اخبار داغ

رزمنده و آزاده دفاع مقدس:

صلابت شهید حججی هنگام اسارت یادآور صلابت اسرای دوران دفاع مقدس بود

صلابت شهید حججی هنگام اسارت یادآور صلابت اسرای دوران دفاع مقدس بود
رزمنده و آزاده دفاع مقدس گفت: الگوی محسن حججی همان جوانان دوران دفاع مقدس هستند، همان مکتب عاشورا است که به دست جوانان ما رسیده است ، فیلم هایی که از دوران اسارت رزمنده گان وجود دارد که همه آنها همان صلابت و استواری شهید حججی را دارند،
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از  پایگاه انقلاب نیوز،این روزها همه مات و مبهوت نگاه با صلابت شهید محسن حججی هستند که با وجود اسارت و  قربانگاهی که در انتظارش بود استوار و مردانه ایستاده بود و هدف دشمن نتیجه عکس داد و نه تنها ترسی از این اتفاقات به دل مردم ایران راه پیدا نکرد بلکه مصمم تر به راه مدافعان حرم شدند، واین اتفاق آرزوی حضور در این میدان را دوباره در دلها زنده کرد، کم نداریم و نداشتیم از این مردان تاریخ ساز کشورمان، به مناسبت 26 مرداد روز آزادی اسرا با  حسن شوندی آزاده سرافراز دفاع مقدس گفتگویی داشتیم.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, انقلاب نیوز,

 از دوران جوانی خودتان برایمان بگویید؟
,
,  از دوران جوانی خودتان برایمان بگویید؟,

در دوران نوجوانی افتخار داشتیم با هدایت های امام خمینی(ره)  که از سخنران های ایشان بوی آزادی می آمد وارد مبارزه با رژیم طاغوت شدم  و سپس برای دفاع از میهن به جبهه اعزم شدم.
در محله ای که در قم زندگی می کردیم، محله پر جنب و جوش و انقلابی بود، بیت مرحوم آیت الله مشکینی، آیت الله میر محمدی و آیت الله جنتی در محله ما بود که باعث شده بود همه نسبت به مسائل سیاسی آماده تر باشیم.
,
,
,

لحظه اسارت حالت حزن غم سنگینی دارد
,
, لحظه اسارت حالت حزن غم سنگینی دارد,

 چگونه به اسارت دشمن درآمدید؟
,
,  چگونه به اسارت دشمن درآمدید؟,

سال 58 برای مقابله با منافقین به غرب کشور اعزام شدم و از همان زمان تا عملیات خیبر سال 62 در جبهه بودم، در عملیات خیبر در 7 اسفند سال 62 به اسارت دشمن بعثی در آمدم و حدود 8 سال در جبهه و اسارت بودم و در زمان اسارت حدودا 19 سال داشتم.
,
,

لحظه اسارت حالت حزن غم سنگینی است، اما اسرای ما به اسرای کربلا و حضرت زینب(س) اقتداء کردند، ترسیم کردن لحظات اسارت برایم خیلی سخت است، با یاد دارم دست و پای و چشمان اسرا  را بسته بودند و سوار بر کامیون های بدون چادر کرده بودند و در شهرهای مرزی می چرخاندند و مردم سنگ و کلوخ به سمت ما پرتاب می کردند، آن زمان  یاد اسارت های خاندان آل الله می افتادم و آن لحظات برایمان تداعی می شد.
,
,

به یاد دارم بچه ها می گفتند بی بی جان زینب کبری(س) همه ما به شما اقتداء کردیم و جان همه ما فدای شما.

حلالترین نان را در اسارت خوردیم
,
,
,
, حلالترین نان را در اسارت خوردیم,

 از شرایط اردوگاه اسرا برایمان بگویید؟
,
,  از شرایط اردوگاه اسرا برایمان بگویید؟,

در اردوگاه با وجود شرایط سخت، کارهای فرهنگی انجام می دادیم، دراردوگاه ها هم مانند جبهه های نبرد بحث ایثار و شجاعت و شهادت و معنویت زنده بود و اگر این ها نبود نمی شد در اسارت دوام آورد.
,
,

تنها سلاح رزمنده گان اسیر، سلاح ایمان و توسلات به اهل بیت(ع) و ایجاد فضای معنوی در آن شرایط سخت بود، به قول مرحوم ابوترابی لقمه نانی که ما در اسارت می خوریم پاک ترین و حلال ترین نانی بود که در طول زندگی خورده ایم.
,
,

اسرا در اردوگاه ها مستحبات را هم به جا می آوردند، شبهای چهارشنبه دعای توسل در اردوگاه قرائت می شد، شب های جمعه دعای کمیل و صبح های جمعه هم دعای ندبه و عصر جمعه هم دعای سمات قرائت می شد و رزمنده گان از این طریق سختی اسارت را کمرنگ تر می کردند، البته این کارها را به صورت مخفیانه و در تدابیر شدید امنیتی بعثی ها انجام می دادیم، ولی ترسی نداشتیم  و در این راه خیلی از رزمندگان در اسارت جانباز شدند.

 خاطره ای هم دارید؟
,
,
,
,  خاطره ای هم دارید؟,

شب 21 ماه مبارک رمضان برنامه شب احیا و عزاداری برای حضرت علی(ع) را برگزار می کردیم ناگهان بعثی ها وارد اردوگاه شدند و بچه های اسیر را به شدت و وحشیانه کتک زدند تا جایی که چشم یکی از بچه ها از حدقه بیرون آمد و وی از ناحیه چشم جانباز شد.
,
,

خانواده از اسارت شما اطلاع داشت؟
,
, خانواده از اسارت شما اطلاع داشت؟,

در اوایل خانواده از اسارت من اطلاع نداشتند و یک مزار در گلزار شهدای شیخان قم داشتم و برای من مراسم ختم هم گرفته بودند، بعدها یکی از اسرا به نام شهید راسخ به دلیل اینکه پای او قطع شده بود اما از نظر بدنی قوی بود و فکر می کردند اگر او را آزاد کنند دیگر نمی تواند به جبهه برگرد آزادش کردند این آزاده هم نام بچه ها را یادداشت کرده و داخل گچ پایش گذاشته بود و به ایران آورد، وی بعدها شهید شد.
,
,
 
,
نفر دوم از سمت راست/اردوگاه موصل
, نفر دوم از سمت راست/اردوگاه موصل,
 
,
, ,

این شهید اسامی را به مسئولین داده بود و خانواده من هم متوجه شدند که من اسیر هستم و شهید نشده ام البته باز هم نامه نگاری آنچنانی  صورت نمی گرفت چون منافقان نامه ها را دستکاری می کردند، حتی اولین نامه من را هم خانواده باور نمی کردند فکر می کردند دروغ است.
در زمان اسارت خداوند به من فرزند دختری داده بود که تا 7سالگی ندیده بودم.
,
,
,
 
,
لحظه دیدار با دختری که تا 7سالگی ندیده بودم
, لحظه دیدار با دختری که تا 7سالگی ندیده بودم,
 
,

 
, ,
,
 
,
 از رحلت امام چگونه باخبر شدید؟
,  از رحلت امام چگونه باخبر شدید؟,

زمان بیماری و رحلت امام خمینی(ره) من مسئول فرهنگی در اردوگاه بودم و چون به زبان ها و گویش های مختلف هم آشنا بودم در بین همه رزمنده گان از اقوام مختلف مسئولیت داشتم.
در زمان بیماری امام یک روزنامه برای ما آوردند که تصور امام روی آن بود که با قاشق به حضرت امام غذا می دادند و از بیماری امام نوشته بودند که دیدن این تصاویر در اسارت برای ما سخت بود.
,
,
,

