اخبار داغ

مرسی که هستی!/طنزنامه

مرسی که هستی!/طنزنامه
یک مدتی است این کشورهای همسایه خیلی خودشان را به ما می‌چسبانند مثل ازبکستان و آذربایجان و ترکمنستان و ... همه‌اش دوست دارند با ما رفت و آمد کنند یا شاید دختری چیزی دارند دوست دارند برجام ما دامادشان بشود.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از بلاغ، یک مدتی است این کشورهای همسایه خیلی خودشان را به ما می‌چسبانند مثل ازبکستان و آذربایجان و ترکمنستان و ... همه‌اش دوست دارند با ما رفت و آمد کنند یا شاید دختری چیزی دارند دوست دارند برجام ما دامادشان بشود.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, بلاغ,
روزگار خیلی زود می‌گذرد، دیروز همین برجام یک نوزاد بود، امروز یک نوجوان شده، یک چند روز دیگر جوان و همین جور زن می‌گیرد، بچه‌دار می‌شود، پدر بزرگ می‌شود.

ای روزگار! دیروز همه شده بودند هوو و می‌خواستند این طفل زبان بسته را بکشند، خدا را شکر ما دایۀ خوبی برایش گرفتیم، خیلی دلسوز است، این که می‌گویند دایۀ مهربان تر از مادر واقعاً حقیقت دارد.

علی اکبر را می‌گویم، همین صالحی خودمان، ما ناامید شدیم و یک بار گفتیم برجام نقض شده، روح برجام را شکنجه می‌دهند، اما او امیدش را از دست نداد.

فقط یک‌بار که خیلی سر به سرش گذاشتند این دانشجوها، کُفری شد، دلش به درد آمد و گفت: ان‌شاءالله ترامپ برجام را پاره کند تا شما دلتان خنک شود، به او گفتیم تو حق مادری به گردن این طفل بی‌زبان داری، دایه‌اش هستی و نفرینت نمی‌گیرد.

از ابتدا او هوای برجام را داشت، شیر خشکش را به موقع می‌داد، او را تر و خشک می‌کرد، تب که می‌کرد پا شویه‌اش می‌کرد، قطره آهن و فلج اطفالش را می‌داد وگرنه برجام با این همه نقض و مَرَضی که در وجودش بود زنده نمی‌ماند که نوجوان شود.

هرچه از خوبی‌هایش بگوییم باز هم کم گفتیم، وقتی تحریم‌ها تمدید می‌شد و یا تحریم جدیدی می‌شدیم می‌گفت: برجام بچه است از دستش کاری بر نمی‌آید بگذارید در مملکت بازیش را بکند، اگر خرابکاری هم کرد اشکال ندارد، بزرگ می‌شود هم او یادش می‌رود و هم ما!

خدا خیرش بدهد، برای حمایت از برجام همین جور چپ و راست قسم دروغ می‌خورد، خیلی دل شیر دارد، کار ما را خیلی سبک می‌کند، برای آب سنگین اراک مشتری پیدا کرد، وقتی می‌خواستند آب را برای مشتری بفرستند علی اکبر خودش هم بود، بشکه‌ها را روی پشتش می‌گذاشت و می‌فرستاد، می‌گفت: کمرم شکست از بس این آب سنگین بود.

چقدر برای پیدا کردن سیمان مرغوب برای قلب راکتور اراک زحمت کشید، معتقد بود که قلب عضو حساسی است، نباید جوری سیمان بشود که بشکند، خودش هم به عنوان اوستا کار، ماله به دست ایستاد بالای سر کارگرها، همه صدایش می‌کردند اوس علی اکبر!

کیک زرد هم دوست نداشت، می‌گفت سانتریفیوژ هم که می‌چرخد سر آدم گیج می‌رود، وسیلۀ بی‌خودی است اَلکی پَلَکی دور خودش بچرخد که چه!!؟؟ جمعش کنید!

خیلی کمک کرد که چند تا از این مراکز هسته‌ای دیگر پول الکی از بیت‌المال را هدر ندهند و تحقیقات بی‌خود نکنند، می‌گفت: وقتی خارجی‌ها تحقیق کردند ما چرا همان کار را بکنیم، منطق خیلی خوبی دارد این اوس علی اکبر!

مرسی که هستی گُل من! ازت خیلی راضیم، بوس بوس

حسن روحانی/25 شهریور 96/ کاخ ریاست جمهوری
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
 
,
 
,
انتهای پیام/
]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه