باز آقا معلم یک موضوع انشای سخت به ما داد اما ما توجه نکردیم زیرا ما و اصغر و چنگیز از بچه‌های مدرسه شنیدیم که آنها در تلگرام خوانده‌اند مدیرکل دفتر هدایت نیرو گفته است "بیکاران کشور صادر می‌شوند"!

ما خیلی تعجب کردیم و گفتیم: معمولاً هر چیزی را که به خودکفایی برسند و زیادی داشته باشند صادر می‌کنند، یعنی ایران در این مورد هم مثل گندم به خودکفایی رسیده است!!؟؟

ما و اصغر و چنگیز از مدرسه یک راست به خانۀ اصغر اینها رفتیم تا از نظرات کارشناسانۀ مادربزرگ اصغر بهره‌مند شویم و کلید حل معمای صادرات بیکار را پیدا کنیم.

به مادربزرگ اصغر گفتیم که کلید حل این معمای عجیب کجاست؟

مادربزرگ اصغر به ما گفت: کلید هنوز هم در دست رئیس‌جمهور است و رئیس‌جمهور فقط نمی‌تواند با آن قفل‌ها را بازکند، او به فکر این افتاده که قفل‌ها را با دیلم بشکند و درهای خوشبختی را به روی ملت باز کند.

مادربزرگ اصغر گفت: من می‌دانستم که رئیس‌جمهور همۀ تلاشش را می‌کند تا رونق اقتصادی به کشور باز می‌گردد.

مادربزرگ اصغر ادامه داد: صادر کردن بیکار به خارج از کشور، دو مزیت دارد که از چشم کارشناسان پنهان مانده است، یکی این که صادرات ما دیگر بر نفت تکیه ندارد و ما بزرگترین صادرات غیر نفتی را شاهد خواهیم بود.

دومین مزیت اینکه برای کشور ارز آوری دارد، سوم اینکه نصف جمعیت ما که بیکار هستند می‌روند و ما نان‌خور در کشور کمتر داریم، این خود سبب می‌شود کشورهای دیگر نان و آرد و گندم کم بیاورند و از ما گندم بخرند، چهارم اینکه مشکلات مسکن حل خواهد شد.

مادربزرگ اصغر افزود: تازه این که چیزی نیست، با صادرات بیکارها از کشور به کشورهایی که رشد جمعیت منفی دارند، می‌توانیم علاوه بر دستی گرفتن پول بابت هر بیکار صادراتی، آرام آرام کشورگشایی کرده و شعبۀ دوم ایران را در آن کشورها تأسیس کنیم.

اصغر گفت: این که از دو مزیت بیشتر شد!!

مادربزرگ اصغر خشمگین شد و گفت: اصغرِ نفهم، تو هم مثل برادرت فقط نان‌خور اضافه‌ای، به تو چه مربوط است که چند تا مزیت دارد، فکر کردی ادارۀ یک کشور و صادرات و واردات کار الکی است؟؟ دو مزیت اول رسمی است و مزیت‌های بعدی غیر رسمی است.

مادربزرگ اصغر تاکید کرد: یک هوشمندی فوق‌العاده در پشت این ابتکار دولت نهفته است، پس از این با رفتن نخبگان از کشور برای کار، دیگر به کل مسئلۀ فرار مغزها منتفی می‌شود و نام صادرات به خود می‌گیرد.

تازه! مادربزرگ اصغر می‌گوید: ببینید چقدر بیکارهای کشور ما جنس تک و اورجینالی دارند که صادراتی شده‌اند.

مادربزرگ اصغر بسیار به ما تاکید کرد که در آینده بیکار شویم تا بتوانند ما را صادر کنند.

ما و اصغر و چنگیز تصمیم گرفتیم تمام تلاش خود را انجام دهیم تا به هدف خود یعنی بیکاری دست پیدا کنیم و وَبال گردن دولت نباشیم، بلکه دولت بتواند ما را به راحتی صادر کند.

این بود انشای ما

 

 

انتهای پیام/