اخبار داغ

مدیریت سبد خرید در چنبره اسراف‌گرایی/ ترفندهای فروشندگان برای فروش کالای غیرضروری به خریداران!

مدیریت سبد خرید در چنبره اسراف‌گرایی/ ترفندهای فروشندگان برای فروش کالای غیرضروری به خریداران!
حتما برای شما هم پیش آمده است که برای خرید مایحتاج خود وارد مغازه ای شده اید و بعد از دقایقی با کوهی از خرید ها از آنجا خارج می شوید! این اتفاق شعبده بازی و ترفند فروشندگان برای فروش بیشتر کالا است که قطعا از ابعاد مصرف گرایی، اسراف، طمع ورزی و در نهایت حق الناس کردن قابل توجه است.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛  به نقل از پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس، مهدیه خالقوردی - عین حقیقت هست که می گویند باید به میان مردم آمد و با آنها ارتباط برقرار کرد تا از اوضاع فعلی جامعه مطلع شد. با کوچک و بزرگ، دانش آموز، دانشجو، کارخانه دار، کارمند... و بلاخره فروشندگان در صنف های مختلف. گرچه خانواده فرد هم جزوی از جامعه هست و می توان عکس العمل هایی را که در ارتباط با مردم داشته اند را در آنها جست اما اگر خود فرد هم برای این امر مهم اقدام کند مسلماً دایره اطلاعاتش نسبت به شناخت جامعه بیشتر خواهد شد .

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا,

احساس نیاز به معاشرت با دیگران، علاوه بر این که یکی از جلوه های زندگی اجتماعی به شمار می رود، ندایی برخاسته از اعماق وجود انسان است. زیرا انسان، موجودی اجتماعی است که ارتباط از ضروریات زندگی او به شمار می رود.

 انسان بعد از تولّد در محیط های مختلف قرار می گیرد. هر محیطی به گونه ای در رشد و شکوفایی استعدادهای انسان مؤثر است. اجتماع یکی از این محیط ها به شمار می آید.

با توجه به اینکه گاهی وقت ها خرید خانه به عهده من است؛ در بعضی از مغازه ها با جمله هایی متفاوت اما مضمونی مشترک از جانب فروشندگان مواجه می شوم که تعجبم  را بر نگیخته است، جمله ها یا تعارفات و یا صحبت هایی که بیشتر برای ایجاد انگیزه خرید آنچه در مغازه موجود است و نیاز خریدار نیست صورت می گیرد! نوعی تبلیغ کردن و تهییج کردن برای فروش بیشتر آن هم در این اوضاع اقتصادی که باید همگی از اسراف و خریدهای غیرضروری جلوگیری کنیم.  

مثلا در مغازه میوه فروشی از صاحب مغازه خواستم یک کیلو سیب زمینی به من بدهد با دست به کیسه های پلاستیکی بی رنگی اشاره کرد و گفت: « کیسه پلاستیک آنجاست! می توانید خودتان بردارید و دست به کار بشوید...!» به طرف کیسه های رفتم و یکی از آنها را برداشتم و بلافاصله به جدا کردن سیب زمینی های دلخواهم مشغول شدم؛ نمی دانم چند سیب زمینی برداشتم اما زمانی که کیسه پلاستیکی را تحویل فروشنده دادم وزنش کرد و گفت: « درسته یک کیل»! پنج هزار تومانی را که در دستم بود به دستش دادم. پول را که داخل کشوی میزش گذاشت بلافاصله گفت :«چیز دیگه ای نمی خواین»؟

« چیز دیگری نمی خواهید؟» این یکی از همان جمله های مختلف با مضمون ثابت است است که بعد از هر بار شنیدن با خود می گویم، چرا باید پرسیده شود؟

 

 

در این میان تعجب بیشتر من از داروخانه ها است! آخرین بار برای گرفتن یک آمپول مراجه کردم؛ داروی مورد نظرم را به دختر جوانی که روپوشی سفید به تن داشت و مسئول این قسمت بود، گفتم.  داروی مورد نظرم را داد و در حالی که بهای آن را می گرفت گفت: «دیگه چی...»؟

البته باید گفت که همه فروشندگان چنین تکیه کلام هایی ندارند که بخشی از آن به نظرم من برای ایجاد انگیزه بیشتر در مشتری برای خرید گفته می شود در حالی که شاید مشتری به کالای اساسی احتیاج نداشته باشد.

خانم دکتری را می شناسم  که یکی از دغدغه ها و آروزهایش این است« خدا کنه کسی دیگه به وجود من نیاز پیدا نکند؛ از افراد سالم گرفته تا معلول...» یعنی برای همه طلب سلامتی می کند! در حالیکه درس طب خوانده است و از آن را امرار معاش می کند و این نشان دهنده مناعت طبع اوست.

گرچه من برای آن عملکردی که از برخی فروشندگان رخ می دهد، به جزء طمع دلیل دیگری پیدا نکردم؛ افرادی که به درآمد خود قانع نبوده و از کوچکترین راه ممکن هم، جهت آنکه حتی ذره ای به پولشان اضافه شود کوتاهی نمی کنند اما خریدار هم در این میان مقصر است، زیرا نتوانسته از کلمه "نَه" استفاده کند و مجبور به خریدی شود که برای او برج بوده است نه خرج!

باید سعی کنیم نَه گفتن را یاد بگیریم. در واقع باید بتوانیم درک درستی از موقعیت و شرایط داشته باشیم تا موفق به کسب این مهارت مهم شویم.

اما در این میان یک استثناء وجود دارد. فروشندگانی هستند که پول خرد ندارند و به جایش شیء دیگری به مشتری می دهند. حتما برای شما هم بارها پیش آمده است که به جای بقیه پول تان چسب زخم، شکلات، بیسکوییت و... گرفته باشید و البته برخی ها هم نه پول خرد دارند و نه شی ای که قیمتش به اندازه باقی مانده پولمان باشد، به خاطر همین می گویند "دفعه بعد که آمدی طلبت را به بهم یاداوری کن" که این هم خاللی از خلل نیست زیرا ممکن است ثانیه شمار عمرمان به صدا درآمده از این دنیا به سرای باقی برویم .. در حالی که حق الناسی به گردن داریم.

حق الناس یکی از مهمترین اصول دینی و به معنی احساس مسئولیت انسان درمقابل دیگران است که همواره در آیات و روایات اسلامی مورد تأکید و سفارش قرار گرفته است . حضرت علی(ع) فرموده اند:"خدایا در روز قیامت راجع به حق الناس خیلی سخت می گیری" . نقاش حساب، معنایش این است که اگر تیغی در دست شما رفته باشد و نتوانید با دستتان یا ناخنتان بگیرید؛ با منقاش می گیرید؛ یعنی اینقدر دقیق است.

این تعهد و انجام وظیفه  موجب ایجاد صمیمیت و رفاقت، از بین رفتن تیرگی ها و فاصله ها  و حل بسیاری از مشکلات بین افراد جامعه می شود . از طرف دیگر رعایت حق الناس کار سختی نبوده و با دقت و مراقبت حاصل می شود و موجب دوری انسان از سایر گناهان نیز می شود و در نتیجه سعادت دو جهان را به دنبال دارد .

امام صادق(ع) می فرمایند: انسان حریص از دو خصلت محروم و ملازم دو خصلت است: چون قانع نیست از آسایش و راحتی محروم است و چون به قضاء الهی راضی نیست فاقد یقین است.

افرادی که از صفت طمع برخوردارند از درس بندگی شان که متضاد با این صفت است آگاهی ندارند؛ قناعت. در کتاب اصول کافی-جلد 4 - صفحه 417 –

ادامه دارد..

انتهای پیام/

,

احساس نیاز به معاشرت با دیگران، علاوه بر این که یکی از جلوه های زندگی اجتماعی به شمار می رود، ندایی برخاسته از اعماق وجود انسان است. زیرا انسان، موجودی اجتماعی است که ارتباط از ضروریات زندگی او به شمار می رود.

 انسان بعد از تولّد در محیط های مختلف قرار می گیرد. هر محیطی به گونه ای در رشد و شکوفایی استعدادهای انسان مؤثر است. اجتماع یکی از این محیط ها به شمار می آید.

با توجه به اینکه گاهی وقت ها خرید خانه به عهده من است؛ در بعضی از مغازه ها با جمله هایی متفاوت اما مضمونی مشترک از جانب فروشندگان مواجه می شوم که تعجبم  را بر نگیخته است، جمله ها یا تعارفات و یا صحبت هایی که بیشتر برای ایجاد انگیزه خرید آنچه در مغازه موجود است و نیاز خریدار نیست صورت می گیرد! نوعی تبلیغ کردن و تهییج کردن برای فروش بیشتر آن هم در این اوضاع اقتصادی که باید همگی از اسراف و خریدهای غیرضروری جلوگیری کنیم.  

مثلا در مغازه میوه فروشی از صاحب مغازه خواستم یک کیلو سیب زمینی به من بدهد با دست به کیسه های پلاستیکی بی رنگی اشاره کرد و گفت: « کیسه پلاستیک آنجاست! می توانید خودتان بردارید و دست به کار بشوید...!» به طرف کیسه های رفتم و یکی از آنها را برداشتم و بلافاصله به جدا کردن سیب زمینی های دلخواهم مشغول شدم؛ نمی دانم چند سیب زمینی برداشتم اما زمانی که کیسه پلاستیکی را تحویل فروشنده دادم وزنش کرد و گفت: « درسته یک کیل»! پنج هزار تومانی را که در دستم بود به دستش دادم. پول را که داخل کشوی میزش گذاشت بلافاصله گفت :«چیز دیگه ای نمی خواین»؟

« چیز دیگری نمی خواهید؟» این یکی از همان جمله های مختلف با مضمون ثابت است است که بعد از هر بار شنیدن با خود می گویم، چرا باید پرسیده شود؟

 

 

در این میان تعجب بیشتر من از داروخانه ها است! آخرین بار برای گرفتن یک آمپول مراجه کردم؛ داروی مورد نظرم را به دختر جوانی که روپوشی سفید به تن داشت و مسئول این قسمت بود، گفتم.  داروی مورد نظرم را داد و در حالی که بهای آن را می گرفت گفت: «دیگه چی...»؟

البته باید گفت که همه فروشندگان چنین تکیه کلام هایی ندارند که بخشی از آن به نظرم من برای ایجاد انگیزه بیشتر در مشتری برای خرید گفته می شود در حالی که شاید مشتری به کالای اساسی احتیاج نداشته باشد.

خانم دکتری را می شناسم  که یکی از دغدغه ها و آروزهایش این است« خدا کنه کسی دیگه به وجود من نیاز پیدا نکند؛ از افراد سالم گرفته تا معلول...» یعنی برای همه طلب سلامتی می کند! در حالیکه درس طب خوانده است و از آن را امرار معاش می کند و این نشان دهنده مناعت طبع اوست.

گرچه من برای آن عملکردی که از برخی فروشندگان رخ می دهد، به جزء طمع دلیل دیگری پیدا نکردم؛ افرادی که به درآمد خود قانع نبوده و از کوچکترین راه ممکن هم، جهت آنکه حتی ذره ای به پولشان اضافه شود کوتاهی نمی کنند اما خریدار هم در این میان مقصر است، زیرا نتوانسته از کلمه "نَه" استفاده کند و مجبور به خریدی شود که برای او برج بوده است نه خرج!

باید سعی کنیم نَه گفتن را یاد بگیریم. در واقع باید بتوانیم درک درستی از موقعیت و شرایط داشته باشیم تا موفق به کسب این مهارت مهم شویم.

اما در این میان یک استثناء وجود دارد. فروشندگانی هستند که پول خرد ندارند و به جایش شیء دیگری به مشتری می دهند. حتما برای شما هم بارها پیش آمده است که به جای بقیه پول تان چسب زخم، شکلات، بیسکوییت و... گرفته باشید و البته برخی ها هم نه پول خرد دارند و نه شی ای که قیمتش به اندازه باقی مانده پولمان باشد، به خاطر همین می گویند "دفعه بعد که آمدی طلبت را به بهم یاداوری کن" که این هم خاللی از خلل نیست زیرا ممکن است ثانیه شمار عمرمان به صدا درآمده از این دنیا به سرای باقی برویم .. در حالی که حق الناسی به گردن داریم.

حق الناس یکی از مهمترین اصول دینی و به معنی احساس مسئولیت انسان درمقابل دیگران است که همواره در آیات و روایات اسلامی مورد تأکید و سفارش قرار گرفته است . حضرت علی(ع) فرموده اند:"خدایا در روز قیامت راجع به حق الناس خیلی سخت می گیری" . نقاش حساب، معنایش این است که اگر تیغی در دست شما رفته باشد و نتوانید با دستتان یا ناخنتان بگیرید؛ با منقاش می گیرید؛ یعنی اینقدر دقیق است.

این تعهد و انجام وظیفه  موجب ایجاد صمیمیت و رفاقت، از بین رفتن تیرگی ها و فاصله ها  و حل بسیاری از مشکلات بین افراد جامعه می شود . از طرف دیگر رعایت حق الناس کار سختی نبوده و با دقت و مراقبت حاصل می شود و موجب دوری انسان از سایر گناهان نیز می شود و در نتیجه سعادت دو جهان را به دنبال دارد .

امام صادق(ع) می فرمایند: انسان حریص از دو خصلت محروم و ملازم دو خصلت است: چون قانع نیست از آسایش و راحتی محروم است و چون به قضاء الهی راضی نیست فاقد یقین است.

افرادی که از صفت طمع برخوردارند از درس بندگی شان که متضاد با این صفت است آگاهی ندارند؛ قناعت. در کتاب اصول کافی-جلد 4 - صفحه 417 –

ادامه دارد..

انتهای پیام/

,

احساس نیاز به معاشرت با دیگران، علاوه بر این که یکی از جلوه های زندگی اجتماعی به شمار می رود، ندایی برخاسته از اعماق وجود انسان است. زیرا انسان، موجودی اجتماعی است که ارتباط از ضروریات زندگی او به شمار می رود.

 انسان بعد از تولّد در محیط های مختلف قرار می گیرد. هر محیطی به گونه ای در رشد و شکوفایی استعدادهای انسان مؤثر است. اجتماع یکی از این محیط ها به شمار می آید.

با توجه به اینکه گاهی وقت ها خرید خانه به عهده من است؛ در بعضی از مغازه ها با جمله هایی متفاوت اما مضمونی مشترک از جانب فروشندگان مواجه می شوم که تعجبم  را بر نگیخته است، جمله ها یا تعارفات و یا صحبت هایی که بیشتر برای ایجاد انگیزه خرید آنچه در مغازه موجود است و نیاز خریدار نیست صورت می گیرد! نوعی تبلیغ کردن و تهییج کردن برای فروش بیشتر آن هم در این اوضاع اقتصادی که باید همگی از اسراف و خریدهای غیرضروری جلوگیری کنیم.  

مثلا در مغازه میوه فروشی از صاحب مغازه خواستم یک کیلو سیب زمینی به من بدهد با دست به کیسه های پلاستیکی بی رنگی اشاره کرد و گفت: « کیسه پلاستیک آنجاست! می توانید خودتان بردارید و دست به کار بشوید...!» به طرف کیسه های رفتم و یکی از آنها را برداشتم و بلافاصله به جدا کردن سیب زمینی های دلخواهم مشغول شدم؛ نمی دانم چند سیب زمینی برداشتم اما زمانی که کیسه پلاستیکی را تحویل فروشنده دادم وزنش کرد و گفت: « درسته یک کیل»! پنج هزار تومانی را که در دستم بود به دستش دادم. پول را که داخل کشوی میزش گذاشت بلافاصله گفت :«چیز دیگه ای نمی خواین»؟

« چیز دیگری نمی خواهید؟» این یکی از همان جمله های مختلف با مضمون ثابت است است که بعد از هر بار شنیدن با خود می گویم، چرا باید پرسیده شود؟

 

 

در این میان تعجب بیشتر من از داروخانه ها است! آخرین بار برای گرفتن یک آمپول مراجه کردم؛ داروی مورد نظرم را به دختر جوانی که روپوشی سفید به تن داشت و مسئول این قسمت بود، گفتم.  داروی مورد نظرم را داد و در حالی که بهای آن را می گرفت گفت: «دیگه چی...»؟

البته باید گفت که همه فروشندگان چنین تکیه کلام هایی ندارند که بخشی از آن به نظرم من برای ایجاد انگیزه بیشتر در مشتری برای خرید گفته می شود در حالی که شاید مشتری به کالای اساسی احتیاج نداشته باشد.

خانم دکتری را می شناسم  که یکی از دغدغه ها و آروزهایش این است« خدا کنه کسی دیگه به وجود من نیاز پیدا نکند؛ از افراد سالم گرفته تا معلول...» یعنی برای همه طلب سلامتی می کند! در حالیکه درس طب خوانده است و از آن را امرار معاش می کند و این نشان دهنده مناعت طبع اوست.

گرچه من برای آن عملکردی که از برخی فروشندگان رخ می دهد، به جزء طمع دلیل دیگری پیدا نکردم؛ افرادی که به درآمد خود قانع نبوده و از کوچکترین راه ممکن هم، جهت آنکه حتی ذره ای به پولشان اضافه شود کوتاهی نمی کنند اما خریدار هم در این میان مقصر است، زیرا نتوانسته از کلمه "نَه" استفاده کند و مجبور به خریدی شود که برای او برج بوده است نه خرج!

باید سعی کنیم نَه گفتن را یاد بگیریم. در واقع باید بتوانیم درک درستی از موقعیت و شرایط داشته باشیم تا موفق به کسب این مهارت مهم شویم.

اما در این میان یک استثناء وجود دارد. فروشندگانی هستند که پول خرد ندارند و به جایش شیء دیگری به مشتری می دهند. حتما برای شما هم بارها پیش آمده است که به جای بقیه پول تان چسب زخم، شکلات، بیسکوییت و... گرفته باشید و البته برخی ها هم نه پول خرد دارند و نه شی ای که قیمتش به اندازه باقی مانده پولمان باشد، به خاطر همین می گویند "دفعه بعد که آمدی طلبت را به بهم یاداوری کن" که این هم خاللی از خلل نیست زیرا ممکن است ثانیه شمار عمرمان به صدا درآمده از این دنیا به سرای باقی برویم .. در حالی که حق الناسی به گردن داریم.

حق الناس یکی از مهمترین اصول دینی و به معنی احساس مسئولیت انسان درمقابل دیگران است که همواره در آیات و روایات اسلامی مورد تأکید و سفارش قرار گرفته است . حضرت علی(ع) فرموده اند:"خدایا در روز قیامت راجع به حق الناس خیلی سخت می گیری" . نقاش حساب، معنایش این است که اگر تیغی در دست شما رفته باشد و نتوانید با دستتان یا ناخنتان بگیرید؛ با منقاش می گیرید؛ یعنی اینقدر دقیق است.

این تعهد و انجام وظیفه  موجب ایجاد صمیمیت و رفاقت، از بین رفتن تیرگی ها و فاصله ها  و حل بسیاری از مشکلات بین افراد جامعه می شود . از طرف دیگر رعایت حق الناس کار سختی نبوده و با دقت و مراقبت حاصل می شود و موجب دوری انسان از سایر گناهان نیز می شود و در نتیجه سعادت دو جهان را به دنبال دارد .

امام صادق(ع) می فرمایند: انسان حریص از دو خصلت محروم و ملازم دو خصلت است: چون قانع نیست از آسایش و راحتی محروم است و چون به قضاء الهی راضی نیست فاقد یقین است.

افرادی که از صفت طمع برخوردارند از درس بندگی شان که متضاد با این صفت است آگاهی ندارند؛ قناعت. در کتاب اصول کافی-جلد 4 - صفحه 417 –

ادامه دارد..

انتهای پیام/

,

احساس نیاز به معاشرت با دیگران، علاوه بر این که یکی از جلوه های زندگی اجتماعی به شمار می رود، ندایی برخاسته از اعماق وجود انسان است. زیرا انسان، موجودی اجتماعی است که ارتباط از ضروریات زندگی او به شمار می رود.

 انسان بعد از تولّد در محیط های مختلف قرار می گیرد. هر محیطی به گونه ای در رشد و شکوفایی استعدادهای انسان مؤثر است. اجتماع یکی از این محیط ها به شمار می آید.

با توجه به اینکه گاهی وقت ها خرید خانه به عهده من است؛ در بعضی از مغازه ها با جمله هایی متفاوت اما مضمونی مشترک از جانب فروشندگان مواجه می شوم که تعجبم  را بر نگیخته است، جمله ها یا تعارفات و یا صحبت هایی که بیشتر برای ایجاد انگیزه خرید آنچه در مغازه موجود است و نیاز خریدار نیست صورت می گیرد! نوعی تبلیغ کردن و تهییج کردن برای فروش بیشتر آن هم در این اوضاع اقتصادی که باید همگی از اسراف و خریدهای غیرضروری جلوگیری کنیم.  

مثلا در مغازه میوه فروشی از صاحب مغازه خواستم یک کیلو سیب زمینی به من بدهد با دست به کیسه های پلاستیکی بی رنگی اشاره کرد و گفت: « کیسه پلاستیک آنجاست! می توانید خودتان بردارید و دست به کار بشوید...!» به طرف کیسه های رفتم و یکی از آنها را برداشتم و بلافاصله به جدا کردن سیب زمینی های دلخواهم مشغول شدم؛ نمی دانم چند سیب زمینی برداشتم اما زمانی که کیسه پلاستیکی را تحویل فروشنده دادم وزنش کرد و گفت: « درسته یک کیل»! پنج هزار تومانی را که در دستم بود به دستش دادم. پول را که داخل کشوی میزش گذاشت بلافاصله گفت :«چیز دیگه ای نمی خواین»؟

« چیز دیگری نمی خواهید؟» این یکی از همان جمله های مختلف با مضمون ثابت است است که بعد از هر بار شنیدن با خود می گویم، چرا باید پرسیده شود؟

 

 

در این میان تعجب بیشتر من از داروخانه ها است! آخرین بار برای گرفتن یک آمپول مراجه کردم؛ داروی مورد نظرم را به دختر جوانی که روپوشی سفید به تن داشت و مسئول این قسمت بود، گفتم.  داروی مورد نظرم را داد و در حالی که بهای آن را می گرفت گفت: «دیگه چی...»؟

البته باید گفت که همه فروشندگان چنین تکیه کلام هایی ندارند که بخشی از آن به نظرم من برای ایجاد انگیزه بیشتر در مشتری برای خرید گفته می شود در حالی که شاید مشتری به کالای اساسی احتیاج نداشته باشد.

خانم دکتری را می شناسم  که یکی از دغدغه ها و آروزهایش این است« خدا کنه کسی دیگه به وجود من نیاز پیدا نکند؛ از افراد سالم گرفته تا معلول...» یعنی برای همه طلب سلامتی می کند! در حالیکه درس طب خوانده است و از آن را امرار معاش می کند و این نشان دهنده مناعت طبع اوست.

گرچه من برای آن عملکردی که از برخی فروشندگان رخ می دهد، به جزء طمع دلیل دیگری پیدا نکردم؛ افرادی که به درآمد خود قانع نبوده و از کوچکترین راه ممکن هم، جهت آنکه حتی ذره ای به پولشان اضافه شود کوتاهی نمی کنند اما خریدار هم در این میان مقصر است، زیرا نتوانسته از کلمه "نَه" استفاده کند و مجبور به خریدی شود که برای او برج بوده است نه خرج!

باید سعی کنیم نَه گفتن را یاد بگیریم. در واقع باید بتوانیم درک درستی از موقعیت و شرایط داشته باشیم تا موفق به کسب این مهارت مهم شویم.

اما در این میان یک استثناء وجود دارد. فروشندگانی هستند که پول خرد ندارند و به جایش شیء دیگری به مشتری می دهند. حتما برای شما هم بارها پیش آمده است که به جای بقیه پول تان چسب زخم، شکلات، بیسکوییت و... گرفته باشید و البته برخی ها هم نه پول خرد دارند و نه شی ای که قیمتش به اندازه باقی مانده پولمان باشد، به خاطر همین می گویند "دفعه بعد که آمدی طلبت را به بهم یاداوری کن" که این هم خاللی از خلل نیست زیرا ممکن است ثانیه شمار عمرمان به صدا درآمده از این دنیا به سرای باقی برویم .. در حالی که حق الناسی به گردن داریم.

حق الناس یکی از مهمترین اصول دینی و به معنی احساس مسئولیت انسان درمقابل دیگران است که همواره در آیات و روایات اسلامی مورد تأکید و سفارش قرار گرفته است . حضرت علی(ع) فرموده اند:"خدایا در روز قیامت راجع به حق الناس خیلی سخت می گیری" . نقاش حساب، معنایش این است که اگر تیغی در دست شما رفته باشد و نتوانید با دستتان یا ناخنتان بگیرید؛ با منقاش می گیرید؛ یعنی اینقدر دقیق است.

این تعهد و انجام وظیفه  موجب ایجاد صمیمیت و رفاقت، از بین رفتن تیرگی ها و فاصله ها  و حل بسیاری از مشکلات بین افراد جامعه می شود . از طرف دیگر رعایت حق الناس کار سختی نبوده و با دقت و مراقبت حاصل می شود و موجب دوری انسان از سایر گناهان نیز می شود و در نتیجه سعادت دو جهان را به دنبال دارد .

امام صادق(ع) می فرمایند: انسان حریص از دو خصلت محروم و ملازم دو خصلت است: چون قانع نیست از آسایش و راحتی محروم است و چون به قضاء الهی راضی نیست فاقد یقین است.

افرادی که از صفت طمع برخوردارند از درس بندگی شان که متضاد با این صفت است آگاهی ندارند؛ قناعت. در کتاب اصول کافی-جلد 4 - صفحه 417 –

ادامه دارد..

انتهای پیام/

,

احساس نیاز به معاشرت با دیگران، علاوه بر این که یکی از جلوه های زندگی اجتماعی به شمار می رود، ندایی برخاسته از اعماق وجود انسان است. زیرا انسان، موجودی اجتماعی است که ارتباط از ضروریات زندگی او به شمار می رود.

,

 انسان بعد از تولّد در محیط های مختلف قرار می گیرد. هر محیطی به گونه ای در رشد و شکوفایی استعدادهای انسان مؤثر است. اجتماع یکی از این محیط ها به شمار می آید.

,

با توجه به اینکه گاهی وقت ها خرید خانه به عهده من است؛ در بعضی از مغازه ها با جمله هایی متفاوت اما مضمونی مشترک از جانب فروشندگان مواجه می شوم که تعجبم  را بر نگیخته است، جمله ها یا تعارفات و یا صحبت هایی که بیشتر برای ایجاد انگیزه خرید آنچه در مغازه موجود است و نیاز خریدار نیست صورت می گیرد! نوعی تبلیغ کردن و تهییج کردن برای فروش بیشتر آن هم در این اوضاع اقتصادی که باید همگی از اسراف و خریدهای غیرضروری جلوگیری کنیم.  

,

مثلا در مغازه میوه فروشی از صاحب مغازه خواستم یک کیلو سیب زمینی به من بدهد با دست به کیسه های پلاستیکی بی رنگی اشاره کرد و گفت: « کیسه پلاستیک آنجاست! می توانید خودتان بردارید و دست به کار بشوید...!» به طرف کیسه های رفتم و یکی از آنها را برداشتم و بلافاصله به جدا کردن سیب زمینی های دلخواهم مشغول شدم؛ نمی دانم چند سیب زمینی برداشتم اما زمانی که کیسه پلاستیکی را تحویل فروشنده دادم وزنش کرد و گفت: « درسته یک کیل»! پنج هزار تومانی را که در دستم بود به دستش دادم. پول را که داخل کشوی میزش گذاشت بلافاصله گفت :«چیز دیگه ای نمی خواین»؟

,

« چیز دیگری نمی خواهید؟» این یکی از همان جمله های مختلف با مضمون ثابت است است که بعد از هر بار شنیدن با خود می گویم، چرا باید پرسیده شود؟

,

 

,

, ,

 

,

در این میان تعجب بیشتر من از داروخانه ها است! آخرین بار برای گرفتن یک آمپول مراجه کردم؛ داروی مورد نظرم را به دختر جوانی که روپوشی سفید به تن داشت و مسئول این قسمت بود، گفتم.  داروی مورد نظرم را داد و در حالی که بهای آن را می گرفت گفت: «دیگه چی...»؟

,

البته باید گفت که همه فروشندگان چنین تکیه کلام هایی ندارند که بخشی از آن به نظرم من برای ایجاد انگیزه بیشتر در مشتری برای خرید گفته می شود در حالی که شاید مشتری به کالای اساسی احتیاج نداشته باشد.

,

خانم دکتری را می شناسم  که یکی از دغدغه ها و آروزهایش این است« خدا کنه کسی دیگه به وجود من نیاز پیدا نکند؛ از افراد سالم گرفته تا معلول...» یعنی برای همه طلب سلامتی می کند! در حالیکه درس طب خوانده است و از آن را امرار معاش می کند و این نشان دهنده مناعت طبع اوست.

,

گرچه من برای آن عملکردی که از برخی فروشندگان رخ می دهد، به جزء طمع دلیل دیگری پیدا نکردم؛ افرادی که به درآمد خود قانع نبوده و از کوچکترین راه ممکن هم، جهت آنکه حتی ذره ای به پولشان اضافه شود کوتاهی نمی کنند اما خریدار هم در این میان مقصر است، زیرا نتوانسته از کلمه "نَه" استفاده کند و مجبور به خریدی شود که برای او برج بوده است نه خرج!

,

باید سعی کنیم نَه گفتن را یاد بگیریم. در واقع باید بتوانیم درک درستی از موقعیت و شرایط داشته باشیم تا موفق به کسب این مهارت مهم شویم.

,

اما در این میان یک استثناء وجود دارد. فروشندگانی هستند که پول خرد ندارند و به جایش شیء دیگری به مشتری می دهند. حتما برای شما هم بارها پیش آمده است که به جای بقیه پول تان چسب زخم، شکلات، بیسکوییت و... گرفته باشید و البته برخی ها هم نه پول خرد دارند و نه شی ای که قیمتش به اندازه باقی مانده پولمان باشد، به خاطر همین می گویند "دفعه بعد که آمدی طلبت را به بهم یاداوری کن" که این هم خاللی از خلل نیست زیرا ممکن است ثانیه شمار عمرمان به صدا درآمده از این دنیا به سرای باقی برویم .. در حالی که حق الناسی به گردن داریم.

,

حق الناس یکی از مهمترین اصول دینی و به معنی احساس مسئولیت انسان درمقابل دیگران است که همواره در آیات و روایات اسلامی مورد تأکید و سفارش قرار گرفته است . حضرت علی(ع) فرموده اند:"خدایا در روز قیامت راجع به حق الناس خیلی سخت می گیری" . نقاش حساب، معنایش این است که اگر تیغی در دست شما رفته باشد و نتوانید با دستتان یا ناخنتان بگیرید؛ با منقاش می گیرید؛ یعنی اینقدر دقیق است.

,

این تعهد و انجام وظیفه  موجب ایجاد صمیمیت و رفاقت، از بین رفتن تیرگی ها و فاصله ها  و حل بسیاری از مشکلات بین افراد جامعه می شود . از طرف دیگر رعایت حق الناس کار سختی نبوده و با دقت و مراقبت حاصل می شود و موجب دوری انسان از سایر گناهان نیز می شود و در نتیجه سعادت دو جهان را به دنبال دارد .

,

امام صادق(ع) می فرمایند: انسان حریص از دو خصلت محروم و ملازم دو خصلت است: چون قانع نیست از آسایش و راحتی محروم است و چون به قضاء الهی راضی نیست فاقد یقین است.

,

افرادی که از صفت طمع برخوردارند از درس بندگی شان که متضاد با این صفت است آگاهی ندارند؛ قناعت. در کتاب اصول کافی-جلد 4 - صفحه 417 –

,

ادامه دارد..

,

انتهای پیام/

,

 

]

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه