شب تمام نمی شود، کوچه خلوت شده است، کسی رفت و آمد نمی کند، چرا تو نمی آیی، مادر خیلی خسته ام به دادم برس.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از اندیمشک جوان ، پسرم از صبح تا الان پشت سر هم بچه ها و دوستانت به منزلم آمدند و رفتند.
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, اندیمشک جوان,هرکدام تا وارد می شد میزد زیر گریه ، روله اینها چرا اینقدر زار می زنند، تو با دل اینها چه کردی اینها از تو چه می خواهند؟ من نمیفهمم اینقدر آمدندو رفتند که خسته شدم.
,ولی نه، اینها اشتباه می کنند، تو شهید نشدی، تو هنوز در التنف داری می جنگی، تو هنوز درون تانک و نفر بر هستی، بیا بیرون بچه ها دلتنگ تو هستند از تو انتظار نداشتم.
,روله من پیرم! پایم لب گور است، اینقدر با دل من بازی نکن، من جوابی برای سه دلاورت ندارم، اصلا من آمده ام و دم در نشسته ام و با نگاه به این نخل ،دعا می کنم ، نه انتظار می کشم تو بیایی.
,روله! پاهایم درد می کند، چشمانم سو ندارد، یک پیرزن چقدر تحمل دارد؟ تو یک بی معرفت نبودی !می فهمی چه می گویم؟
,روله اولین باره دم در به انتظار تو نشستم ، مادر را نا امید نکن.
,رولـه! راسته که مقر شمارا بمباران کردند؟
,راستی سـر محسن حججی رابریدند؟
,راسته وقتی به شما حمله کردند هلهله می زدند؟
,رولـه! بگو که این حرفها دروغه
,رولـه! بگو که این حرفها دروغه
,رولـه! بگو که این حرفها دروغه
,بگو بچه های خمینی برمیگردند.
,بگو که در راهی وداری برمیگردی
,رولـه!توان ندارم
,خسـتـه ام
,همه دم در کـه خواهند بروند به من میگویند
,مـادر خدا صبرت بدهد این یعنی چـه؟
,روله ! تا صبح اینجا می نشینم تا بیایی، اصلا تا قیامت روی این صندلی نشسته ام و تورا صدا می زننم.
,روله ! تو درد من را نمی فهمی ، یعنی هیچکس در من را نمی فهمد.
,روله! داغ فرزند سخت است، در ۸ سال جنگ اینقدر دلتنگ تو نشدم، که الان شدم.
,اصلا به این بسیجی ها و پاسدار ها بگو خانه من نیایند، به من تسلیت نگویند به من سر سلامتی ندهند.
,آخر تو نرفتی که نیایی، بجان محمد تو در راهی و فردا یا فردا ها از فرودگاه به خانه می آیی و مثل همیشه گردن و دستم را می بوسی و می گویی دایه دایه دایه
,روله شب تمام نمی شود، کوچه خلوت شده است، کسی رفت و آمد نمی کند، چرا تو نمی آیی، دارد صبح می شود، مادر خیلی خسته ام به دادم برس
,دکتر محمد مهدی بهداروند
,, ,
محمد مهدی بهداروند
,انتهای پیام/
]
ارسال دیدگاه