اخبار داغ

همرزم شهید بصیر :

ماجرای برق گرفتگی شهید بصیر/ پرچم شیر و خورشید را پایین کشید

ماجرای برق گرفتگی شهید بصیر/ پرچم شیر و خورشید را پایین کشید
غلامحسین مالایی می گوید: شهید بصیر از پرچم شیروخورشید متنفر بود و تلاش کرد تا آن را از تیربرق کوچه مان، پایین بکشد.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از کوله بار؛ غلامحسین مالایی  همرزم شهید حاج حسین بصیر در گفتگو با خبرنگار کوله بار با اشاره به دوران کودکی خود و حاج حسین گفت: ما در یک منطقه زندگی می کردیم. کودک که بودم، به خانه شان می رفتم تا از مادرش درس قرآن یاد بگیرم که همانجا با حاجی آشنا شدم.  او 7سال از من بزرگتر بود. در زمان شاه، فعالیت های فرهنگی در مسجد کم بود. ماه محرم که از راه می رسید، تلاش می کردیم که برنامه عزاداری وسیعی برگزار کنیم. حاجی که مداح بلد بود، در این کار کمک زیادی به ما کرد.  

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا,
وی در ادامه به تنفر شهید بصیر از پرچم شیر و خورشید رژیم شاهنشاهی اشاره کرد:  هنوز پرچم شیر و خورشید بر روی تیر برق کوچه مان نصب بود. او بالای تیر برق رفت تا آن را بردارد و به جایش پرچم سیاه امام حسین(ع) بگذارد. در همین حال، برق او را گرفت. مردم جمع شدند تا کمکش کنند. به بالای تیر برق رفتیم و بعد از چند دقیقه، نفس آخرش را شنیدیم. بعد از اینکه به پایین آوردیمش، همه گمان می کردند که مرده است. او را روی شن و ماسه قرار دادند که  یک مرتبه به حال آمد و خداوند جانی دوباره به او داد.
,
مالایی درباره فعالیت های انقلابی شهید بصیر نیز برایمان گفت: حاجی برای مدتی دست از کار در مغازه جوشکاری اش کشیده بود و به تهران برای راهپیمایی می رفت. او هر سال روز 17شهریور به میدان ژاله تهران می رفت تا خشم خود را نسبت به رژیم، اعلام کند.
,
وی در ادامه به بیان روحیه شهادت طلبی حاجی در جبهه پرداخت: بعد از عملیات صاحب الزمان(عج) بود که حاجی بالای تپه ای رفته بود و از آنجا صدایم زد.  او مدام این طرف و آن طرف فاو را نگاه می کرد و می گفت: آقای مالایی! آیا از دور روشنایی و نوری می بینی؟ گفتم: نه. گفت: آیا می توان چراغ گلدسته امام حسین (ع) را از اینجا دید یا نه؟ ما به همین سادگی نمی توانیم قبر آقا را زیارت کنیم. باید یا شهید شویم یا وجب به وجب خون دهیم تا بتوانیم آقا را از نزدیک زیارت کنیم.
,
همرزم شهید بصیر در ادامه افزود: در عملیات کربلای 4 حاجی مسئول تیپ بود. در این عملیات، دشمن پی به هدفمان برده بود و مدام به طرفمان خمپاره می زد.  تمام منطقه را آتش و دود برداشته بود. ما کمین گرفته بودیم تا آسیبی نبنیم. در این میان، حاجی ایستاده بود و به ما می گفت که بلند شویم. گفتیم که حاجی گلوله. گفت: گلوله کجاست، چرا به من اصابت نمی کند.
,
همرزم شهید در پایان با بیان اینکه، شهادت راهی میان دنیا و همنشینی با سالارشهیدان(ع) است، تصریح کرد: روحیه حاجی به گونه ای بود که شهادت یک وجبی اش بود. روحیه شهادت طلبانه داشت و شهادت را با او می دیدم. خودش می گفت که من دیگر شهیدم و زنده برنمی گردم. اگر در عملیاتی زنده بر می گشت،  او را به عنوان شهید نگاه می کردیم. او می خواست با شهادت، همنشین ائمه اطهار(ع) شود.
]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه