شن بود و باد، قافله بود و غبار بود آن سوی دشت حادثه، چشم انتظار بود فرصت نداشت جامه ی نیلی به تن کند خورشید، سر برهنه لب کوهسار بود[
به گزارش سرویس چندرسانهای شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا,شن بود و باد، قافله بود و غبار بود
آن سوی دشت حادثه، چشم انتظار بود
فرصت نداشت جامه ی نیلی به تن کند
خورشید، سر برهنه لب کوهسار بود
گویا به پیشواز نزول فرشته ها
صحرا پر از ستاره ی دنباله دار بود
می سوخت در کویر، عطشناک و روزه دار
نخلی که از رسول خدا یادگار بود
نخلی که از میان هزاران هزار فصل
شیواترین مقدمه ی نوبهار بود
شن بود و باد، نخل شقایق تبار عشق
تندیس واژگون شده ای در غبار بود
می آمد از غبار، غم آلود و شرمسار
آشفته یال و شیهه زن و بی قرار بود
بیرون دوید، دختر زهرا (س) ز خیمه ها
برگشته بود اسب، ولی بی سوار بود ...
شن بود و باد، قافله بود و غبار بود
,آن سوی دشت حادثه، چشم انتظار بود
,,
فرصت نداشت جامه ی نیلی به تن کند
,خورشید، سر برهنه لب کوهسار بود
,,
گویا به پیشواز نزول فرشته ها
,صحرا پر از ستاره ی دنباله دار بود
,,
می سوخت در کویر، عطشناک و روزه دار
,نخلی که از رسول خدا یادگار بود
,,
نخلی که از میان هزاران هزار فصل
,شیواترین مقدمه ی نوبهار بود
,,
شن بود و باد، نخل شقایق تبار عشق
,تندیس واژگون شده ای در غبار بود
,,
می آمد از غبار، غم آلود و شرمسار
,آشفته یال و شیهه زن و بی قرار بود
,,
بیرون دوید، دختر زهرا (س) ز خیمه ها
,برگشته بود اسب، ولی بی سوار بود ...
,
ارسال دیدگاه