اخبار داغ

مدل سازی در ادبیات عرفانی؛

فرضیه جهان هولوگرافیک و مدل ساقی و جام

فرضیه جهان هولوگرافیک و مدل ساقی و جام
وقتی در ادبیات عرفانی به تمثیل هایی مثل گیسوی پریشان، جام شراب، موج و دریا و.. برخورد می کنیم در واقع با گونه ای از مدلسازی برای شناختنِ یک حقیقتِ فراتر مواجهیم.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ جهانبخش سلمانیان طی مطلبی در زیتون نوشت:

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, زیتون,

مدل سازی در ادبیات عرفانی

, مدل سازی در ادبیات عرفانی, مدل سازی در ادبیات عرفانی,

مدلِ یک پدیده، طرحواره ای قابل درک از همان پدیده است که باید تا حدودی خصوصیات آن پدیده را در خودش جای داده باشد تا بتوانیم با درک آن مدل، به شناختی نسبی از خود پدیده برسیم.

,

شاید بشود تمثیل(analogy)های موجود در ادبیات عرفانی را به عنوان گونه ای از مدلسازی مد نظر قرار داد.

,

وقتی در ادبیات عرفانی به تمثیل هایی مثل #گیسوی_پریشان، #جام_شراب، #موج_و_دریا و...برخورد می کنیم در واقع با گونه ای از مدلسازی برای شناختنِ یک حقیقتِ فراتر مواجهیم...حقیقتی در آنسوی ادراکاتِ ذهنی که این مدل های منتال تا حدودی خصوصیات آن حقیقت را در خود جای داده اند و بشر می تواند با شناخت این مدل ها به ادراکی نسبی از خودِ حقیقت دست یابد. مثلا بیت زیر را در نظر بگیرید؛

,

این موج ها که گردن دعوی کشیده اند
بحر حقیقت اند اگر سر فرو کنند

,
,

ما در این بیت با یک مدلسازی جالب مواجهیم، با موج هایی مواجهیم که دست از ادعای موج بودن بر میدارند و به دریا بودنِ خود پی می برند.

,

خوب، منظور از این مدل ها چیست و شاعران عارف با به کارگیری این تمثیل ها قصد ارائه کدام حقیقتِ غیرقابل ادراک را در سر داشته اند؟!

,

 

,

خلقت و تجلی

, خلقت و تجلی, خلقت و تجلی,

اغلب عارفان از واژه #خلقت در معنای #تجلی استفاده کرده اند...«تجلّی» در لغت به معنی «ظاهر شدن»، «نمایان شدن» و «هویدا شدن» است...شاید دلیلش این باشد که واژه #خلقت توسط ذهنِ زمانمند و مکانمندِ بشر استحاله شده و معنایش تقلیل یافته است.

,

ذهنِ بشر برای خلقت عالم توسط خداوند، همان معنا و همان مکانیسمی را نسبت میدهد که برای خلق یک میز توسط نجار...نجار، به عنوان یک سوم شخص در بیرون از سوژه مورد خلق(میز) می ایستد و با ابزاری که در دست دارد میز را می سازد؛ و ذهنِ بشر، همین برداشت از #خالقیت و #ساختن را به عالم لاهوت فرافکنی می کند و بدینسان خداوند را «انسان گونه» می کند...و نکته جالبتر اینکه وقتی این معرفت از خدا با یافته های علمی و فلسفی پسامدرنش به تضاد میرسد، جانب علم و فلسفه را گرفته و منکر خدای خودساخته می شود...

,

عارفان اما گفته اند؛ «فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ»...به هر سو بنگرید، همانا صورت خداست؛

,

به دریا بنگرم دریا تو بینم
به صحرا بنگرم صحرا تو بینم
به هرجا بنگرم کوه و در و دشت
نشان از قامت رعنا تو بینم

,
,
,
,

و نیز بدین آیه تأسی جسته اند که «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ»...

,

عارفان در تفسیر این آیات چنین گفته اند که خداوند از شدت زیبایی متجلی شده است و این عالم پدیداری که ما میبینیم و می شنویم و می بوییم، تظاهرات و تجلیات خداوند است و بر همین مبنا جهانِ سه بعدی ما را عالمِ صورت نامیده اند...

,

اما همانطور که در پست پیشین گفتیم، مفهوم #تجلی کمی نامانوس تر از مفهوم #خلقت است فلذا ادبیات عرفانی_اسلامی برای تفهیم آن، دست به تمثیل و مدلسازی زده است...

,

«هُوَ الْباطِن» را عالمِ حقیقت و «هُوَ الظاهِر» را عالمِ مَجاز نامیده اند و چنین گفته اند که عالم #مجاز، تجلی و تظاهریست از عالم #حقیقت...

