اخبار داغ

پدر شهید غلامی در مراسم استقبال از فرزند شهیدش؛

فرزندم را برای اسلام دادم و اگر نیاز باشد ۳ پسر دیگرم را هم خواهم داد

فرزندم را برای اسلام دادم و اگر نیاز باشد ۳ پسر دیگرم را هم خواهم داد
دیروز غروب مراسم استقبال از شهید مدافع حرم حاج احمد غلامی با حضور مردم مومن و ولایتمدار آزادشهر برگزار شد.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از تیتر آزاد، دیروز غروب مراسم استقبال از شهید مدافع حرم حاج احمد غلامی با حضور مردم مومن و ولایتمدار آزادشهر برگزار شد.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, تیتر آزاد,

در این مراسم یحیی غلامی پدر شهید غلامی خطاب به حضار گفت: آقایان و خانم ها خوش آمدید، من از مردم آزادشهر تشکر می کنم.

,

پدر شهید ادامه داد: حاج احمد پسر خوبی برای من بود و خیلی با احترام با من و مادرش و خانواده اش برخورد می کرد و من از او راضی هستم.

,

وی افزود: حاج احمد قبل از رفتن برای خدا حافظی به دیدن ما آمد و مادرش به او گفت ، احمد جان تو زیاد به سوریه رفته ای و تکلیف خودت را ادا کرده ای اگه امکان دارد نرو، حاج احمد به مادر گفت، مادر جان حضرت رقیه چه کسی را دارد، من می خواهم به زیارت حضرت رقیه بروم.

,

حاج یحیی در ادامه گفت: همسرش به او گفت مرا با سه تا بچه تنها نذار، حاج احمد به او گفت خانم جلوی من را نگیر ، بعد رو به من کرد و گفت ، بابا نظر شما چیه؟ بهش گفتم برو ، من تورا به اسلام دادم و اگر لازم باشد ۳ تا پسردیگرم را هم برای اسلام خواهم داد.

,

پدر شهید غلامی خطاب به سپاه پاسداران اظهارکرد: سنگر حاج احمد را خالی نکنید، اگر ما سنگر حاج احمد ها را خالی کنیم دشمنان می آیند و ایران را می گیرند، دیدید که با مردم سوریه چکار کردند، زن وبچه مردم سوریه را اسیر کردند، آنها را خیلی اذیت کردند، مردم ایران که برای دشمنان عزیزتر از مردم عراق و سوریه نیستند.

,

وی در آخر گفت: خانم ها هر چی پسر دارید بفرستید برند سوریه، بروند برای دفاع از حرم حضرت زینب، خانم ها شما از حضرت زینب الگو بگیرید، آقایان پسرهایتان رابفرستید بروند سوریه، بخدا اگر دشمنان به ایران بیایند، مردم ما را از مردم سوریه بالاتر نخواهد دانست. 

,

بعد از سخنان پدر شهید حاج احمد غلامی ، همرزم شهید خاطره ای از بعد از شهادت شهید تعریف کرد. او اظهار کرد: دو روز به برگشت ما بود که حاج احمد شهید شد. شب بعد از شهادتش به خواب من آمد و گفت برای دو تا دختر من عروسک بخر، فردای آن روز که به حرم حضرت رقیه رفتم، خادم حرم ۲ تا عروسک به بنده داد و گفت اینها برای شما است.

,

a1

, a1,

a2

, a2,

a3

, a3,

a4

, a4,

a5

, a5,

a7

, a7,

a7

, a7,

a8

, a8,

a9

, a9,

a10

, a10,

a11

, a11,

a12

, a12,

a13

, a13,

a14

, a14,

a15

, a15,

a16

, a16,

a17

, a17,

a18

, a18,

a19

, a19,

a20

, a20,

a21

, a21,

a22

, a22,

a23

, a23,

a24

, a24,

a25

, a25,

a26

, a26,

انتهای پیام/

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه