تحلیلگر مسائل سیاسی گفت: مسئولین مذاکرهکننده هستهای کسر شأن میدانند تا تاریخ مناسبات ایران با آمریکا و انگلیس را مطالعه کنند چرا که هر نوع اعتماد به غرب با تکیه بر پشتوانههای اطلاعات تاریخی، باطل و بیهوده است.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از سفیرمشکین، علی عباسی تحلیلگر مسائل سیاسی در خصوص کوتای 28 مرداد گفت: کودتای28 مرداد به عنوان یکی از نقاط عطف و تعیین کننده در تاریخ سیاسی معاصر ایران شناخته میشود و این اهمیت نیز باعث شده تاکنون تفاسیر زیادی از این حادثه مهم تاریخ ایران ارائه شود.
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, سفیرمشکین,,
وی افزود: برخی افراد، اختلافات دکتر مصدق و آیت الله کاشانی را مسبب اصلی کودتا و سقوط دولت مصدق میدانند در حالی که اختلافات میان آنها بخشی از واقعیت بود و مسائل دیگری نیز موجب شد تا کودتا به سرانجام برسد که شاید مهمتر از این اختلافات، مکانیزمی بود که طبق آن کودتا گران عمل کردند و توانستند دولت مصدق را ساقط کنند.
,,
وی تصریح کرد: دکتر مصدق و آیت الله کاشانی به خوبی از دیدگاهها و تفکرات یکدیگر آگاه بودند و با همین اختلافات تصمیم گرفتند در کنار یکدیگر حکومت را اداره کنند، بنابراین تا اندازهای اختلاف نظرهای میان آنها طبیعی به نظر میرسید چرا که دکتر مصدق فردی سکولار و با گرایش سیاسی لیبرالیستی بود و معتقد به مبارزه پارلمانی و مخالف قیام، انقلاب و درگیری نیز بود، همچنین او به مجامع بین المللی و قدرتها امید داشت و در این چارچوب حرکت میکرد اما در مقابل آیت الله کاشانی شخصیتی ضد استعماری که سابقه جنگ با جبهه استعمار را در پرونده خود دارد، شناخته شده و فردی انقلابی بود.
,,
عباسی گفت: مهمتر از مسئله کودتای نظامی در ایران، مسئله عملیات روانیای بود که عملا در روز کودتا میوه آن به ثمر نشست، اما واقعیت ماجرا از این قرار است که در 25 تیر 1331، دکتر مصدق استعفاء کرد، سپس قوام السلطنه حکومت را در دست گرفت. در ادامه این جابجاییها آیت الله کاشانی در تاریخ 30 تیر1331، یعنی بعد از 5 روز، موفق میشود قوام را سرنگون و دوباره دکتر مصدق را به قدرت بازگرداند. اما بعد از 13 ماه که از دوران حکومت مصدق میگذشت، وضعیت ایران به گونهای رقم خورد که هیچ فردی برای حمایت از دولت مصدق در مقابل کودتا پا به خیابانها نگذاشت و منجر به سقوط دولت مصدق گردید.
,,
وی خاطر نشان کرد: تصمیمات و رفتارهای دکتر مصدق، تخریب چهره آیت الله کاشانی، نا امیدی مردم نسبت به آینده، بی اعتمادی مردم نسبت به رهبران خود، از جمله دلایل عدم حمایت مردم از دولت مصدق بود تا در روز کودتای 28 مرداد به راحتی حکومت مصدق سرنگون شود و دوباره محمدرضاشاه به حکومت برسد.
,,
تحلیلگر مسائل سیاسی گفت: بعد از اینکه دکتر مصدق حکومت را به دست گرفت، اقداماتی را انجام داد که با مخالفتهای آیتاللهکاشانی مواجه شد و وقتی آیت الله کاشانی از مصدق در رابطه با شهدای 30 تیر سوال کرد و یا اینکه که چرا فلان فرد را در فلان وزارتخانه منصوب کردهای؟ در حالی که این فرد سابقه همکاری با انگلیس دارد با پاسخهای دو پهلوی مصدق مواجه شد تا اینکه همین پرسش و پاسخها رفته رفته به بی احترامی منجر شد و جبههملی نیز جهت تخریب چهره آیتالله کاشانی مطالبی را علیه او در مطبوعات منتشر کرد و حتی این اختلافات به شرایطی رسید که دکتر مصدق به صراحت در رادیو اعلام کرد؛ من مخالفین خودم را به لجن میکشم.
,,
وی ادامه داد: شبکههای جنگ نرم آمریکایی و انگلیسی، آیت الله کاشانی را مورد هدف قرار دادند و با نزدیک شدن به آیت الله کاشانی، وی را تخریب شخصیتی کردند چرا که شخصیت آیت الله کاشانی این اجازه را نمیداد تا آمریکاییها با او همراهی کنند و در کل به خارجیها و بیگانه بدبین بود.
,,
عباسی با اشاره به نفوذ عوامل بیگانه در دولت مصدق گفت: بیگانگان با توجه به زمینههایی که هم در شخصیت و تفکرات مصدق و هم در دولت او وجود داشت تا این مرحله اهداف خود را عملیاتی کردند. اما به نظر میرسد آیت الله کاشانی مقداری دیر متوجه این موضوع شده بود که نمیبایست روی دکتر مصدق سرمایهگذاری میکرد زیرا نه تنها خود دکتر مصدق سکولار بود، بلکه از عناصر تندرو ضد روحانیت مانند دکتر فاطمی در کابینه خود استفاده میکرد که تقریباً همه تلاشها جهت صلح و سازش میان مصدق و آیتالله کاشانی از سوی دکتر فاطمی ناکام میماند.
,,
وی تصریح کرد: اختلافات میان آیت الله کاشانی و دکتر مصدق نشان میداد که این دو نفر نمیتوانند از مقطعی با یکدیگر همراهی داشته باشند، اما در ابتدا پذیرفته بودند که با همکاری و همراهی یکدیگر بتوانند نهضت بزرگی را که به آن میاندیشیدند به سرانجام برسانند. هر چند که بعد از مدتی استعمار، روی نقاط اختلاف میان این دو شخصیت متمرکز شد و به مرور زمان و با تکیه بر عواملی که در داخل ایران داشتند، توانست به این همکاری پایان دهد و زمینه را برای کودتای 28 مرداد فراهم سازد.
,,
تحلیلگر مسائل سیاسی گفت: اساساً غربیها و بخصوص آمریکاییها و قبل از آن انگلیسیها نمیتوانند یک ایران قدرتمند را تحمل کنند، زیرا وضعیت ایران با دیگر کشورهای منطقه متفاوت است لذا تلاش خواهند کرد تا ایران نابود شود. آنها معتقد بودند که 5 ایران کوچک بهتر از یک ایران بزرگ است.
,,
وی ادامه داد: انگلیسیها با صراحت اعلام میکنند که نباید در ایران سرمایهگذاری صورت گیرد چرا که اگر تاریخ روابط ایران و انگلیس در 150 سال گذشته مورد بررسی قرار گیرد، نشان خواهد داد که آنها در طول این150 سال هیچ تکنولوژی را به ایران منتقل نکردهاند.
,,
این تحلیلگر ادامه داد: به نظر میرسید دکتر مصدق متوجه این موضوع نشد و در حال حاضر نیز برخی از دولتمردان فعلی هم متوجه این موضوع نشدهاند که بیگانگان اصلاً نمیخواهند ایرانی وجود داشته باشد، مخصوصاً زمانی که ایران نیز قدرتمند باشد. آنها برای رسیدن به اهداف خود و نابودی ایران تلاش دارند تا گرایشهای قومی و گسلهای قوم گرایانه در ایران را فعال کنند. همچنین آنها گرایشهای تجزیه طلبانه در ایران را مورد بررسی و دقت نظر خود قرار دادهاند تا از این طریق ایران را متحمل ضرباتی سازند.
,وی افزود: سرنگونی مصدق، باعث شد تا انقلاب اسلامی شکل بگیرد لذا در حال حاضر بدنبال این هستند تا یک دولت میانه رو سازشکار را در ایران بر سر کار بیاورند.
,,
عباسی تاکید کرد: در حال حاضر نیز این ناشی گری در میان سیاستمداران ایرانی به وفور دیده میشود مثلاً مسئولین مذاکرهکننده هستهای کسر شأن میدانند تا تاریخ مناسبات ایران با آمریکا و انگلیس را مطالعه کنند به طوری که از یکی از افراد مذاکره کننده هستهای سوال شد؛آیا تاریخ مناسبات ایران با انگلیس و آمریکا را مطالعه کردهاید؟ او پاسخ داد که من مطالعه نداشتهام و علاقهای هم به مطالعه تاریخ ندارم! در حالی که مطالعه تاریخ توسط این افراد شاید کمک کند تا به این نتیجه برسند که عملگرایی و پراگماتیسم هم نمیتواند چاره درد آنها باشد، یعنی هر نوع اعتماد به غرب با تکیه بر پشتوانههای اطلاعات تاریخی، باطل و بیهوده است و اگر برنامهها و دیدگاههای غرب نسبت به ایران در گذشته و حال مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد، هیچوقت این مسیر طی نخواهد شد، البته عدم اعتماد به غرب به این معنا نیست که گفتگو و مذاکره با غربیها صورت نگیرد، بلکه باید یک تیم مذاکرهکننده قوی وجود داشته باشد، اما باید این تیم بداند که دیدگاه غرب نسبت به ایران چگونه است و آنها چه آیندهای را برای کشور طراحی میکنند. لذا با فهم این موارد میتوان گفتگوهای سازندهای با غربیها داشت.
,,
وی با اشاره به عبرتهایی که کودتای 28مرداد به جامعه کنونی داده است گفت: یکی از ترفتدهای دشمن این است که مردم را از آینده ناامید کند و وقتی جامعهای نسبت به آینده نا امید شود، هر اتفاقی ممکن است از آن به بعد رخ دهد، در ابتدا همه به مسائل اطراف خود بی تفاوت خواهند بود، بعد از آن دیگر برای حل مشکلات خود نگاهی به نظام و نیروهای آن نخواهد داشت و منتظر اقدام کسانی دیگر خواهند بود، حتی ممکن است برخی فقط بی تفاوت باشند و اقدامی صورت ندهند. اما برخی هم ممکن است برای جلوگیری از این وضعیت دست به اقداماتی هم بزنند. لذا نباید این نا امیدی در جامعه اتفاق بیفتد.
,,
وی افزود: یکی دیگر از روشهای غربیها علیه نظام این است که مردم را نسبت به مسئولین و مدیران اصلی نظام بی اعتماد کند که البته باید نسبت به مسئله نفوذ حساس بود و آگاهی بخشی در جامعه نسبت به این موضوع صورت گیرد، زیرا هر وقت که کشور در پیچهای تاریخی و بزنگاهها قرار گرفته است، مسئله نفوذ و نفوذیها ضرباتی را وارد ساختهاند.
,,
عباسی تاکید کرد: یکی از دلایلی که باعث شد تا دولت دکتر مصدق سقوط کند مطبوعات آن زمان بود که قابل کنترل نیز بود. اما در حال حاضر مطبوعات و رسانههای مجازی اصلاً قابل کنترل نیستند و دهها برابر از گذشته مخربتر عمل میکنند. مثلاً در شبکه های ماهوارهای در گذشته نه چندان دور در 24 ساعت نزدیک به 48 ساعت برنامه اجرا میشد که یقیناً در حال حاضر بسیار گسترده تر از گذشته است. یا در شبکههایی مانند یوتیوپ که در اتفاقی در هر نقطه از جهان رخ دهد سریعاً بارگذاری میکند و هدف از این کار را در نا امیدی به آینده، بیاعتمادی به نظام و باور عدم موفقیت روحیه انقلابیگری میداند که در کنار این مسائل بر روی نقاط ضعف افراد و مسئولین نیز متمرکز میشود. مثلاً ممکن است فردی با ظاهری مذهبی خلافی صورت داده باشد که همین خلاف اگر از سوی فردی عادی صورت میگرفت ممکن بود کمتر مورد توجه قرار گیرد اما خلافی که از یک فرد مذهبی صورت میگیرد بسیار مورد توجه و تخریب واقع میشود. لذا کسانی که در حوزه فرهنگی مشغول هستند باید بیشترین همت خود را در پاسخگویی به این تخریبها قرار دهند.
,,
وی در پایان گفت: آنها تلاش دارند تا به جامعه اینگونه القاء کنند که هر نوع تفکر انقلابی بی نتیجه خواهند ماند و سر از افراطیگری در خواهد آورد که متاسفانه برخی از رسانهها و مسئولین نیز بر این القائات دامن میزنند و در نشریاتی که ماهیت آنها مشخص است به آن میپردازند. حتی برخی تلاش دارند اینگونه القاء کنند که تفکر انقلابی دینی، با گروههای داعشی ارتباط دارند و در نشریات داخلی به این مسئله خشونتگرایی میپردازند و در ادامه از لحاظ دینی منشأ خشونت گرایی را توحید گرایی وانمود میکنند و برای اینکه حرف خود را به اثبات برسانند برخی از گروههای داخلی خشونت طلب مانند فرقان را نام میبرند و بعد آن را مرتبط با داعشیها میکنند. لذا با این روش، هر نوع تفکر انقلابی را که زیر سلطه غرب نیست هدف قرار داده است.
,,
انتهای پیام/
]
ارسال دیدگاه