوه و ترهبار گفته مردم امسال کمتر پرتقال بخورند، شاید میخواهند به اقتصاد خانوادهها در این گرانی کمک کنند. پدرمان خیلی حرف گوش کن است.
پدرمان به ما گفت که باید مواظب باشیم تا کسی از مهمانها پرتقال نخورد، تا زود تمام نشود و مجبور نشود دوباره یک کیلو پرتقال بخرد.
ما نمیدانستیم چطوری نگذاریم مهمانها پرتقال بخورند، به خانه اصغر رفتیم و داشتیم با اصغر "دفاع از سرزمین" را بازی میکردیم و میگفتیم چطوری این کار را بکنیم که مادربزرگ اصغر به ما گفت باید مانند سرزمین از پرتقالها دفاع کرد.
ما دیگر بازی نکردیم و به مادر بزرگ اصغر گفتیم چطوری باید از پرتقالها دفاع کرد؟
مادربزرگ اصغر به ما گفت که باید آموزشهای دفاعی لازم را ببینیم و برای هرگونه تهدید علیه پرتقالها آماده باشیم.
او به ما گفت: ابتدا باید سعی شود اسلحۀ تهاجمی یعنی چاقو گذاشته نشود و یا دیرتر گذاشته شود، این مرحله وقتکشی است و مهمانها از خوردن پرتقال صرف نظر میکنند.
مادربزرگ اصغر ادامه داد: در مرحله بعد باید پرتقالها را طوری در ظرف قرار داد که دسترسی به آنها ممکن نباشد، اگر این کار جواب نداد در مرحله بعدی بهترین ترفند این است که خود میزبان برای مهمانها میوه بگذارد، اینطوری خیلی بهتر است اما اگر موفقیتآمیز نبود و یک مهمان پررو بازی درآورد باید به مرحله بعدیاش رفت.
مادربزرگ اصغر به ما گفت: در مرحله چهارم، باید از پرتقالها بد گفت و به مهمانها فهماند که پرتقالها ظاهراً سالم هستند، اگر این کار هم موفقیتآمیز نبود باید به مرحله بعدتر رفت.
مادربزرگ اصغر گفت: در این مرحله باید دقت زیاد و سرعت عمل بالا داشت، چرا که جان پرتقالها در خطر است و اگر دیر تکان بخوریم ممکن است یک پرتقال به فنای شکم مهمان برود، آخر وضعیت یک جوری شده است که باید مثل دولت ادای اقتصاد مقاومتی را درآورد.
او دسته کِشی عینک ته استکانیش را درست کرد و در تشریح آخرین مرحله به ما گفت: باید دم دست مهمانها نشست و در صورت لزوم با چنگال روی دست مهمان مهاجم زد.
مادربزرگ اصغر گفت: اگر دفاع موفقیتآمیز نبود، میتوان به هنگام عیددیدنی و رفتن به منزل اقوام یواشکی یکی دو پرتقال به اسارت گرفت، تا کسری پرتقالها جبران شود.
ای کاش مادربزرگ اصغر یک مذاکرهکننده و یا یک مربی نظامی میشد، خیلی حیف شد.
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
انتهای پیام/
,
]
به اشتراک گذاری این مطلب!
ارسال دیدگاه