,

 

,

مدل تفهمی ساقی و جام یا معشوق و آئینه

, مدل تفهمی ساقی و جام یا معشوق و آئینه, مدل تفهمی ساقی و جام یا معشوق و آئینه,

اگر بخواهیم بدون وسواس حرف بزنیم، می توان گفت که منظور از «مَجاز» در ادبیات عرفانی ایران همین عالمِ محسوس و پدیداری(phenomenal) است که با حواسمان قادر به درکش هستیم و از آن به عالم #کثرت یا عالم #صورت هم یاد می شود...
و منظور از حقیت یا حق، همان عالم باطن است که حواس و ادراک معمول ما قادر به تفهم اش نیست و از آن به عالم #وحدت نیز تعبیر می شود...

,
,

عارفان می گویند مکانیزم خلقت این گونه بوده است که عالمِ مجاز از عالم حقیقت تجلی یافته و آشکار شده است...
نخستین تمثیل یا مدلسازی که برای تبیین این مفهوم به کار برده اند، تمثیلِ #آیینه است.

,
,

یک نفر را تصور کنید که در حال تماشای تصویر خود در آیینه است...تصویری که در پشت آینه شکل گرفته است، نسبت به کسی که در مقابل آینه ایستاده، یک تصویر مجازی و در اصطلاح عارفان یک #مجاز است...
عارفان می گفتند، معشوق ازل خودش را در آیینهٔ عشق تماشا کرد و تصویرش در پشت آیینه افتاد...بدینسان ما و تمام عالم پدیداری ما، همان تصویر پشت آیینه ایم و حضرت دوست در مقابل آیینه است...در واقع ما تصویر و مَجازی سه بعدی هستیم از حقیقتی با بی نهایت بُعد که در مقابل آیینه است؛

,
,

حُسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد
این همه نقش در آیینهٔ اوهام افتاد
#حافظ
حافظ در همین غزل، تعبیر به غایت زیباتری هم به کار می برد و می گوید؛ ساقی ازل جامش در دست بود که عکس رخَش در جام افتاد و این همه کثرت و تمام این عالم، صرفا یک تصویر و یک فروغ از رخ ساقیست که بر جام می نقش بسته است؛

,
,
,
,

این همه عکس مِی و نقش مخالف که نمود
یک فروغ رخ ساقیست که در جام افتاد
#حافظ

,
,
,

حافظ به کرّات مدلِ زیباشناختیِ جام و آیینه را برای مکانیسم خلقت و تبیین نحوه تجلی مجاز از حقیقت بیان می کند؛

,

هر دو عالم یک فروغ روی اوست
گفتمت پیدا و پنهان نیز هم 
#حافظ

,
,
,

بنابراین مدلسازی «ساقی و جام» تا حدودی می تواند مکانیسم تجلی مجاز از حقیقت_یعنی خلقت_را شرح دهد.

,

 

,

فرضیه جهان هولوگرافیک و مدل ساقی و جام

, فرضیه جهان هولوگرافیک و مدل ساقی و جام, فرضیه جهان هولوگرافیک و مدل ساقی و جام,

#مایکل_تالبوت در کتاب معروفش #جهان_هولوگرافیک ، فرضیه ای را مطرح می کند که بسیار شبیه ماجرای «ساقی و جام» در پست قبلی است...

,

او با بهره گیری از آرای فیزیکدانی به نام #دیوید_بوهم و نورولوژیستی به نام #کارل_پریبرام ، پایه های فرضیه ای را بنیان می نهد که معتقدم در قرن بیست و یکم سر و صدای زیادی خواهد کرد...

,

همه ما کم و بیش با دستگاه هولوگرام آشنا هستیم، دستگاهی که می تواند تصویری سه بعدی از یک سیب را در فضای سه بعدی ایجاد کند و اگر کیفیت دستگاه به قدر کافی بالا باشد، ناظر بیرونی تا این سیبِ مجازی را لمس نکند متوجه موهومی بودن آن نخواهد شد...حتی ممکن است دستکش هایی هم اختراع شوند که نسبت به فوتون هایی که این سیبِ مجازی را ساخته اند حساس باشند و ناظر به وسیله این دستکش بتواند این سیب را لمس کند!...سیب حقیقی در داخل دستگاه هولوگرام است و آنچه در بیرون میبینیم یک مَجاز از آن سیب است...

,

فرضیه هولوگرافیک بر این پایه استوار است که جهان سه بعدی که ما در آن زندگی می کنیم، چیزی شبیه به همان سیب مجازی است...یعنی ما و جهان ما صرفا یک تصویر سه بعدی است که از یک دستگاه هولوگرام غیر قابل وصف تابیده می شود...بر اساس این فرضیه، حقیقتی با بی نهایت بُعد موجود است و ما صرفا یک تصویر سه بعدی هولوگرافیک از آن حقیقتیم...

,

این فرضیه بسیار شبیه همان آیینه و جام #حافظ است...همانطور که حافظ می گفت؛ معشوق ازل در آینه ای خود را تماشا می کند، تصویرش پشت آینه می افتد...ما و همه جهان هستی، همان تصویر مجازی منعکس شده در پشت آینه ایم...

,

حسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد
این همه نقش در آیینهٔ اوهام افتاد

,
,

این همه عکس می و نقش مخالف که نمود
یک فروغ رخ ساقیست که در جام افتاد

,
,

انتهای پیام/

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه