کارشناس امورسیاسی گفت: حضرت امام خمینی (ره) به شدت بر مرزبندی بین هویتها تأکید میورزیدند، دوست و دشمن، کفر و ایمان، اسلام ناب و اسلام التقاط برای امام واجد مرزبندی حداکثری بود.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ سید محمد حسینزاده کارشناس امور سیاسی در گفتوگو با سرایان بیدار، گفت: امام اهل تساهل و تسامح مطلقا نبود و با صراحت میفرمود: «من با هیچ کس در هیچ مرتبهای عقد اخوت نبستهام، دوستی ما با افراد در درستی راه آنان نهفته است و دفاع از حزبالله اصل خدشهناپذیر نظام اسلامی است.»
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, سرایان بیدار,وی افزود:مرزبندی امام مبتنی براندیشه درون دینی نبود. امام به مرزبندی شیعه – سنی اعتقاد نداشت و حتی خود نیز از واژه شیعه استفاده نمیکرد. امام اسلام ناب محمدی (ص)را کلیدواژه خود برای مرزبندی اسلام مد نظر با اسلامهای دیگر میدانست. بعد از سرنگونی رژیم پهلوی و خروج چپها از دایره انقلاب امام مرزبندی خود را در سه حوزه متمرکز نمود؛
,1- اشرافیگرایان 2-لیبرالها 3-غرب، بدین صورت مرزهای هویتی انقلاب اسلامی و رهبران آن با دیگران را روشن میکرد. مبنای اعتقادی و معرفتی امام در این مرزبندی ریشه دینی داشت و از اصل برائت سرچشمه میگرفت و معتقد بود: شرط ورود به صراط نعمت حق برائت و دوری از صراط گمراهان است.» بنابراین علاوه بر مرزبندی، بر سه دسته فوق میتاخت و از هر فرصتی برای تأکید بر مرزبندی و افشای هویت آنان استفاده میکرد.
,الف) غرب
,این کارشناس امورسیاسی اظهارکرد:امام غرب به سرکردگی امریکا را عامل بدبختی مسلمانان به ویژه ملت مسلمان ایران میدانست.
,حسین زاده گفت:برای آمریکا از مفهوم دینی «شیطان بزرگ» استفاده و دنیای آنان را دنیای «کفر و بربریت» توصیف میکرد و مرزبندی با آنان را مرزبندی دین- دنیا میدانست و میفرمود:«اگر در مقابل دین ما بایستید در مقابل تمام دنیایتان خواهیم ایستاد.» امام این سؤال را طرح و از مسلمانان میپرسید: «اگر اکنون امریکا یک کشور اسلامی را با خاک یکسان کند مسلمانان چه خواهند کرد» و خود پاسخ میداد که راه آن رسیدن مسلمان به «مرز قدرت سوم جهان» است. (با لحاظ وجود شوروی قدرت سوم را طرح میکردند) بنابراین راه مقابله با هجمه سیاسی، فرهنگی و نظامی غرب به جهان اسلام را وحدت و قدرتمندشدن جهان اسلام میدانست. ماجرای سلمان رشدی را نمونهای از کینه دنیای غرب علیه اسلام میدانست و با صراحت میفرمود: «گمان نکنید ما به خاطر مسائل اقتصادی از کنار اعتقاداتمان میگذریم.»
,ب) اشراف و اشرافیگری
,وی خاطرنشان ساخت:از نقاط بارز زندگی امام سادهزیستی است. وی بر زهد، تقوا، ریاضت و زیطلبگی اصرار داشت و تا آخر عمر به اشرافیگری آلوده نشد. در خصوص همراهان نیز سادهزیستی را شاخص مهمی برای پیمودن مسیر پرپیچ و خم انقلاب اسلامی میدانست. به همین دلیل معتقد بود باید کسانی در مصدر امور قرار گیرند که از طبقه متوسط به پایین باشند. معتقد بود کسانی تا آخر با ما خواهند بود که درد محرومین و مستضعفین را چشیده باشند و سخت معتقد بود که رفاه و مبارزه با هم قابل جمع نیست و میفرمود: «کسانی که بر این باورند مبارزه و رفاه با هم قابل جمع هستند آب در هاون میکوبند.» یکی از راههای انفعال مسئولان جمهوری اسلامی در مقابل دشمنان را رفاهطلبی و اشرافیگری میدانست و توجه به کوخنشینان را اولویت خود قرار داده بود. بنابراین یکی از راههای شناخت اعضای خط امام، شناخت نسبت آنان با سادهزیستی است.
,کارشناس امورسیاسی بیان داشت:یکی از شاخصهای شناخت بریدگان یا منتقدان امروز و همراهان دیروز، وضعیت زندگی آنان و گرایش به اشرافیگری است. این رویه بعد از پیامبر و خصوصاً از سال 25 هجری تا سال 90 به مدلی تبدیل شد که تا مرز جدال و جنگهای داخلی بین مسلمانان پیش رفت. امویان نماد اشراف بودند و علی (ع) نماد سادهزیستی بود و این مدل کمکم در جهان اسلام نهادینه شد و زرق و برق دنیا بسیاری از مسلمانان و صحابه را گرفتار کرد.