در یکی از روزها وقتی روزنامه ای برای ما آوردند که روی آن بزرگ نوشته بود" موت الخمینی" که همه اسرا را داغدار کرد، و شروع به نوحه خواندن کردیم من طبعی شعری  هم داشتم و برای نوحه خوانی این شعر را سرودم،" امید قلب خستگان خمینی/ رهبر آزادگان خمینی/ رخ را چرا کردی نهان خمینی" و با ضرب عزاداری می کردیم.
,
,

یاد آن روزها می کنید؟
,
, یاد آن روزها می کنید؟,

گاهی که با آزادگان که حالا گرد پیری روی سرو صورتشان نشسته یاد آن روزها می کنیم ، و هنوز هم در پاسداری از ارزش های دفاع مقدس و پیروی از ولایت فقیه تا آخر خواهیم ماند.
,
,

 از نحوه آزادی بگویید؟
,
,  از نحوه آزادی بگویید؟,

تیر ماه سال 67 که قطعنامه 598 مورد پذیرش قرار گرفت، و کم کم عراقی ها به ما می گفتند که شما آزاد هستید اما ما برایمان فرقی نمی کرد چون افرادی را در اسارت دیده بودیم که چون کوه در برابر دشمن بعثی ایستادگی می کردند و برایمان فرقی نمی کرد آزاد باشیم یا اسیر در هر دو حالت مبارزه می کردیم.
,
,

 نفرسوم ازراست ایستاده
,
,  نفرسوم ازراست ایستاده,

 
, ,
,
بعثی ها در زمان اسارت ترفندهای تبلیغاتی زیادی انجام می دادند ، گاهی تا پای ماشین ما را می بردند و بر می گرداند ، بعد از سالها که واقعا قرار بود آزاد شویم وقتی سوار خودرو شدیم و به سمت مرز حرکت کردی اولین بار بود عراق را اینگونه می دیدم وقتی ازبین نخلستان ها عبور می کردیم یاد غربت ائمه مخصوصا امام علی(ع) می افتادیم.
,

سال 69 جز اولین اسرا بودیم که آزاد شدیم، رانندگان خودروهایی که از در مرز ایران منتظر اسرا بودند از مقامات بودند و راننده عادی نبودند اما بعثی ها نمی دانستند.
,
,

 نظرتان راجب محسن حججی چیست؟
,
,  نظرتان راجب محسن حججی چیست؟,

الگوی محسن حججی همان جوانان دوران دفاع مقدس هستند همان مکتب عاشورا است که به دست جوانان ما رسیده است ، فیلم هایی که از دوران اسارت رزمنده گان وجود دارد  که همه آنها همان صلابت و استواری شهید حججی را دارند، انگار نه انگار که در دست دشمن اسیر هستند، محسن حججی نمونه بارز شجاعت و شهامت عاشورایی بود که همه مشاهده کردند.

آن زمان اسرا نوجوان  و جوان بودند اما مردانه و با سینه ستبر می ایستادند و هیچ فیلم و عکسی از ضعف و ترس اسرا پیدا نمی کنید که بخواهند در مقابل دشمن نرمش نشان دهند، شهید حججی ها از همان فرهنگ هشت سال دفاع مقدس الهام گرفتند که در زمان اسارت به دست وحشتی ترین انسان ها بدون ترس و با صلابت و با غرور ایستاده است و به میدان قربانگاه می رود.
,
, محسن حججی نمونه بارز شجاعت و شهامت عاشورایی بود که همه مشاهده کردند.,
,
,

جوانان امروز همان جوانان هشت سال دفاع مقدس هستند، زیرا فرهنگ دفاع مقدس سالهاست که در حال انتقال است از طریق راهیان نور و روایت گری ها است، من 25سال است که روایت گری دفاع مقدس را انجام می دهم زیرا انتقال فرهنگ دفاع مقدس رسالتی بردوش رزمنده گان دفاع مقدس است، آنهایی که شهید شدند کارشان حسینی بود و آنها که جاماندند کارشان زینبی است.
,
,

گفتگو از مرضیه مهدیلو
,
]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه