اخبار داغ

گفتگو با خاله شهید مدافع حرم محمدحسین حسنی

به برکت همان قرآن بود که کربلایی شد/ محمدحسین برنگشت اما به قولش عمل کرد

به برکت همان قرآن بود که کربلایی شد/ محمدحسین برنگشت اما به قولش عمل کرد
من و دوستانم لب مرز بودیم که ماموران مرزی گفتند: هرکه پاسپورت دارد بالا بگیرد و از مرز رد شود. من ناخودآگاه قرآن جیبی که جلد قرمز داشت بالا گرفتم و…
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از ندای اصفهاندر طول تاریخ بارها شده یک مسافرت، یک دوست خوب، یک رفتار خوب و یک حرف خوب و… مسیر زندگی یک شخص را عوض کند و باعث شود قدم در راهی بگذارد که مقصدش لبخند و رضایت خداست.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, در طول تاریخ بارها شده یک مسافرت، یک دوست خوب، یک رفتار خوب و یک حرف خوب و… مسیر زندگی یک شخص را عوض کند و باعث شود قدم در راهی بگذارد که مقصدش لبخند و رضایت خداست.,

در ادامه می خواهیم با خانم معصومه جعفری خاله ی شهیدی به گفتگو بنشینیم که می گوید یک سفر مسیر زندگی محمدحسین را عوض کرد و قدم در راهی گذاشت که هرگز برنگشت و مهمان عمه ی سادات، حضرت زینب (س) شد.

,

***

,

 شهید والامقام محمدحسین حسنی از تیپ فاطمیون را برایمان معرفی کنید.

,  شهید والامقام محمدحسین حسنی از تیپ فاطمیون را برایمان معرفی کنید.,  شهید والامقام محمدحسین حسنی از تیپ فاطمیون را برایمان معرفی کنید.,

معصومه جعفری: شهید محمدحسین حسنی، در ولایت بهسود افغانستان به دنیا آمد. چهار برادر داشت و خودش هم دومین فرزند خانواده بود. خودش برای کار کردن آمده بود ایران. وقتی اعزام شد، خانواده اش ایران نبود.

,

چه  چیزی باعث که شهید حسنی، راه دفاع و شهادت را برگزیند؟

, چه  چیزی باعث که شهید حسنی، راه دفاع و شهادت را برگزیند؟, چه  چیزی باعث که شهید حسنی، راه دفاع و شهادت را برگزیند؟,

– محمدحسین، بعد از اربعین ۹۳ وقتی از کربلا آمد، تصمیم گرفت که راهی سوریه شود. مطمئنم از برکت همان سفر کربلا بود که مسیر زندگی محمدحسین عوض شد و باعث شد که مدافع حرم بی بی زینب(س) شود. محمدحسین روز آخری که برای خداحافظی پیش ما آمد مادربزرگش خیلی گریه کرد و اصرار کرد که نرود اما او گفت: که چطور می توانم نروم و زندگی کنم درحالی که داعش سر زنان و کودکان بی گناه را می برد.

,

او کی اعزام شد و چه مدت مدافع حرم حضرت زینب(س) بودند؟

, او کی اعزام شد و چه مدت مدافع حرم حضرت زینب(س) بودند؟, او کی اعزام شد و چه مدت مدافع حرم حضرت زینب(س) بودند؟,

–  حدود سه ماه مدافع حرم بودند و متاسفانه محمدحسین در همان اعزام اول بود که دیگر برنگشت.

,

, ,

, ,

, ,

آخرین تماسشان با شما یا خانواده اش کی بود و آخرین حرفشان چه بود؟

, آخرین تماسشان با شما یا خانواده اش کی بود و آخرین حرفشان چه بود؟, آخرین تماسشان با شما یا خانواده اش کی بود و آخرین حرفشان چه بود؟,

– موقع اعزام خانواده اش ایران نبود. تقریبا سه ماه بود که رفته بود. فرودین ماه بود و آخرین روزهای اعزامش، که زنگ زد و گفت: اگر خدا بخواهد و قسمت شود هفته ی بعد ایرانم. اگر هم نبودم حلالم کنید.

,

از چه تاریخی دیگر خبری از شهید ندارید؟

, از چه تاریخی دیگر خبری از شهید ندارید؟, از چه تاریخی دیگر خبری از شهید ندارید؟,

– قرار بود محمدحسین یک هفته بعد از آخرین تماسش به ایران برگردد، اما یک هفته گذشت و خبری از او نشد. درست همان روزها بود که در شبکه های اجتماعی خبری را خواندم؛ خبر این بود که تعداد زیادی از فاطمیون توسط داعش محاصره شده و التماس دعا داریم از شما. وقتی این خبر را برای اولین بار خواندم حس خیلی بدی پیدا کردم؛ خبر را به برادرم گفتم. بردارم به من دلداری داد و گفت: خبرهای فضای مجازی را زیاد جدی نگیر.

,

دو هفته ی دیگر هم گذشت و از محمدحسین خبری نشد. با کلی پیگیری و زنگ زدن به دفاتر و بنیادها، در نهایت آن ها هم خبر را تایید کردند و گفتند محمدحسین و هم رزمانش توسط داعش شبیخون زده شده و راه دسترسی به ایشان نیست. الآن تقریبا حدود یک سال و نه ماه می شود که محمدحسین در منطقه ی درعا و عملیات بصرالحریر مفقودالاثر شده و خبری از او نداریم. تنها محمدحسین نبود که مفقودالاثر شده تعداد زیادی از همرزمان محمدحسین و فاطمیون مفقودالاثر شده اند.

,

به نظر شما شهید چه خصوصیت اخلاقی بارزی داشتند که خداوند او را برای شهادت برگزید؟

, به نظر شما شهید چه خصوصیت اخلاقی بارزی داشتند که خداوند او را برای شهادت برگزید؟, به نظر شما شهید چه خصوصیت اخلاقی بارزی داشتند که خداوند او را برای شهادت برگزید؟,

– محمدحسین سر نترس و بی باکی داشت و همچنین پسر کارگر و زحمت کشی بود. او در یک مرغداری کار می کرد و برای امرار معاش و کسب درآمد ایران آمده بود اما آن سفر کربلا مسیر زندگی اش را عوض کرد.

,

اگر خاطره ی جالب و تاثیرگذار از شهید دارید بفرمایید؟

, اگر خاطره ی جالب و تاثیرگذار از شهید دارید بفرمایید؟, اگر خاطره ی جالب و تاثیرگذار از شهید دارید بفرمایید؟,

–  روزی می خواست اعزام شود و مادربزرگش خیلی گریه می کرد. محمدحسین مرتب دلداری اش می داد. آخر سر محمد حسین به مادرم گفت: ننه من برمی گردم و شما و خاله را می برم حرم امام رضا(ع). مادرم گفت: قول میدی؟ گفت آره. محمدحسین برنگشت اما به قولش عمل کرد و مادربزرگ و خاله اش را مشهد فرستاد.

,
  • کی و چطوری؟
,
  • کی و چطوری؟
  • , کی و چطوری؟, کی و چطوری؟,

    – چند ماه قبل که پدر محمد حسین برای پیگیری کارهای او به ایران آمده بود، از دفتر سپاه زنگ زدند و گفتند هر وقت بقیه ی خانواده ی محمد حسین ایران آمدند آن ها را مشهد می فرستند. چند روز بیشتر نمانده بود که قرار بود بقیه ی خانواده ی محمد حسین به ایران بیایند که از دفتر سپاه زنگ زدند و گفتند: مسافرت مشهد جلو افتاده، باید به جای خانواده اش، شما و مادربزرگ شهید به همراه پدر شهید، به این مسافرت بروید. وقتی این خبر را شنیدم یاد قول محمد حسین افتادم.

    ,

    خاطره ی دیگری هم که از محمد حسین می توانم بگویم این است که: اربعین ۹۳ که می خواست برود کربلا گذرنامه به اتباع نمی دادند. چند روز به اربعین مانده بود که زنگ زد و گفت: من کربلا می روم. گفتیم: نمی گذارند بدون گذرنامه رد بشی. گفت: حالا که نمی گذارند من می روم از همان لب مرز به آقا اباعبدالله (ع) سلام می دهم.

    ,

    رفت و فردای آن روز دم دمای غروب، زنگ زد و گفت: من کربلا هستم! وقتی این خبر را داد برادرم و خانمش و چند نفر دیگر هم راهی کربلا شدند. وقتی برگشت از او پرسیدم چطوری از مرز رد شدی؟ گفت: «من و دوستانم لب مرز بودیم که ماموران مرزی گفتند: هرکه پاسپورت داره پاسپورتش را بالا بگیره و از مرز رد بشه. من ناخودآگاه، قرآن جیبی که جلدش قرمز رنگ بود را بالا گرفتم و ماموران فکر کردند که پاسپورت است و از مرز رد شدم. به برکت همان قرآن بود که کربلایی شدم».

    , , , , 426121561_144302, 426121561_144302, , , 429704704_38999, 429704704_38999,
    , , , 429715816_70913, 429715816_70913, , , 425728232_182953, 425728232_182953,

    انتهای پیام/ ندای اصفهان/ م.ت

    , ندای اصفهان]
    • برچسب ها
    • #
    • #
    • #

    به اشتراک گذاری این مطلب!

    ارسال دیدگاه