,ج) لیبرالها
,حسین زاده تصریح کرد:امام خمینی در طول حیات خویش بیش از 11 مرتبه واژه لیبرالها را به کار میبرد. تلقی امام از لیبرالها قدری مصداقی است. ضمن حساسیت نسبت به حاکمیت یا بازگشت لیبرالها به قدرت، مصداق را (در آن زمان) نهضت آزادی میدانست. امام به شدت نگران رخنه لیبرالها در حکومت بود و از فتح لانه جاسوسی که اسناد وابستگی آنان به امریکا برملا شد تا فروردین 1368 لحظهای از کید و مکر آن غافل نبود و از هر فرصتی برای برملا کردن خیانت آنان فروگذار نمیکرد. امام لیبرالها را وابسته به امریکا، بیهنر و مدعی میدانست و معتقد بود: «جز حرف و ادعا هیچ هنری ندارند.» امام در نامه 6/1/1368 خود به آیتالله منتظری به وی تأکید میکند که «بیت خود را از وجود لیبرالها پاک نمایید» و به وی متذکر میشود که «شما میخواهید بعد از من حکومت را به دست لیبرالها و از طریق آنها به منافقین بسپارید.» در نامههایش به ایشان هر کجا نام لیبرالها را ذکر مینماید همراه منافقین میباشد و این دو از نگاه امام درهمتنیدهاند و به همین دلیل « منافقین را فرزندان عزیز مهندس بازرگان» میدانستند.
,وی عنوان نمود:امام خمینی سپردن پستهای کلیدی نظام به لیبرالها در صدر انقلاب را «اشتباه تلخ» میداند که آثارش به زودی از بین نمیرود:«من امروز بعد از 10 سال از پیروزی انقلاب اسلامی همچون گذشته اعتراف میکنم که بعضی تصمیمات اول انقلاب در سپردن پستها و امور مهمه کشور به گروهی که عقیده خالص و واقعی به اسلام ناب محمدی نداشتهاند، اشتباهی بوده است که تلخی آثار آن به راحتی از میان نمیرود، گرچه در آن موقع من شخصاً مایل به روی کار آمدن آنان نبودم ولی با صلاحدید و تأیید دوستان قبول نمودم و الان هم سخت معتقدم که آنان به چیزی کمتر از انحراف انقلاب اسلامی از تمامی اصولش و حرکت به سوی امریکای جهانخوار قناعت نمیکنند. در حالی که در کارهای دیگر نیز جز حرف و ادعا هنری ندارند.
,کارشناس امورسیاسی گفت: امروز هیچ تأسفی نمیخوریم که آنان در کنار ما نیستند، چراکه از اول هم نبودهاند. انقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهای فراوان خود را به گروهها و لیبرالها میخوریم.» بعد از رحلت امام اصلاحطلبان این جملات امام را به کلی زیر پا گذاشتند و با شعار «ایران برای همه ایرانیان»تساهل را جایگزین هویت دینی کردند و تلاش نمودند ضدانقلاب غیرمسلح را وارد قدرت نمایند. لیبرالها را به میتینگهای حزبی و جریانی دعوت کردند و رسانههای خود را در اختیار آنان قرار دادند. حتی شاید اعتقادی به آنان نداشتند اما برای بر هم ریختن صفوف انقلاب و ترسیم چهارچوبی غیر از مسیر امام و رهبری،دست به این کار زدند. این در حالی بود که امام شرط بازگشت آنان به دامن کشور و انقلاب را نیز روشن کرده بود. اما اصلاحطلبان هیچ شرط و پیششرطی را برای دراز کردن دست به سوی آنان قائل نبودند. امام شرط بازگشت را اینگونه توصیف مینماید : «آغوش کشور و انقلاب همیشه برای پذیرفتن همه کسانی که قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است ولی نه به قیمت طلبکاری آنان از همه اصول که چرا به امریکا گفتید، چرا جنگ کردید! چرا نسبت به منافقین و ضدانقلابیون حکم خدا را جاری میکنید؟ چرا شعار نه شرقی و نه غربی دادهاید؟ چرا لانه جاسوسی را اشغال کردهایم و صدها چرای دیگر.». بعد از رحلت امام نه تنها بخشی از مدعیان امام، لیبرالها را به رسمیت شناختند و اجازه دادند آنان در صفوف انتهایی اصلاحطلبی قرار گیرند بلکه برخی از افراد نوظهور که بعد از امام ساز استقلال تشکلی زدند نیز با صراحت فریاد لیبرالخواهی سر دادند. حسین مرعشی و غلامحسین کرباسچی از اعضای محوری حزب کارگزاران سازندگی رسماً میگویند: «حزب کارگزاران لیبرال مسلمان است ما به حزب عدالت و توسعه ترکیه نزدیک هستیم.» و عبدالکریم سروش در تأیید آنان میگوید: «من افتخار میکنم که کارگزاران میگویند ما لیبرال هستیم، بالاخره شترسواری دولادولا نمیشود.
,انتهای پیام/
]
ارسال دیدگاه