اخبار داغ

یادداشت/ شعبانعلی رمضانیان

اهداف و انگیزه‌های برون سپاری تربیت معلم

اهداف و انگیزه‌های برون سپاری تربیت معلم
کمترین ضرر برون سپاری تربیت معلم (و تضعیف مراکز متعددو توانمند برای این منظور در سراسر کشور) در کنار توجه به مجموعه نگرانیها و نادیده گرفتن توصیه های دلسوزان، مخابره پیام معلمان نمیتوانند به جامعه است.
[

به گزارس شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ در خبرها اعلام شد که آموزش و پرورش در نظر دارد، برای تحقق یکسری از اهداف، بخشی از نیاز تربیت معلم کشور را به شیوه برون سپاری، از طریق قرار داد با سایر مراکز آموزش عالی تامین نماید و لذا بنابراین است که طبق یک برنامه در سال جاری، حدود نیمی از ظرفیت تربیت معلم را به دیگران بسپارند و .....

آنچه که در این میان بعنوان هدف اعلام می شود عبارتند از:

1_ کمک به اقتصاد آموزش و پرورش وکاهش بارمالی

2_افزایش کیفیت و بهبود امر تعلیم و تربیت

3_تغییر در سبک مدیریت به منظور چابک سازی و کوچک سازی آموزش و پرورش

4_بهره گیری از دانش و تجارب دیگران

5_جبران کمبود ظرفیت آموزش و پرورش

بر اساس گفته ها، بناست برون سپاری ضمن حفظ وضع موجود در زمینه تربیت معلم، همه اهداف فوق را نیز محقق کند و گامی باشد در جهت تغییر روند و بهبود شرایط تعلیم و تربیت.

اگر ظاهر این اهداف مد نظر باشد و همه  منظور همین باشد که اعلام می شود، در آن صورت این موضوع، موضوع جدیدی نیست و راه برون رفت آن نیز، چیزی غیر از راهی است که اکنون آموزش و پرورش نشان می دهد. به عبارت دیگر،  وقتی به مجموعه اسناد آموزش و پرورش اعم از راهبردی و عملیاتی مراجعه می کنیم و راه حل های دستیابی به این قبیل اهداف را در سند های سابق آموزش و پرورش می بینیم (که قریب به اتفاق آنها تاکنون امکان اجرا پیدا نکرده اند) و یا زمانیکه به الزامات تحقق اهداف مورد نظر آموزش و پرورش می اندیشیم، نه تنها برون سپاری را تنها راه علاج، بلکه بعنوان یکی از بهترین راهها هم نمی یابیم.

بلعکس،  وقتی در کنار راه حلهای منطقی  و علمی  برای برون رفت آموزش و پرورش از وضع فعلی و وجود راههای آسان تر برای توسعه و تعالی آموزش و پرورش، سستی و بی عملی دیده میشود و همزمان با آن توصیه و تاکیدات سازمانهای جهانی مبنی بر ؛خارج کردن تربیت معلم از انحصار مراکز تربیت معلم مشاهده می شود و سازمانی بعنوان یونسکو از کشورهای عضو در قالب امضا سند آموزش 2030، خصوصی سازی آ.پ و تربیت معلم را تعهد می گیرد(ومتاسفانه نماینده دولت در قالب همکاری بین المللی نسبت به آن تعهد می کندوپس از آن نیز به دستور معاون اول رئیس جمهور، دستگاههای متولی موظف به تهیه نسخه بومی شده سند می شوند و در ماههای پایانی سال 95از نسخه عملیاتی آن رونمایی می کنند) این نگرانی هایی را بر می انگیزد.

باز وقتی تامل بیشتری پیرامون موضوع می کنیم و راه حل برون سپاری تربیت معلم را در سند دیگری مشاهده می کنیم (که در قالب کارگاه" اصلاحات آموزشی، آینده ایران" در انستیتو لگاتام انگلیس در سال 2012 (Legatom Institule)منتشرشد) و می بینیم که مقوله حذف و تضعیف سیستم آموزش ایدئولوژیک معلمان _نظام تربیت معلم_جزء مهمترین توصیه  های آنهاست و می خواهند  با تمرکز بر تغییر شرایط استخدام معلمان به عنوان نیرو های وفادار و انقلابی، تربیت معلم را حذف کنند، بر نگرانی ها افزوده می گردد.

این نکات در کنار برخی نشانه ها از نفوذ،  نفوذی ها در بعضی از گلوگاه‌های آموزش و پرورش و ظهور و بروز برخی تغییرات در روندها و حتی نهادها( تا جایی که موجب تذکر صریح رهبرمعظم انقلاب نیز شد)مجموعه ای از نگرانی برای آینده تعلیم و تربیت اسلامی و نهاد مقدس آموزش و پرورش بوجود می آورد.

طیفی از مسائل از جمله؛ یادآوری تاسیس دانشگاه آزاد در کنار دانشگاههای دولتی، راه اندازی مدارس غیر انتفاعی، کاهش سطح علمی و رشد مدرک گرایی، نادیده گرفتن الزامات تعلیم و تربیت، تضعیف آموزش  و پرورش، تحقیر فرهنگیان و معلمان، آسیب زدن به شرایط ادامه تحصیل افراد واجد شرایط در آموزش و پرورش و باقی ماندن تحصیل کرده ها و تجربه آموخته ها در این نهاد مقدس تا انگیزه های حذف امور تربیتی و مراکز تربیت معلم و حذف تدریجی امر تربیت اسلامی در آموزش و پرورش و...همه جزء همین نگرانیها بحساب می آید.

کم ترین ضرر برون سپاری تربیت معلم (و تضعیف مراکز متعدد و توانمند برای این منظور در سراسر کشور)در کنار توجه به مجموعه نگرانیها و نادیده گرفتن توصیه های دلسوزان، مخابره پیام «معلمان نمی توانند» به جامعه است که علاوه بر تخریب زیر ساختها ، زمینه های عملیاتی و روانی رفع آن را در آینده نیز از بین می برد وخطر بیشتر آن است که،  نظام تعلیم وتربیت رسمی را ازتربیت اسلامی که هدف اساسی اسلام و انقلاب اسلامی است ،دور خواهد کرد .

وقتی تعلیم وتربیت نسل آینده به معلمانی سپرده شودکه درجذب و گزینش آنها دقت لازم بعمل نیامده، روی انگیزه و علاقه آنها کنکاش صورت نگرفته، برای مهارت و توانایی آنها کار متفاوتی نشده و برای تربیت خود آنها انرژی و هزینه لازم صرف نشده، چه انتظار تربیتی از آنها می توان داشت که خروجی آن، رضایت خاطرجامعه باشد و باعث جذب دیگران به این  امر مقدس شود وآینده تعلیم و تربیت را تضمین کند .

درحالیکه اکنون با همه مشکلات و نامهربانی ها، همین مراکز، بهترین و متعهدترین اساتید را در خود جای داده و درحال پرورش معلمان و فرهنگیان فرهیخته ای است که افتخارجامعه اسلامی هستند و دغدغه های تربیتی آنها جزء والاترین        دغدغه هاست . جنگ هشت ساله، شهدای دانش آموز و قریب به پنج هزار شهید معلم سند این ادعاست .

وضع فعلی مراکز تربیت معلم و افتخارات بیشمار آن درسالهای اولیه انقلاب وپرورش انسانهای متدین وآگاه و اداره آموزش و پرورش در سطوح مختلف آموزشی و مدیریتی طی این سالها، همه وهمه گواهی آشکار بر اهمیت مراکز تربیت معلم وخطا و اشتباه بودن سیاست تضعیف و یا تعطیل آن است .

برون سپاری علاوه بر خطر تضعیف و حذف سیستم گزینش معلم در آینده، آموزش و پرورش را با مسائل تخصصی و دانشی –مهارتی نیز روبرو می کند و امکان فراگیری دروس و تخصص های لازم برای معلم را از دانشجویان می گیرد و زمینه های تمرین  و کارآموزی افراد در حین تحصیل را، سخت  و حتی آنها را از محیط جذاب  و سازنده تربیت معلم نیز دور می کند .

جنبه تخصصی داشتن مراکز تربیت معلم برای آموزش وپرورش، وجود اساتید فن دریک مرکز علمی، تولید تئوریها و نظریات علمی و امکان انباشت دانش آموزش و پرورش در درون سیستم ، پشتوانه نظری قابل توجهی را فراهم می کند که برون سپاری، آموزش وپرورش را از همه آنها محروم می نماید .

براین اساس اگر موضوع بهره گیری ازدانش و تجربه دیگران را ازاهداف برون سپاری جداکنیم ورفع آن را محدود و منحصر به این روش ندانیم  و درعین حال، قائل باشیم که با روشهای موجود و در قالب تربیت معلم، بهتر می توان از دانش و تجربه های مورد نظر آموزش و پرورش استفاده کرد درآنصورت، تنها دلیل به ظاهر موجه آموزش وپرورش برای برون سپاری، کاهش بار هزینه ها وکمک به اقتصاد آموزش وپرورش است که متأسفانه طی سالهای پیاپی ، مورد غفلت دستگاه اجرایی ودیگر مقامات مسئول قرار گرفته و بهانه کافی برای کسانی که اعتقاد چندانی به تعلیم و تربیت اسلامی ندارند فراهم کرده و علاوه بر تأثیرنامطلوب در این زمینه موجب آسیب به تربیت نسل نیز شده و معلمان و فرهنگیان خدوم را درمعرض فشار زندگی و تحقیر و.... نیز قرار داده است .

به عبارت دیگر تنها عامل توجیه گر برون سپاری تربیت معلم (وحتی دیگر مراکز آموزشی و کلاسهای درس) ، بهانه اقتصادی و تأمین نیازهای مالی آموزش و پرورش است که آنهم خلاف تدبیر ، خلاف توصیه های تربیتی و از همه مهمتر، خلاف جهت گیری ها و توصیه های اسناد بالا دستی بویژه صریح بیانات مقام معظم رهبری (مدظله العالی) است که فرمودند : خرج کردن برای تعلیم و تربیت هزینه نیست، سرمایه گذاری برای آینده است . لذا باید گفت: واگذاری تربیت معلم به بهانه اقتصادی و مالی و حتی مدیریتی و افزایش کیفیت ، فاقد توجیه است وچنانچه اصرار برآن باشد باید آنرا درراستای تغییر جهت گیریهای متولیان آموزش وپرورش در این سال‌ها دید که آنهم  وقتی با سیاستهای یونسکو و توصیه های لگاتام همخوانی پیدا می کند، نگرانیهایی برمی انگیزد که نکند این عمل ، یکی از اعمال نفوذ ی ها باشد که توانسته اند دراین دستگاه عظیم وخطیر نفوذ کنند و می‌خواهند همخوان با سیاستهای نظام استکباری، آموزش وپرورش جامعه اسلامی را به زعم خود غیر ایدئولوژیک کنند و آرام آرام زمینه را برای تربیت نسل مورد نظر آنها فراهم کرده و دستگاه تعلیم و تربیت را به انحراف ببرند.

,

به گزارس شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ در خبرها اعلام شد که آموزش و پرورش در نظر دارد، برای تحقق یکسری از اهداف، بخشی از نیاز تربیت معلم کشور را به شیوه برون سپاری، از طریق قرار داد با سایر مراکز آموزش عالی تامین نماید و لذا بنابراین است که طبق یک برنامه در سال جاری، حدود نیمی از ظرفیت تربیت معلم را به دیگران بسپارند و .....

آنچه که در این میان بعنوان هدف اعلام می شود عبارتند از:

1_ کمک به اقتصاد آموزش و پرورش وکاهش بارمالی

2_افزایش کیفیت و بهبود امر تعلیم و تربیت

3_تغییر در سبک مدیریت به منظور چابک سازی و کوچک سازی آموزش و پرورش

4_بهره گیری از دانش و تجارب دیگران

5_جبران کمبود ظرفیت آموزش و پرورش

بر اساس گفته ها، بناست برون سپاری ضمن حفظ وضع موجود در زمینه تربیت معلم، همه اهداف فوق را نیز محقق کند و گامی باشد در جهت تغییر روند و بهبود شرایط تعلیم و تربیت.

اگر ظاهر این اهداف مد نظر باشد و همه  منظور همین باشد که اعلام می شود، در آن صورت این موضوع، موضوع جدیدی نیست و راه برون رفت آن نیز، چیزی غیر از راهی است که اکنون آموزش و پرورش نشان می دهد. به عبارت دیگر،  وقتی به مجموعه اسناد آموزش و پرورش اعم از راهبردی و عملیاتی مراجعه می کنیم و راه حل های دستیابی به این قبیل اهداف را در سند های سابق آموزش و پرورش می بینیم (که قریب به اتفاق آنها تاکنون امکان اجرا پیدا نکرده اند) و یا زمانیکه به الزامات تحقق اهداف مورد نظر آموزش و پرورش می اندیشیم، نه تنها برون سپاری را تنها راه علاج، بلکه بعنوان یکی از بهترین راهها هم نمی یابیم.

بلعکس،  وقتی در کنار راه حلهای منطقی  و علمی  برای برون رفت آموزش و پرورش از وضع فعلی و وجود راههای آسان تر برای توسعه و تعالی آموزش و پرورش، سستی و بی عملی دیده میشود و همزمان با آن توصیه و تاکیدات سازمانهای جهانی مبنی بر ؛خارج کردن تربیت معلم از انحصار مراکز تربیت معلم مشاهده می شود و سازمانی بعنوان یونسکو از کشورهای عضو در قالب امضا سند آموزش 2030، خصوصی سازی آ.پ و تربیت معلم را تعهد می گیرد(ومتاسفانه نماینده دولت در قالب همکاری بین المللی نسبت به آن تعهد می کندوپس از آن نیز به دستور معاون اول رئیس جمهور، دستگاههای متولی موظف به تهیه نسخه بومی شده سند می شوند و در ماههای پایانی سال 95از نسخه عملیاتی آن رونمایی می کنند) این نگرانی هایی را بر می انگیزد.

باز وقتی تامل بیشتری پیرامون موضوع می کنیم و راه حل برون سپاری تربیت معلم را در سند دیگری مشاهده می کنیم (که در قالب کارگاه" اصلاحات آموزشی، آینده ایران" در انستیتو لگاتام انگلیس در سال 2012 (Legatom Institule)منتشرشد) و می بینیم که مقوله حذف و تضعیف سیستم آموزش ایدئولوژیک معلمان _نظام تربیت معلم_جزء مهمترین توصیه  های آنهاست و می خواهند  با تمرکز بر تغییر شرایط استخدام معلمان به عنوان نیرو های وفادار و انقلابی، تربیت معلم را حذف کنند، بر نگرانی ها افزوده می گردد.

این نکات در کنار برخی نشانه ها از نفوذ،  نفوذی ها در بعضی از گلوگاه‌های آموزش و پرورش و ظهور و بروز برخی تغییرات در روندها و حتی نهادها( تا جایی که موجب تذکر صریح رهبرمعظم انقلاب نیز شد)مجموعه ای از نگرانی برای آینده تعلیم و تربیت اسلامی و نهاد مقدس آموزش و پرورش بوجود می آورد.

طیفی از مسائل از جمله؛ یادآوری تاسیس دانشگاه آزاد در کنار دانشگاههای دولتی، راه اندازی مدارس غیر انتفاعی، کاهش سطح علمی و رشد مدرک گرایی، نادیده گرفتن الزامات تعلیم و تربیت، تضعیف آموزش  و پرورش، تحقیر فرهنگیان و معلمان، آسیب زدن به شرایط ادامه تحصیل افراد واجد شرایط در آموزش و پرورش و باقی ماندن تحصیل کرده ها و تجربه آموخته ها در این نهاد مقدس تا انگیزه های حذف امور تربیتی و مراکز تربیت معلم و حذف تدریجی امر تربیت اسلامی در آموزش و پرورش و...همه جزء همین نگرانیها بحساب می آید.

کم ترین ضرر برون سپاری تربیت معلم (و تضعیف مراکز متعدد و توانمند برای این منظور در سراسر کشور)در کنار توجه به مجموعه نگرانیها و نادیده گرفتن توصیه های دلسوزان، مخابره پیام «معلمان نمی توانند» به جامعه است که علاوه بر تخریب زیر ساختها ، زمینه های عملیاتی و روانی رفع آن را در آینده نیز از بین می برد وخطر بیشتر آن است که،  نظام تعلیم وتربیت رسمی را ازتربیت اسلامی که هدف اساسی اسلام و انقلاب اسلامی است ،دور خواهد کرد .

وقتی تعلیم وتربیت نسل آینده به معلمانی سپرده شودکه درجذب و گزینش آنها دقت لازم بعمل نیامده، روی انگیزه و علاقه آنها کنکاش صورت نگرفته، برای مهارت و توانایی آنها کار متفاوتی نشده و برای تربیت خود آنها انرژی و هزینه لازم صرف نشده، چه انتظار تربیتی از آنها می توان داشت که خروجی آن، رضایت خاطرجامعه باشد و باعث جذب دیگران به این  امر مقدس شود وآینده تعلیم و تربیت را تضمین کند .

درحالیکه اکنون با همه مشکلات و نامهربانی ها، همین مراکز، بهترین و متعهدترین اساتید را در خود جای داده و درحال پرورش معلمان و فرهنگیان فرهیخته ای است که افتخارجامعه اسلامی هستند و دغدغه های تربیتی آنها جزء والاترین        دغدغه هاست . جنگ هشت ساله، شهدای دانش آموز و قریب به پنج هزار شهید معلم سند این ادعاست .

وضع فعلی مراکز تربیت معلم و افتخارات بیشمار آن درسالهای اولیه انقلاب وپرورش انسانهای متدین وآگاه و اداره آموزش و پرورش در سطوح مختلف آموزشی و مدیریتی طی این سالها، همه وهمه گواهی آشکار بر اهمیت مراکز تربیت معلم وخطا و اشتباه بودن سیاست تضعیف و یا تعطیل آن است .

برون سپاری علاوه بر خطر تضعیف و حذف سیستم گزینش معلم در آینده، آموزش و پرورش را با مسائل تخصصی و دانشی –مهارتی نیز روبرو می کند و امکان فراگیری دروس و تخصص های لازم برای معلم را از دانشجویان می گیرد و زمینه های تمرین  و کارآموزی افراد در حین تحصیل را، سخت  و حتی آنها را از محیط جذاب  و سازنده تربیت معلم نیز دور می کند .

جنبه تخصصی داشتن مراکز تربیت معلم برای آموزش وپرورش، وجود اساتید فن دریک مرکز علمی، تولید تئوریها و نظریات علمی و امکان انباشت دانش آموزش و پرورش در درون سیستم ، پشتوانه نظری قابل توجهی را فراهم می کند که برون سپاری، آموزش وپرورش را از همه آنها محروم می نماید .

براین اساس اگر موضوع بهره گیری ازدانش و تجربه دیگران را ازاهداف برون سپاری جداکنیم ورفع آن را محدود و منحصر به این روش ندانیم  و درعین حال، قائل باشیم که با روشهای موجود و در قالب تربیت معلم، بهتر می توان از دانش و تجربه های مورد نظر آموزش و پرورش استفاده کرد درآنصورت، تنها دلیل به ظاهر موجه آموزش وپرورش برای برون سپاری، کاهش بار هزینه ها وکمک به اقتصاد آموزش وپرورش است که متأسفانه طی سالهای پیاپی ، مورد غفلت دستگاه اجرایی ودیگر مقامات مسئول قرار گرفته و بهانه کافی برای کسانی که اعتقاد چندانی به تعلیم و تربیت اسلامی ندارند فراهم کرده و علاوه بر تأثیرنامطلوب در این زمینه موجب آسیب به تربیت نسل نیز شده و معلمان و فرهنگیان خدوم را درمعرض فشار زندگی و تحقیر و.... نیز قرار داده است .

به عبارت دیگر تنها عامل توجیه گر برون سپاری تربیت معلم (وحتی دیگر مراکز آموزشی و کلاسهای درس) ، بهانه اقتصادی و تأمین نیازهای مالی آموزش و پرورش است که آنهم خلاف تدبیر ، خلاف توصیه های تربیتی و از همه مهمتر، خلاف جهت گیری ها و توصیه های اسناد بالا دستی بویژه صریح بیانات مقام معظم رهبری (مدظله العالی) است که فرمودند : خرج کردن برای تعلیم و تربیت هزینه نیست، سرمایه گذاری برای آینده است . لذا باید گفت: واگذاری تربیت معلم به بهانه اقتصادی و مالی و حتی مدیریتی و افزایش کیفیت ، فاقد توجیه است وچنانچه اصرار برآن باشد باید آنرا درراستای تغییر جهت گیریهای متولیان آموزش وپرورش در این سال‌ها دید که آنهم  وقتی با سیاستهای یونسکو و توصیه های لگاتام همخوانی پیدا می کند، نگرانیهایی برمی انگیزد که نکند این عمل ، یکی از اعمال نفوذ ی ها باشد که توانسته اند دراین دستگاه عظیم وخطیر نفوذ کنند و می‌خواهند همخوان با سیاستهای نظام استکباری، آموزش وپرورش جامعه اسلامی را به زعم خود غیر ایدئولوژیک کنند و آرام آرام زمینه را برای تربیت نسل مورد نظر آنها فراهم کرده و دستگاه تعلیم و تربیت را به انحراف ببرند.

