اخبار داغ

دل‌‌نوشته یک مخاطب؛

«البوکمال»؛ متری چند؟!

«البوکمال»؛ متری چند؟!
حال خوشی ندارم، چرتکه می‌‌اندازم که بدانم این پیروزی به چه قیمتی به دست آمده است؟! می‌‌خواهم بدانم هزینه آزادی و پاکسازی البوکمال از شر و حوش داعش، متری چند برای ما تمام شده است؟!
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛به نقل از آناج، یکی از مخاطبان این پایگاه خبری با ارسال یادداشتی به تحریریه خبر آناج نوشت: از دیروز که خبر آزادی البوکمال و پایان دولت شیطانی داعش اعلام شده، خفه می‌‌شوم زیر سنگینی این حساب و کتاب، که هنوز نمی‌‌‌‌‌دانم قیمت بعضی چیزها را که دفتر هزینه‌‌‌‌‌های این حساب هنوز باز است و تمامی ندارد. اصلا نمی‌‌دانم از کجا باید حساب کرد و تا به کجا؟!

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, آناج,

با کدام ماشین حساب می‌‌توان حجم درد همسران شهیدان بیضائی و نومی گلزار را محاسبه کرد؟! با چه خط کشی می‌‌توان غم طولانی مادران شهیدان جوانی و فخیمی و فرهنگی را اندازه گرفت؟! با کدام ترازو می‌‌توان سنگینی شماتت‌‌ها و ریشخندهای مشتی جماعت غفلت زده را وزن کرد؟! با کدام دماسنج می‌‌توان تب یتیمی فرزندان شهدای مظلوم افغانی را سنجید و برایش نسخه پیچید؟! با کدام زاویه سنج می‌‌توان زاویه خمش قد و قامت پدران شهدای جبهه مقاومت را مشخص کرد؟!

,

تصاویر و خاطره‌‌های دیده و شنیده، مدام از مقابل چشمانم می‌‌گذرند و اشک‌‌ها برای ریختن، دیگر رخصت نمی‌‌گیرند. چشم‌ها حق دارند برای گریستن، که دیده‌‌اند بغض آتشگون مادر ایرانی شهید «سجاد حسن رضا» را!

,

سینه مستحق درد کشیدن است، که بارها به تماشای زلزله پلک‌‌های خیس خانواده شهدای مقاومت نشسته است و هنوز نتوانسته دست امدادی به سویشان دراز کند! و پاها، لایق زمین گیری و درماندگی، که شاهد زخم و رنج رزمندگان و جانبازان جبهه مقاومت بوده و باز توفیق همراهی شان را پیدا نکرده است! راست فرموده است مولای رزمندگان که «جهاد، دری از درهای بهشت است که خداوند به روی بندگان خاص خود می گشاید!»

,

می‌‌ترسم داعش تمام شود و همه چیز فراموشمان شود. فراموشمان شود خواب رفتن بچه‌‌های خردسال شهدا روی سنگ قبر پدرانشان، فراموشمان شود سنگ مزار خالی از پیکر «حاج عباس عبدالهی»!

,

می‌‌ترسم که حواسمان پرت شود از سر بریده شهید حججی و خیال برمان دارد که داعش را با لبخندهای برجامی و مذاکرات سیاسی زمین گیر کردیم! می‌‌ترسم یادمان برود که اگر داعش تمام شد، اسرائیل که هنوز هست! می‌‌ترسم از فراموشی کودکان گرسنه یمن و آوارگان میانمار و حتی زلزله زدگان کرمانشاه!

,

می‌‌ترسم از عاقبت برخی دوستان که دائم از امام و خط امام می‌‌گویند و یادشان نیست پیام امام را که فرمود: «مقام شهادت، خود اوج بندگى و سیر و سلوک در عالم معنویت است. نباید شهادت را تا این اندازه به سقوط بکشانیم که بگوییم در عوض شهادت فرزندان اسلام تنها خرمشهر و یا شهرهاى دیگر آزاد شد... در آینده ممکن است افرادى آگاهانه یا از روى ناآگاهى در میان مردم این مسئله را مطرح نمایند که ثمره خونها و شهادتها و ایثارها چه شد. اینها یقینا از عوالم غیب و از فلسفه شهادت بیخبرند و نمى دانند کسى که فقط براى رضاى خدا به جهاد رفته است و سر در طبق اخلاص و بندگى نهاده است حوادث زمان به جاودانگى و بقا و جایگاه رفیع آن لطمه اى وارد نمى سازد. و ما براى درک کامل ارزش و راه شهیدانمان فاصله طولانى را باید بپیماییم و در گذر زمان و تاریخ انقلاب و آیندگان آن را جستجو نماییم»

,

می‌‌ترسم از خودم، که نتوانم روایت کنم. که نتوانم بنالم و بسوزم. می‌‌ترسم که بترسم از نوشتن، که بترسم از متهم شدن به شعارنویسی، که بترسم از قلم زدن و سئوال کردن از فرجام حقوق‌‌های نجومی و پرونده‌‌های رو به رشد فساد، که کنار بیایم با رانت خواری نوکیسه‌‌های همیشه طلبکار!

,

خیلی می‌‌ترسم که جنگ تمام شود و ما یادمان برود که «شاید جنگ تمام شده باشد، اما مبارزه هرگز!».

,

انتهای پیام/

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه