شب هنگام فرشته خداوند ندا سر داد که ای محمد بخوان بنام پروردگارت و این فریاد آغاز رسالتی است که بعثتش از عصر جاهلیت آن دوران تا به امروز که عصر جاهلیت مدرن است در جانهای ما ریشه دوانده است.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از آناج، پسر عبدالله چهلمین بهار عمر را پشت سر گذاشته بود و با دعوت ندای درونش در دل غار حرا غرق در اندیشه و عبادت بود و گذشته و آینده خودش و قومش و دنیایش را به فکر نشسته بود، او چگونه میتوانست تحولی شگرف در پندار و گفتار و کردار آدمیان ایجاد کند؟ آیا دلهای سخت آنها قابل شکافتن است؟ ساعاتی با خدای خودش راز و نیاز میکرد و این لحظات لذت بخشترین لحظات عمرش بود که فارغ از هر قیل و قال و هیاهویی با خدایش خلوت مینمود و از این خلوت به چنان آرامشی دست مییافت که دلهای رمیده عرب جاهلیت را رام نگاهش میکرد.
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, آناج، ,فرزند آمنه چنان جذبهای داشت که اطرافیان خویش را مسحور خویش مینمود و چنان اخلاق و کرداری داشت که بزرگان قوم را به تعظیم اجلالش وادار میکرد؛ او را محمد امین نامیده بودند و که امانتدار مال و جان آنها بود.
,اما آن شب حس غریبی داشت، بیست و هفتم ماه بود و آسمان روشن از مهتاب، ناگاه یک نور مبهوت کننده و غرش یک صدای مهیب محمد را از خود بیخود نمود، صدای فرشته وحی نوه عبدالمطلب را فرا میخواند که بخوان، بخوان بهنام پروردگارت، پروردگار علم و قلم و آگاهی ...
,این بار صدا از درون قلبش نبود، حدیث نفس هم نبود او باید کتابی را میخواند که بعثت خویش را نوید میدهد، بعثتی برای رهایی قومش و تمامی آدمیان تا آخر دنیا از ظلمات جهل و تعصب و قتل و غارت و خود فراموشی و خدا انکاری.
,در همین زمان ناله گوش خراشی از آسمانها به گوش میرسد و یار غار پیامبر اسدالله الغالب فرزندی ابیطالب از چیستی آن جویا میشود و محمد رسول الله (ص) میفرماید: آن ناله ناامیدی شیطان است که از امت من مایوس میشود اگر بر رسالت من پایبند باشند و اینگونه است که این رسالت در عصر حاضر که عصر جاهلیت مدرن است بر قلب و جان هر انسان صاحب وجدان نقش بسته است.
,
ارسال دیدگاه