پدر ! تو عاشقانه پر کشیدی و حالا خون عاشقانه ی تو در رگ های من است حالا من نیز عاشقم ، عاشق میهن خویش را که با سرخی خون تو و همسنگرانت رنگین است...[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از آفتاب دل، امروز، آن هنگام که رویاهای کودکی ام جان می گرفت معنای اشک های بی پایان مادر ، قد خمیده ی مادر بزرگ و عصای دست پدر بزرگ را نمی دانستم . آنگاه که با همسالان پر هیجان خود مشغول بازی و جنب و جوش بودم و دنیای کودکانه مرا در خویش فرو برده بود ، معنای عکس قاب گرفته ات را روی دیوار نمی دانستم .
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, آفتاب دل,
من نمی دانستم معراج شهدا را کجای شهرمان می توان زیارت کرد و گریه ی بی اندازه آن همه مرد و زن آشنای دور و نزدیک در مراسم وداعت چه مفهومی دارد ؟
, ,
حالا من بودم و معراج شهدای شهرمان و اندوه و اشک آشنایان دور و نزدیک و لباس تیره ی مادر . من آن وقت ها چه می دانستم وقتی پا به مدرسه می گذارم باید از همان آغاز به تمرین کلمه ای مشغول شوم که مدتها منتظرش بودم . وقتی معلم سر مشق « بابا آب داد » را روی تخته نوشت با خود گفتم : راستی ! بابا کی از سفر بر می گردد ؟ آه که چقدر دوست داشتم وقتی به خانه می آیم تو را در آغوش بگیرم و نمره های بیست ام را نشانت دهم .
نیستی که ببینی مادر این سالها چقدر شکسته شده ! این مادر شکسته همان است که صبر و استقامتش نگذاشت خم بر ابروی بچه ها بیاید با گریه هامان گریست و با خنده هامان لبخند زد این مادر شکسته همان است که جوانی اش را پای بچه ها گذاشت و اجازه نداد بی پدری به اندوهی مجسم مبدل مان کند و جای خالی تو در خانه احساس شود .
پدر ، نگاه کن ! حالا من بزرگ شده ام بزرگتر از درخت آلبالویی که در حیاط خانه مان قد کشید . هنوز چشم به راه توام و هنوز دوست دارم تو را گاهی در خواب ببینم تا بوسه ای هر چند کوتاه بر گونه هایم بنشانی .
گاهی به پروانه ها ، قاصدکها ، آینه ها و ابرها التماس می کنم پیغام مرا به تو برسانند ، گاهی که نام تو را می شنوم و نسیم خسته را می بویم بی اختیار گریه ام می گیرد .
, ,
من فرزند جوان توام پدر ! اما هنوز وقتی عکست را پیش رویم می گذارم بغض و گریه امانم نمی دهد .
من فرزند جوان توام ! اما هنوز کودکانه دلم برایت پر می زند و تو خوب می دانی که چقدر دلتنگ نگاه پدرانه و نوازشگر و مهربان توام .
من فرزند جوان توام ! اما با همه ی این دلتنگی ها حالا خوب می دانم که دلیل رفتنت چه بود حالا خوب می دانم که چقدر از عشق سرشار بودی و چه خوب راه و رسم عاشقی را می دانستی .
آری اینها تنها بخشی از درد و دل های یک فرزند شهیدی است که تنها 2 سال از زندگیش سپری شده بود که پدرش در درگیری با ضد انقلاب در جاده مریوان به شهادت رسید.
میلاد حضرت علی (ع) و روز پدر است، روزی که معمولا افراد هر خانواده سعی میکنند این روز را به احترام مقام پدر جدای از روزهای دیگر با پدرانشان بگذرانند و پدر را بیشتر در زوایه نگاه خود بنشانند که این امر در میان خانواده شهدا نیز غریب نیست.
ریحان مصطفایی همسر شهید شاخص هنرمندان(فارس خالدی) در سال 96 است که به بهانه هفته هنر انقلاب اسلامی و روز پدر به سراغ این بانوی بزرگوار رفتیم و مصاحبه ای با ایشان داشتیم؛
,
وی 58 سال سن دارد و 36 سال است که هر سال قبر این شهید بزرگوار روز مرد را جشن می گیرند ، جشنی که همراه با گریه هایی از سر شوق و اشک برای نبودن پدر بر سر فرزندانش بود، سه دختر و یک پسری که حالا هر کدام برای خودشان جوانی رعنا شده و به داشتن همچون پدری افتخار می کنند.
همسر این شهید بزرگوار درباره زندگینامه همسرش می گوید: وی در یکی از روستاهای مرزی شهرستان پاوه ( کیمنه ) میان خانواده ای دیندار پا در رکاب هستی گذاشت . پدرش مومن کشاورز و مادرش مریم نام داشت . دوران طفولیتش را در زادگاهش به پایان رسید .
نبود امکانات تحصیل او را از درس و مدرسه محروم کرد و فارس فقط توانست تحصیلات خود را تا پایان دوره ابتدایی ادامه دهد و به علت فقر مالی و نبود امکانات آموزشی ترک تحصیل نمود و با پدرش در کار کشاورزی و دامداری مشغول شد .
, ,
او مردی فهیم و با اخلاق و در دین داری و عمل به واجبات شرع مبین اسلام مشهور بود . فارس دوران مقدس سربازی خود را در لشکر یکم قزوین سپری کرد و در سال 1350 با خانم ریحان مصطفایی ازدواج کرد . و صاحب یک پسر به اسم سیوان و چهار دختر شد .
,
زمانی که عناصر ضدانقلاب منطقه را تحت اختیار گرفتند ، فارس در برابر آنان موضع گرفت و با آغاز پاکسازی منطقه از لوث وجود عناصر ضدانقلاب بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به علت مخالف با شرارت گروهک های قدرت طلب و منفعت جو به اسارت آنها در آمد . و در تاریخ 1/3/1360 موفق به فرار شد . و همراه با برادران رزمنده بر علیه جاسوسان استکبار جهانی ( کومله و رزگاری ) مسلح گردید .
,
او در تاریخ 6/11/1360 به عضویت سازمان پیشمرگان مسلمان کرد درآمد و سلاح دفاع از حق و حقیقت را بر دوش گرفت و مردانه به مصاف خصم رفت دلاوری و رشادت های این پیشمرگ تا همیشه ی تاریخ در اذهان خواهد ماند .
,,
او در این راه متحمل صدمات فراوانی شد . این آزاد مرد پس از تلاش و مجاهدتهای بسیار سرانجام در نزدیک پاسگاه شهداء ( ته ته ) هنگام درگیری با ضدانقلاب بر اثر انفجار مین و اصابت ترکش خونش بر زمین ریخته شد . ردای سبز شهادت را بر تن کرد و آسمانی شد . تا برای همیشه ی تاریخ گواه صادقی باشد بر مظلومیت یاران انقلاب اسلامی در کردستان .
,,
آری امسال همانند سال های قبل، خانواده های این پدران آسمانی و دیگر شهدای روز ولادت حضرت امیرالمومنین علیه السلام(روز پدر) جای خالی آنان را در کنار خود احساس می کنند و با اشک و گریه به استقبال این روز خواهند رفت…
,,
انتهای پیام/
]
ارسال دیدگاه