امروز سومین روز از هفته دفاع مقدس است که یادآور روزهای رشادت و جانفشانی است و به همین مناسبت به موضوع دوبار شهید شدن یکی از شهیدان اسدآبادی پرداخته ایم.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از خبرنگار آوای سیدجمال؛ چند وقت پیش بود که جمعی از رزمندگان دوران دفاع مقدس و دوستان شهید محسن فلاح گرد هم آمدند و یادواره ای به یاد او برگزار کردند.
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا,حرف از دوبار شهید شدنش به میان امد که در لابه لای صحبتهای دوستان و رزمندگان دوران فاع مقدس موضوعی را متوجه شدم که شنیدنش خالی از لطف نیست.
,علی رستمی یکی از نویسندگان کتابهای دفاع مقدس اظهار داشت: در هفته بسیج ۱۳۶۴ هزاران بسیجی از استان همدان پس از شرکت در مانور و تجمع بزرگی که در محوطهٔ فرودگاه شهر همدان برگزار کردند، به تیپ انصارالحسین علیه السلام پیوستند.
,در این تجمع بزرگ که رییس جمهور وقت حضرت آیتالله خامنهای سخنرانی کردند، سه گردان از اسدآباد همدان حضور داشتند و بیش از یکصد نفر از آنان عازم جبهههای حق علیه باطل شدند.
,اکثر نیروهای اسدآباد در گردان ۱۵۵ حضرت علیاصغر علیه السلام به فرماندهی برادر حمید رهبر سازماندهی شدند. حاج ستار ابراهیمی و حاج خداداد رجبی معاونین این گردان و — سردار — مظاهر مجیدی فرمانده گروهانی بود که غالب آنان اسدآبادی بودند.
,گردان ۱۵۵ در بامداد ۲۸بهمن ۱۳۶۴ بر لشکر حزب بعث هجوم آورد و سازماندهی چندین لشکر تانک و مکانیزه (که قصد بازپسگیری بندر فاو را داشتند) را بر هم زدند. در این عملیات بسیار مهم، جمعیت زیادی از گردان۱۵۵ شهید، مجروح و اسیر شدند که برادران منوچهر شعبانی و محسن فلاح دو تن از بسیجیان اسدآباد بودند که با تنی مجروح روانه بیمارستان و اردوگاههای اسارت شدند.
,شدت مجروحیت منوچهر شعبانی و محسن فلاح به عنوان دو بسیجی اسدآبادی به حدی بود که افرادی که آنان را با آن وضع دیده بودند گواهی شهادت آنان را امضا کرده بودند.
,خبر شهادت منوچهر و محسن در شهر پیچید و چند روز بعد در تشییع نمادین، دو تابوت خالی ساعاتی در شهر بر روی دوش مردم چرخید و مردم را تا بهشت زهرای شهر با خود برد.
,"محسن جان! تو آن شمعی که خاکستر نداری شهید عشقی و پیکر نداری" این شعر پلاکاردی بود که سپاه اسدآباد بر سر در کوچه منوچهر و محسن هم زده بود و شهرداری هم دو کوچه به نام شهیدان "کوچه شهید منوچهر شعبانی" و "کوچه شهید محسن فلاح" بر دیوارش کوبیده بود.
,مرداد ۱۳۶۵ حدود شش ماه از تشییع نمادین پیکر محسن و منوچهر نگذشته بود که نامه سلامتی آنان از اردوگاههای اسیران ایرانی در عراق از طریق هلال احمر به خانوادهها رسید و موجی از شور و شعف را در شهر پیچاند.
,فتحعلی رستمی صمیمیترین دوست محسن که از ناحیه پا در آن عملیات مجروح شده بود، وقتی خبر سلامتی او را شنید، بغض کرد و گفت: خوشا به حال محسن که هم اجر جهاد را برد و هم اجر شهادت را و هم اجر اسارت را؛
,۲۶ مرداد ۱۳۶۹ زنجیر از پای اسارت آزادگان ایرانی باز شد و گروه گروه با افتخار وارد کشور شدند.
,و محسن نیز سوم شهریور پای به زادگاهش اسدآباد گذاشت. زادگاهش که بیش از ۳۵۰ رفیق در بهشت زهرایش شانه به شانه هم خوابیدهاند و او به عشق آنان در بزرگداشت نام و یادشان از فردای آزادی نامشان را فریاد زد.
,محسن عاقبت در مسیر بزرگداشت دوستان شهیدش در دوم بهمنماه ۱۳۷۸ جان ناقابل و تن مجروحش را تقدیم به آستان قدس الهی کرد.
,انتهای پیام/
]
ارسال دیدگاه