طولانی و گاهاً کوبنده بودن دیالوگها به نوعی مخاطب را دچار کلافگی میکند، در نهایت پایانی به تصویر کشیده میشود که به نوعی هوش و ذکاوت مخاطبین را نادیده میگیرد.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از شاخص، سریال زیر پای مادر به کارگردانی بهرنگ توفیقی، تهیهکنندگی زینب تقوایی و به قلم سعید نعمتاله از ابتدای ماه مبارک رمضان سال جاری هر شب از شبکه یک سیما پخش میشد.
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, شاخص،,این سریال که داستانی خانوادگی دارد در میان مجموعههای تلویزیونی در این ایام از اقبال بیشتری توسط مخاطبان برخوردار شده که البته با نقاط ضعف و قوتی هم همراه است.
,در اوایل فیلم با آتنه شکست خوردهای مواجه هستیم که بعد از خطاها و اشتباهات متعددی که در زندگی زناشویی و اجتماعی مرتکب شده است به خانواده پدریاش پناه آورده و با دنیایی از پشیمانی، داغ ندیدن فرزندش “اشکان” و سالها دوری از او را یدک میکشد و در تلاش برای دیدن اوست.
, , , ,و اما در مقابل خلیل کبابی قرار دارد که آتنه ۲۰ سال پیش او را با پسر چندماههاش تنها گذاشته و طلاق را مسیری برای رهایی خود از قید و بند زندگی مشترک انتخاب کرده است، مرگ دروغین و زیرخاک بودن مادر اشکان بزرگترین تاوانی است که امروز آتنه بابت رهاکردن فرزندش میپردازد و مهر مادریاش را محکوم به سکوت میکند.
,عشق میان اشکان و ستاره نقطه آغازی برای گره خوردن شخصیتهای داستان و فرصتی است برای اینکه زندگی روی دیگری از سکه را بعد از گذر سالها به نمایش بگذارد.
,یکی از خلاءها و ضعفهای فیلم در باور پذیر نبودن برخی از اتفاقات برای مخاطبان در همین جا نمایان میشود چراکه افراد به طور غیر منتظرهای به دلایل مختلف بر سر راه یکدیگر قرار میگیرند که شاید در دنیای واقعی با چنین اتفاقاتی روبهرو نشویم، گویاشخصیتهای سریال در دنیایی زندگی میکنند که هیچگاه در واقعیت آنها را لمس نکردهایم.
,این عدم باورپذیری را میتوان در دیالوگهای طولانی و فلسفی که از زبان تک تک کارکترها از ستاره جوان و بیتجربه گرفته است تا اسماعیل قاچاقچی شنیده میشود،دید.
, , , ,طولانی وگاهاً کوبنده بودن دیالوگها به نوعی مخاطب را دچار کلافگی میکند، این سبک را در همه کارهای سعیدنعمتاله از جمله مدینه، میکائیل، زیرهشت، پشت بام تهران، دیوار، مادرانه و رستگاران تجربه کردهایم.
,گویا در همه این فیلمها سناریو و فضاسازی مشابه به قلم نویسنده تکرار میشود برای مثال در همه این مجموعهها زن و مادر نقش محوری و اصلی در داستان دارند به گونهای که شخصیتهای منفی و مثبت در میان این قشر تقسیم میشود و در همه قصهها گرهها به دست مادر یا یکی از شخصیتهای زن باز خواهد شد یا فرزندانی را میبینیم که بازیچه جدال بزرگترها شدهاند و یا با انسانهای خطاکاری روبهرو هستیم که فیلسوفانه میاندیشند و حالا آمدهاند برای جبران.
,بازیگران زیرپای مادر یا خیلی سفید و بدون هیچ اشتباهی مانند رخساره و یا مانند آتنه خیلی سیاه و بدون حتی یک نقطه مثبت در زندگی هستند، درواقع میتوان گفت همه اشخاص یک شکست بزرگ در زندگی داشته و بار سنگین بدبختی و افسردگی خود را به دوش میکشند.
,سکانسی نیست که نقشآفرینان به پهنای صورت اشک نریزند و یا با نیش و کنایه با یکدیگر صحبت نکنند تا جایی که مخاطب هر لحظه با صحنههایی از جدال و اندوه میان کارکترها مواجه میشود.
, , , ,با توجه به اینکه مخاطبان سریال بعد از افطار به تماشای آن مینشینند و شاید بعد از گذراندن یک روز طولانی و گرم تابستانی بخواهند لحظاتی را برای فراغت خاطر صرف کنند اما در زیر پای مادر یک گوشه امن و بدون چالش پیدا نمیشود که بخواهد مایه آرامش بینندگان باشد بلکه افراد در طول فیلم هیجان و صحنههای پرتنشی را تجربه میکنند که ساعتها ذهن مخاطب را درگیر میکند.
,شخصیتها به راحتی بر سر یکدیگر فریاد میزنند و حتی برای اثبات حقانیت خود و یا توافق برای یک موضوع حتما باید کار به پرخاش و یقهدریدن دو برادر بکشد و در دیالوگها هر کسی به طور قطع یک نقطه ضعف از طرف مقابل دارد که بخواهد آن را چماق کند و بر سرش بکوبد و این تلافی کردنها در گفتارها همچنان ادامه دارد.
,با این وجود بازیگرانی برای فیلم انتخاب شدهاند که به خوبی از پس نقشهایی که به آنها سپرده شده برمیآیند و سکانسهای جذابی را خلق میکنند که خواه ناخواه مخاطب برای تماشای آن بخواهد هر شب مقابل تلویزیون بنشیند.
,در واقع هیچ یک از کاراکترهای فیلم منفعل و خنثی نیستند و هر کدام حرفی برای گفتن دارند که در روند داستان موثر است همچنین فراز و فرودهای خوبی را در سریال تجربه میکنیم که از نکات مثبت این مجموعه محسوب میشود زیرا مخاطب انگیزه لازم را برای دنبال کردن ماجرا دارد اما نقش “سرهنگ” به هنرنمایی آتیلا پسیانی تنها نقشی است که در ابتدای فیلم به حاشیه رفته و از صحنه خارج میشود در حالی که این هنرمند توانمند میتوانست در کارکتری قویتر حضور یابد.
, , , ,از بارزترین تضادهایی که نویسنده از آن برای به چالش کشیدن کاراکترها به کار برده است تقابل سبک زندگی سنتی ایرانی و یا ایرانی اسلامی در مقابل دنیای مدرنیته و ماشینی امروز است، رمزگشایی این موضوع کار سختی نیست زیرا ما خانواده بیژن رنگرز را میبینیم که در یک خانه سنتی به همراه فرزندانش زندگی میکند و پایبندی به اصولی همچون حفظ حرمتها، جایگاه ویژه پدر و مادر و داشتن خانوادهای نظاممند در آن حرف اول را میزند.
,اما از دل همین خانواده آتنهای بیرون میآید که به خاطر بلندپروازیهایش اسیر مادیات دنیای ماشینی شده و امروز برای بازگشت به هویت خود دست و پا میزند و یا اسماعیل نفر برای داشتن زندگی مرفه، آسانترین و البته پر آزمون و خطاترین راه را به قیمت از دست دادن زن و فرزندش انتخاب میکند و امروز با وجود رفاه کامل که از راه خلاف به دست آمده اما تشنه عشق و کانون گرم خانواده است.
, , , ,از طرفی “خلیل دشتی” در نقش یک مرد وفادار حاضر است برای خانوادهاش هر هزینهای را بپردازد و این وفاداری را از رابطه عاشقانه “مامان طوبی” و پدرش “آقا شکرالله” به ارث برده اما خود او در داشتن چنین زندگی ناکام مانده است، همچنین “رخساره” در نقش یک زن صبور و عاقل به گونهای مدبرانه با فراز و نشیبهای زندگی مواجه میشود که همیشه کانون آرامش و تکیهگاهی برای اعضای خانواده است.
,“رخساره” در قید و بند تجملات و مال دنیا نیست و اعتقادات و ندای قلبیاش اولین حرف را در زندگی برای او میزند؛ در سکانسی که چمدانهایش را برای ترک خانه پدرشوهرش میبندد به ستاره میگوید” گفته بودم من هیچ جهیزیهای تو خونه محمد نیاوردم …” و او باوجود اینکه در گیر و دار علاقه به خلیل است اما ستاره را به حفظ زندگی زناشویی و حمایت از اشکان نصیحت میکند.
,طلاق و پیامدهای آن یکی از مواردی است که در این فیلم به آن پرداخته شده و در این رابطه زندگی زنان و مردانی همچون آتنه و خلیل با سرنوشتی نامعلوم، سرخورده و پر از تنش را به تصویر میکشد و در این میان فرزندانی مانند اشکان با بیاعتمادی و ترس از فردا که هر لحظه نسبت به واقعیتهای گذشته خود واهمه دارند پا به دنیا میگذارند.
, , , ,در این داستان با خلیل کبابی مواجه هستیم که غبار بیوفایی همسر و تنها بزرگ کردن پسرش چهره او را پوشانده است، خلیلی که از همسرش آتنه زنانگی و خانهداری را انتظار داشته و اما هیچگاه به خواستهاش نمیرسد و آتنه هم بارها به این ضعف خود اعتراف کرده و در نهایت طلاق میشود نقطه فصلی برای جدایی دو دنیای متفاوت از یکدیگر.
,البته وقتی قصه جلوتر رفته و با مشاجره خلیل و آتنه و تسویه حسابهای قدیمی آنها روبهرو میشویم ردپایی از سهم خلیل در این جدایی را میبینیم و این مسئله زمانی روشن میشود که راز خرید کفش پاشنه بلندی که آتنه با قناعت پول آن را تهیه کرده بود و اما خلیل با تعصبی کورکورانه این ماجرا را به جنجال کشیده و خاطرهای سیاه از آن روز را در ذهن آتنه حک کرده بود.
,این تعصب کورکورانه را به طور عمیقتر در شخصیت صدرا میبینیم که قدرت تفکر و واقعبینی نسبت مسائل را در او به اسارت گرفته و به هر کجا که میرود ویرانهای از بدبینی و آشوب را بر جای میگذارد و مانعی بزرگ بر سر راه ازدواج خلیل و رخساره است.
, , , ,با چرخش روزگار و نفشآفرینی رخساره در زندگی اشکان و ستاره به عنوان محوریترین شخصیت برای رسیدن این دو جوان عاشق پیشه به یکدیگر، بالاخره خلیل آن متانت و زنانگی که همیشه در زندگی او و پسرش خالی بوده را پیدا میکند و علاقهای دو طرفه میان آن دو به وجود میآید که مسیر داستان را با خود پیش میبرد.
,ازدواجی که هر کس به سرانجام رسیدن آن را ادای دین به هر کدام از دو طرف میداند، ستاره از تنهایی مادرش میترسد، اشکان در پی جبران فداکاریهای پدرش است، آتنه میخواهد با وجدانی راحت بگذارد و برود اما رخساره در نهایت دست رد به سینه همه میزند و در سکانسی هم میبینیم که از روزگار گلهمند است که چرا نمیتواند به خاطر خودش و دلش تصمیم بگیرد و در واقع اینجا فرهنگ و نگاه غلط در مورد ازدواج زنان بیوه یا مطلقه و اینکه آنها محکوم به تنهایی هستند به تصویر کشیده میشود که متاسفانه هنوز در جامعه رواج دارد.
,و اما پایان سریال، پایانی که شاید در همان ۲۰ قسمت اول میتوانست رخ دهد اما با ماجراهایی بیهدف و چاشنی دیالوگهای فلسفی ادامه مییابد و هر چه بیشتر پیش میرود ضعفهای فیلم بیشتر نمایان میشود و در نهایت به گونهای شکل میگیرد که اسماعیل نفر به عنوان نقش اصلی منفی در دریا کشته شده و به نوعی تطهیر مییابد.
, , , ,آتنه در شوکی هزارساله به سر میبرد و گویا دیگر از آن دیالوگهای طوفانی خبری نیست، صدرا همچنان بر روی تعصب کورکورانهاش پافشاری میکند، خلیل آتنه را سمی میپندارد که زندگیاش را به فنا داده، رخساره معتقد است او و خلیل باید به خاطر کمک به انسانهای ضعیف دور ازدواج با یکدیگر را خط بکشند.
,در نهایت پایانی به تصویر کشیده میشود که به نوعی هوش و ذکاوت مخاطبین را نشانه رفته و مردم را باری دیگر از دنبال کردن برخی از سریالهای رسانه ملی ناامید میکند.
,برخلاف اینکه کارکترها در ابتدای فیلم با دنیایی از تلاطم وارد شدند اما در پایان بدون سلاح دیالوگهای تند و مهری بر لبها هر آنچه باید را میپذیرند و این همه جدال در طول داستان تنها با یک میهمانی و هزاران باید و نباید در ذهن مخاطب به پایان میرسد و تمام.
,انتهای پیام/
]
ارسال دیدگاه