در آستانه ی عید مبعث گلچینی از اشعار شاعران البرزی در مورد این روز که سروده شده است را برای علاقمندان منتشر نمودیم.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از نگارانه؛ در آستانه ی عید مبعث گلچینی از اشعار شاعران البرزی در مورد این روز که سروده شده است را برای علاقمندان منتشر نمودیم.
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, نگارانه؛,بهروز قاسمی
,شکفته غنچه ی دین در دل غار
,ز کوه نور آید عطر گلزار
,گل افشان شد همه دشت و بیابان
,شکوفه سر زده از بام و دیوار
,رسیده موسم انگیزشی نو
,شنود گفته های ناب دلدار
,محمّد در حرا مبعوث حق شد
,ز سیمایش نبوت شد پدیدار
,به عید مبعثش شوری بپا کن
,ز رنج و غم دگر خود را«رها» کن
,حرا درانتظار انقلاب است
,دگر وقت شکست دیو خواب است
,پی راز و نیازهای شبانه
,محمّد سینه اش پر التهاب است
,میان قوم جهل و کفر و الحاد
,هم اینک موعد یک انتخاب است
,به پایان آمده عمر جهالت
,اوان پویش و وقت صواب است
,ز کوه آمد ندا اقرأ محمّد
,زمان بعثت و روز خطاب است
,به عید مبعثش شوری بپا کن
,ز رنج و غم دگر خود را«رها» کن
,زمان بعثت فردی امین است
,کسی که در رسالت بهترین است
,ندا آمد ز حق سوی محمّد
,همو که صاحب علم الیقین است
,خطاب آمد به احمد از دل کوه
,بخوان اقرأ، کنون آغاز دین است
,بخوان با نام رب خالق خود
,بخوان با نام او که بی قرین است
,به نام خالق ارض و سماوات
,به نام او که رب العالمین است
,به عید مبعثش شوری بپا کن
,ز رنج و غم دگر خود را «رها» کن
,محمّد خاتم پیغمبران شد
,محمّد بهترین خلق جهان شد
,گرفته از خدا امر رسالت
,کزو قرآن و عترت جاودان شد
,محمّد صاحب لطف و کـرامت
,که اعجازش کتاب آسمان شد
,چهل از عمر ناب او گذر کرد
,که مبعوث خداوند جهان شد
,به جنبش پرچم اسلام احمد
,به دوش مهدی صاحب زمان شد
,به عید مبعثش شوری بپا کن
,ز رنج و غم دگر خود را«رها» کن
,اکرم زنگنه
,اقرا بسم ربک الذی خلق
,صدای
,پای اجابت است
,حرمت محمد در حرا
,وخدا با جبروتش
,ناز می خرد
,نیاز یادت نرود
,معصومه کاظمی پور
,در بعثت احمد بجز از حق خبری نیست
,در عالم بیداد از ایمان اثری نیست
,جز خال و خط وچهره ی زیبای محمد..ص..
,در فتنه ی ایّام ، به جز برگ و بری نیست
,در خلوت عشّاق ،گریبان شده صد چاک
,جز نوش ِلب ذکر محمد..ص.. ،دگری نیست
,گویی همه مستند و ندانسته گرفتار
,اما به جز از بی خبری شان ثمری نیست
,“هلیا ” ز سر درد، سروده است که گوید
,هشدار به میزان عمل خشک و تری نیست
,بهروز قاسمی- ((باده ی وصل))
,
عید مبعث آمد و شوری دگر گشته عیان
نغمه شادی کند، بر درگه ی دل آشیان
مژده ی جانبخش بعثت، آمد از عرش برین
صوت زیبای ملائک، می رسد از آسمان
در حرا آمد ندا از جانب پروردگار
اقرأ بِاسمِه رَبِّکَ، آری، بنام حق بخوان
تا محمّد باده ی وصل الهی را چشید
سینه اش شد مخزن وحب خدای مهربان
این ندا آمد ز عرش کبریایی عاقبت
یا محمّد قد علم کن، در دل کفر زمان
ای رسول الله، محمّد، ای تو ختم مرسلین
ای پیمبر، ای صفای دیده و آرام جان
پرچم دین تو بادا، تا ابد در اهتزاز
تا ز بند سلطه ی باطل، «رها» گردد جهان
سیف الدین حسین زاده
,تا اذانِ نام تو جاریست در رگ های ما
,عشق تنها واژۀ زیباست بر لب های ما
,روز ، مفهوم بلند آفتاب نام توست
,ماهِ رویت میبرد تاریکی ازشب های ما
,ما همان رودیم دل تنگِ تماشایت مریض
,نام تو آبی ترین دریاست بر تب های ما
,ردِ پای شوق ما باغی است بر روی زمین
,گرد وخاکی تا فلک ازپای مرکب های ما
,بر بلندای قیام آفرینش ” شاه ” تو
,پیش پایت خُرد و ناچیز است منصب های ما
,جز الفبای سلامت هیچ ما را یاد نیست
,عشق تنها واژۀ زیباست بر لب های ما
,بهروز قاسمی-((خورشید هدایت))
,
حرا ، گنجینه ی وحی خدا شد
حرا، با نور احمد، با صفا شد
حرا، آن شاهد راز شبانه
مکان انتخاب مصطفی شد
گل رخسار خورشید هدایت
منّور در دل غار حرا شد
محمّد، بهترین مخلوق عالم
رسولِ بعثت ناب خدا شد
ز حیرت،کائنات محو تماشا
فلک مست از سبوی کبریا شد
ز عرش کبریا تا فرش خفته
ز شوق بعثتش، شوری بپا شد
ندا آمد که اقرأ باسمه ربک
و اینک علم حق بر تو عطا شد
چو شد مبعوث ربّ خالق خود
جهان خلقت از ظلمت «رها» شد
انتهای پیام/
]
ارسال دیدگاه