,

به گزارس شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ در خبرها اعلام شد که آموزش و پرورش در نظر دارد، برای تحقق یکسری از اهداف، بخشی از نیاز تربیت معلم کشور را به شیوه برون سپاری، از طریق قرار داد با سایر مراکز آموزش عالی تامین نماید و لذا بنابراین است که طبق یک برنامه در سال جاری، حدود نیمی از ظرفیت تربیت معلم را به دیگران بسپارند و .....

آنچه که در این میان بعنوان هدف اعلام می شود عبارتند از:

1_ کمک به اقتصاد آموزش و پرورش وکاهش بارمالی

2_افزایش کیفیت و بهبود امر تعلیم و تربیت

3_تغییر در سبک مدیریت به منظور چابک سازی و کوچک سازی آموزش و پرورش

4_بهره گیری از دانش و تجارب دیگران

5_جبران کمبود ظرفیت آموزش و پرورش

بر اساس گفته ها، بناست برون سپاری ضمن حفظ وضع موجود در زمینه تربیت معلم، همه اهداف فوق را نیز محقق کند و گامی باشد در جهت تغییر روند و بهبود شرایط تعلیم و تربیت.

اگر ظاهر این اهداف مد نظر باشد و همه  منظور همین باشد که اعلام می شود، در آن صورت این موضوع، موضوع جدیدی نیست و راه برون رفت آن نیز، چیزی غیر از راهی است که اکنون آموزش و پرورش نشان می دهد. به عبارت دیگر،  وقتی به مجموعه اسناد آموزش و پرورش اعم از راهبردی و عملیاتی مراجعه می کنیم و راه حل های دستیابی به این قبیل اهداف را در سند های سابق آموزش و پرورش می بینیم (که قریب به اتفاق آنها تاکنون امکان اجرا پیدا نکرده اند) و یا زمانیکه به الزامات تحقق اهداف مورد نظر آموزش و پرورش می اندیشیم، نه تنها برون سپاری را تنها راه علاج، بلکه بعنوان یکی از بهترین راهها هم نمی یابیم.

بلعکس،  وقتی در کنار راه حلهای منطقی  و علمی  برای برون رفت آموزش و پرورش از وضع فعلی و وجود راههای آسان تر برای توسعه و تعالی آموزش و پرورش، سستی و بی عملی دیده میشود و همزمان با آن توصیه و تاکیدات سازمانهای جهانی مبنی بر ؛خارج کردن تربیت معلم از انحصار مراکز تربیت معلم مشاهده می شود و سازمانی بعنوان یونسکو از کشورهای عضو در قالب امضا سند آموزش 2030، خصوصی سازی آ.پ و تربیت معلم را تعهد می گیرد(ومتاسفانه نماینده دولت در قالب همکاری بین المللی نسبت به آن تعهد می کندوپس از آن نیز به دستور معاون اول رئیس جمهور، دستگاههای متولی موظف به تهیه نسخه بومی شده سند می شوند و در ماههای پایانی سال 95از نسخه عملیاتی آن رونمایی می کنند) این نگرانی هایی را بر می انگیزد.

باز وقتی تامل بیشتری پیرامون موضوع می کنیم و راه حل برون سپاری تربیت معلم را در سند دیگری مشاهده می کنیم (که در قالب کارگاه" اصلاحات آموزشی، آینده ایران" در انستیتو لگاتام انگلیس در سال 2012 (Legatom Institule)منتشرشد) و می بینیم که مقوله حذف و تضعیف سیستم آموزش ایدئولوژیک معلمان _نظام تربیت معلم_جزء مهمترین توصیه  های آنهاست و می خواهند  با تمرکز بر تغییر شرایط استخدام معلمان به عنوان نیرو های وفادار و انقلابی، تربیت معلم را حذف کنند، بر نگرانی ها افزوده می گردد.

این نکات در کنار برخی نشانه ها از نفوذ،  نفوذی ها در بعضی از گلوگاه‌های آموزش و پرورش و ظهور و بروز برخی تغییرات در روندها و حتی نهادها( تا جایی که موجب تذکر صریح رهبرمعظم انقلاب نیز شد)مجموعه ای از نگرانی برای آینده تعلیم و تربیت اسلامی و نهاد مقدس آموزش و پرورش بوجود می آورد.

طیفی از مسائل از جمله؛ یادآوری تاسیس دانشگاه آزاد در کنار دانشگاههای دولتی، راه اندازی مدارس غیر انتفاعی، کاهش سطح علمی و رشد مدرک گرایی، نادیده گرفتن الزامات تعلیم و تربیت، تضعیف آموزش  و پرورش، تحقیر فرهنگیان و معلمان، آسیب زدن به شرایط ادامه تحصیل افراد واجد شرایط در آموزش و پرورش و باقی ماندن تحصیل کرده ها و تجربه آموخته ها در این نهاد مقدس تا انگیزه های حذف امور تربیتی و مراکز تربیت معلم و حذف تدریجی امر تربیت اسلامی در آموزش و پرورش و...همه جزء همین نگرانیها بحساب می آید.

کم ترین ضرر برون سپاری تربیت معلم (و تضعیف مراکز متعدد و توانمند برای این منظور در سراسر کشور)در کنار توجه به مجموعه نگرانیها و نادیده گرفتن توصیه های دلسوزان، مخابره پیام «معلمان نمی توانند» به جامعه است که علاوه بر تخریب زیر ساختها ، زمینه های عملیاتی و روانی رفع آن را در آینده نیز از بین می برد وخطر بیشتر آن است که،  نظام تعلیم وتربیت رسمی را ازتربیت اسلامی که هدف اساسی اسلام و انقلاب اسلامی است ،دور خواهد کرد .

وقتی تعلیم وتربیت نسل آینده به معلمانی سپرده شودکه درجذب و گزینش آنها دقت لازم بعمل نیامده، روی انگیزه و علاقه آنها کنکاش صورت نگرفته، برای مهارت و توانایی آنها کار متفاوتی نشده و برای تربیت خود آنها انرژی و هزینه لازم صرف نشده، چه انتظار تربیتی از آنها می توان داشت که خروجی آن، رضایت خاطرجامعه باشد و باعث جذب دیگران به این  امر مقدس شود وآینده تعلیم و تربیت را تضمین کند .

درحالیکه اکنون با همه مشکلات و نامهربانی ها، همین مراکز، بهترین و متعهدترین اساتید را در خود جای داده و درحال پرورش معلمان و فرهنگیان فرهیخته ای است که افتخارجامعه اسلامی هستند و دغدغه های تربیتی آنها جزء والاترین        دغدغه هاست . جنگ هشت ساله، شهدای دانش آموز و قریب به پنج هزار شهید معلم سند این ادعاست .

وضع فعلی مراکز تربیت معلم و افتخارات بیشمار آن درسالهای اولیه انقلاب وپرورش انسانهای متدین وآگاه و اداره آموزش و پرورش در سطوح مختلف آموزشی و مدیریتی طی این سالها، همه وهمه گواهی آشکار بر اهمیت مراکز تربیت معلم وخطا و اشتباه بودن سیاست تضعیف و یا تعطیل آن است .

برون سپاری علاوه بر خطر تضعیف و حذف سیستم گزینش معلم در آینده، آموزش و پرورش را با مسائل تخصصی و دانشی –مهارتی نیز روبرو می کند و امکان فراگیری دروس و تخصص های لازم برای معلم را از دانشجویان می گیرد و زمینه های تمرین  و کارآموزی افراد در حین تحصیل را، سخت  و حتی آنها را از محیط جذاب  و سازنده تربیت معلم نیز دور می کند .

جنبه تخصصی داشتن مراکز تربیت معلم برای آموزش وپرورش، وجود اساتید فن دریک مرکز علمی، تولید تئوریها و نظریات علمی و امکان انباشت دانش آموزش و پرورش در درون سیستم ، پشتوانه نظری قابل توجهی را فراهم می کند که برون سپاری، آموزش وپرورش را از همه آنها محروم می نماید .

براین اساس اگر موضوع بهره گیری ازدانش و تجربه دیگران را ازاهداف برون سپاری جداکنیم ورفع آن را محدود و منحصر به این روش ندانیم  و درعین حال، قائل باشیم که با روشهای موجود و در قالب تربیت معلم، بهتر می توان از دانش و تجربه های مورد نظر آموزش و پرورش استفاده کرد درآنصورت، تنها دلیل به ظاهر موجه آموزش وپرورش برای برون سپاری، کاهش بار هزینه ها وکمک به اقتصاد آموزش وپرورش است که متأسفانه طی سالهای پیاپی ، مورد غفلت دستگاه اجرایی ودیگر مقامات مسئول قرار گرفته و بهانه کافی برای کسانی که اعتقاد چندانی به تعلیم و تربیت اسلامی ندارند فراهم کرده و علاوه بر تأثیرنامطلوب در این زمینه موجب آسیب به تربیت نسل نیز شده و معلمان و فرهنگیان خدوم را درمعرض فشار زندگی و تحقیر و.... نیز قرار داده است .

به عبارت دیگر تنها عامل توجیه گر برون سپاری تربیت معلم (وحتی دیگر مراکز آموزشی و کلاسهای درس) ، بهانه اقتصادی و تأمین نیازهای مالی آموزش و پرورش است که آنهم خلاف تدبیر ، خلاف توصیه های تربیتی و از همه مهمتر، خلاف جهت گیری ها و توصیه های اسناد بالا دستی بویژه صریح بیانات مقام معظم رهبری (مدظله العالی) است که فرمودند : خرج کردن برای تعلیم و تربیت هزینه نیست، سرمایه گذاری برای آینده است . لذا باید گفت: واگذاری تربیت معلم به بهانه اقتصادی و مالی و حتی مدیریتی و افزایش کیفیت ، فاقد توجیه است وچنانچه اصرار برآن باشد باید آنرا درراستای تغییر جهت گیریهای متولیان آموزش وپرورش در این سال‌ها دید که آنهم  وقتی با سیاستهای یونسکو و توصیه های لگاتام همخوانی پیدا می کند، نگرانیهایی برمی انگیزد که نکند این عمل ، یکی از اعمال نفوذ ی ها باشد که توانسته اند دراین دستگاه عظیم وخطیر نفوذ کنند و می‌خواهند همخوان با سیاستهای نظام استکباری، آموزش وپرورش جامعه اسلامی را به زعم خود غیر ایدئولوژیک کنند و آرام آرام زمینه را برای تربیت نسل مورد نظر آنها فراهم کرده و دستگاه تعلیم و تربیت را به انحراف ببرند.

,

به گزارس شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ در خبرها اعلام شد که آموزش و پرورش در نظر دارد، برای تحقق یکسری از اهداف، بخشی از نیاز تربیت معلم کشور را به شیوه برون سپاری، از طریق قرار داد با سایر مراکز آموزش عالی تامین نماید و لذا بنابراین است که طبق یک برنامه در سال جاری، حدود نیمی از ظرفیت تربیت معلم را به دیگران بسپارند و .....

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا,

آنچه که در این میان بعنوان هدف اعلام می شود عبارتند از:

,

1_ کمک به اقتصاد آموزش و پرورش وکاهش بارمالی

,

2_افزایش کیفیت و بهبود امر تعلیم و تربیت

,

3_تغییر در سبک مدیریت به منظور چابک سازی و کوچک سازی آموزش و پرورش

,

4_بهره گیری از دانش و تجارب دیگران

,

5_جبران کمبود ظرفیت آموزش و پرورش

,

بر اساس گفته ها، بناست برون سپاری ضمن حفظ وضع موجود در زمینه تربیت معلم، همه اهداف فوق را نیز محقق کند و گامی باشد در جهت تغییر روند و بهبود شرایط تعلیم و تربیت.

,

اگر ظاهر این اهداف مد نظر باشد و همه  منظور همین باشد که اعلام می شود، در آن صورت این موضوع، موضوع جدیدی نیست و راه برون رفت آن نیز، چیزی غیر از راهی است که اکنون آموزش و پرورش نشان می دهد. به عبارت دیگر،  وقتی به مجموعه اسناد آموزش و پرورش اعم از راهبردی و عملیاتی مراجعه می کنیم و راه حل های دستیابی به این قبیل اهداف را در سند های سابق آموزش و پرورش می بینیم (که قریب به اتفاق آنها تاکنون امکان اجرا پیدا نکرده اند) و یا زمانیکه به الزامات تحقق اهداف مورد نظر آموزش و پرورش می اندیشیم، نه تنها برون سپاری را تنها راه علاج، بلکه بعنوان یکی از بهترین راهها هم نمی یابیم.

,

بلعکس،  وقتی در کنار راه حلهای منطقی  و علمی  برای برون رفت آموزش و پرورش از وضع فعلی و وجود راههای آسان تر برای توسعه و تعالی آموزش و پرورش، سستی و بی عملی دیده میشود و همزمان با آن توصیه و تاکیدات سازمانهای جهانی مبنی بر ؛خارج کردن تربیت معلم از انحصار مراکز تربیت معلم مشاهده می شود و سازمانی بعنوان یونسکو از کشورهای عضو در قالب امضا سند آموزش 2030، خصوصی سازی آ.پ و تربیت معلم را تعهد می گیرد(ومتاسفانه نماینده دولت در قالب همکاری بین المللی نسبت به آن تعهد می کندوپس از آن نیز به دستور معاون اول رئیس جمهور، دستگاههای متولی موظف به تهیه نسخه بومی شده سند می شوند و در ماههای پایانی سال 95از نسخه عملیاتی آن رونمایی می کنند) این نگرانی هایی را بر می انگیزد.

,

باز وقتی تامل بیشتری پیرامون موضوع می کنیم و راه حل برون سپاری تربیت معلم را در سند دیگری مشاهده می کنیم (که در قالب کارگاه" اصلاحات آموزشی، آینده ایران" در انستیتو لگاتام انگلیس در سال 2012 (Legatom Institule)منتشرشد) و می بینیم که مقوله حذف و تضعیف سیستم آموزش ایدئولوژیک معلمان _نظام تربیت معلم_جزء مهمترین توصیه  های آنهاست و می خواهند  با تمرکز بر تغییر شرایط استخدام معلمان به عنوان نیرو های وفادار و انقلابی، تربیت معلم را حذف کنند، بر نگرانی ها افزوده می گردد.

,

این نکات در کنار برخی نشانه ها از نفوذ،  نفوذی ها در بعضی از گلوگاه‌های آموزش و پرورش و ظهور و بروز برخی تغییرات در روندها و حتی نهادها( تا جایی که موجب تذکر صریح رهبرمعظم انقلاب نیز شد)مجموعه ای از نگرانی برای آینده تعلیم و تربیت اسلامی و نهاد مقدس آموزش و پرورش بوجود می آورد.

,

طیفی از مسائل از جمله؛ یادآوری تاسیس دانشگاه آزاد در کنار دانشگاههای دولتی، راه اندازی مدارس غیر انتفاعی، کاهش سطح علمی و رشد مدرک گرایی، نادیده گرفتن الزامات تعلیم و تربیت، تضعیف آموزش  و پرورش، تحقیر فرهنگیان و معلمان، آسیب زدن به شرایط ادامه تحصیل افراد واجد شرایط در آموزش و پرورش و باقی ماندن تحصیل کرده ها و تجربه آموخته ها در این نهاد مقدس تا انگیزه های حذف امور تربیتی و مراکز تربیت معلم و حذف تدریجی امر تربیت اسلامی در آموزش و پرورش و...همه جزء همین نگرانیها بحساب می آید.

,

کم ترین ضرر برون سپاری تربیت معلم (و تضعیف مراکز متعدد و توانمند برای این منظور در سراسر کشور)در کنار توجه به مجموعه نگرانیها و نادیده گرفتن توصیه های دلسوزان، مخابره پیام «معلمان نمی توانند» به جامعه است که علاوه بر تخریب زیر ساختها ، زمینه های عملیاتی و روانی رفع آن را در آینده نیز از بین می برد وخطر بیشتر آن است که،  نظام تعلیم وتربیت رسمی را ازتربیت اسلامی که هدف اساسی اسلام و انقلاب اسلامی است ،دور خواهد کرد .

,

وقتی تعلیم وتربیت نسل آینده به معلمانی سپرده شودکه درجذب و گزینش آنها دقت لازم بعمل نیامده، روی انگیزه و علاقه آنها کنکاش صورت نگرفته، برای مهارت و توانایی آنها کار متفاوتی نشده و برای تربیت خود آنها انرژی و هزینه لازم صرف نشده، چه انتظار تربیتی از آنها می توان داشت که خروجی آن، رضایت خاطرجامعه باشد و باعث جذب دیگران به این  امر مقدس شود وآینده تعلیم و تربیت را تضمین کند .

,

درحالیکه اکنون با همه مشکلات و نامهربانی ها، همین مراکز، بهترین و متعهدترین اساتید را در خود جای داده و درحال پرورش معلمان و فرهنگیان فرهیخته ای است که افتخارجامعه اسلامی هستند و دغدغه های تربیتی آنها جزء والاترین        دغدغه هاست . جنگ هشت ساله، شهدای دانش آموز و قریب به پنج هزار شهید معلم سند این ادعاست .

,

وضع فعلی مراکز تربیت معلم و افتخارات بیشمار آن درسالهای اولیه انقلاب وپرورش انسانهای متدین وآگاه و اداره آموزش و پرورش در سطوح مختلف آموزشی و مدیریتی طی این سالها، همه وهمه گواهی آشکار بر اهمیت مراکز تربیت معلم وخطا و اشتباه بودن سیاست تضعیف و یا تعطیل آن است .

,

برون سپاری علاوه بر خطر تضعیف و حذف سیستم گزینش معلم در آینده، آموزش و پرورش را با مسائل تخصصی و دانشی –مهارتی نیز روبرو می کند و امکان فراگیری دروس و تخصص های لازم برای معلم را از دانشجویان می گیرد و زمینه های تمرین  و کارآموزی افراد در حین تحصیل را، سخت  و حتی آنها را از محیط جذاب  و سازنده تربیت معلم نیز دور می کند .

,

جنبه تخصصی داشتن مراکز تربیت معلم برای آموزش وپرورش، وجود اساتید فن دریک مرکز علمی، تولید تئوریها و نظریات علمی و امکان انباشت دانش آموزش و پرورش در درون سیستم ، پشتوانه نظری قابل توجهی را فراهم می کند که برون سپاری، آموزش وپرورش را از همه آنها محروم می نماید .

,

براین اساس اگر موضوع بهره گیری ازدانش و تجربه دیگران را ازاهداف برون سپاری جداکنیم ورفع آن را محدود و منحصر به این روش ندانیم  و درعین حال، قائل باشیم که با روشهای موجود و در قالب تربیت معلم، بهتر می توان از دانش و تجربه های مورد نظر آموزش و پرورش استفاده کرد درآنصورت، تنها دلیل به ظاهر موجه آموزش وپرورش برای برون سپاری، کاهش بار هزینه ها وکمک به اقتصاد آموزش وپرورش است که متأسفانه طی سالهای پیاپی ، مورد غفلت دستگاه اجرایی ودیگر مقامات مسئول قرار گرفته و بهانه کافی برای کسانی که اعتقاد چندانی به تعلیم و تربیت اسلامی ندارند فراهم کرده و علاوه بر تأثیرنامطلوب در این زمینه موجب آسیب به تربیت نسل نیز شده و معلمان و فرهنگیان خدوم را درمعرض فشار زندگی و تحقیر و.... نیز قرار داده است .

,

به عبارت دیگر تنها عامل توجیه گر برون سپاری تربیت معلم (وحتی دیگر مراکز آموزشی و کلاسهای درس) ، بهانه اقتصادی و تأمین نیازهای مالی آموزش و پرورش است که آنهم خلاف تدبیر ، خلاف توصیه های تربیتی و از همه مهمتر، خلاف جهت گیری ها و توصیه های اسناد بالا دستی بویژه صریح بیانات مقام معظم رهبری (مدظله العالی) است که فرمودند : خرج کردن برای تعلیم و تربیت هزینه نیست، سرمایه گذاری برای آینده است . لذا باید گفت: واگذاری تربیت معلم به بهانه اقتصادی و مالی و حتی مدیریتی و افزایش کیفیت ، فاقد توجیه است وچنانچه اصرار برآن باشد باید آنرا درراستای تغییر جهت گیریهای متولیان آموزش وپرورش در این سال‌ها دید که آنهم  وقتی با سیاستهای یونسکو و توصیه های لگاتام همخوانی پیدا می کند، نگرانیهایی برمی انگیزد که نکند این عمل ، یکی از اعمال نفوذ ی ها باشد که توانسته اند دراین دستگاه عظیم وخطیر نفوذ کنند و می‌خواهند همخوان با سیاستهای نظام استکباری، آموزش وپرورش جامعه اسلامی را به زعم خود غیر ایدئولوژیک کنند و آرام آرام زمینه را برای تربیت نسل مورد نظر آنها فراهم کرده و دستگاه تعلیم و تربیت را به انحراف ببرند.

,

 

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه