اخبار داغ

وجب به وجب خیابان پاسدران سنندج آغشته به خون شهیدان است

وجب به وجب خیابان پاسدران سنندج آغشته به خون شهیدان است
هر قدم که به طرف جلو بر می داشتیم یک شهید تقدیم می کردیم. وجب به وجب خیابان پاسداران سنندج آغشته به خون شهیدانی است که بدون هیچ ترس و واهمه ای به طرف دشمن حمله ور شدند.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از پیشمرگ روح الله، پیشمرگ مسلمان کرد شهید داریوش چاپاری فرمانده عملیات وقت سازمان پیشمرگان مسلمان کرد خاطره ای از پاکسازی خیابان پاسداران شهر سنندج را این گونه بازگو می کند:

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, پیشمرگ روح الله,

 

,

پس از پاکسازی پارک دیدگاه در اولین روزهای پاکسازی شهر سنندج، تعدادی از رزمندگان سپاه اسلام به طرف بلندی های مشرف به بیمارستان توحید حرکت کردند و تعدادی نیز برای پاکسازی اطراف صدا و سیما مرکز استان روانه سمت مقابل شدند.

,

 

,

عوامل گروهک کومله روی تپه مشرف به بیمارستان توحید مستقر بودند و با توجه به تجهیزات سنگین و پیشرفته ای که در اختیار داشتند به راحتی می توانستند تمام شهر را زیر نظر بگیرند و هر نقطه ای را که بخواهند مورد هدف قرار دهند. آزادسازی این تپه باستانی اهمیت زیادی داشت و طی سه روز رزمندگان سپاه اسلام توانستند این تپه را پاکسازی نمایند. رزمندگان سپاه اسلام بعد از این عملیات نام این تپه را تپه الله اکبر نهادند.

,

 

,

در طرف دیگر نیز رزمندگان سپاه اسلام خیابان صدا و سیما به طرف سه راهی شریف آباد که مقر اصلی کومله در آن قرار داشت را به خوبی پاکسازی کردند. به تدریج عملیات پاکسازی و نقوذ در شهر را آغاز کردیم و یکی از اهداف ما پاکسازی خیابان پاسداران بود که از لحاظ ارتباطی به مرکز شهر و میادین اصلی شهر منتهی می شد و اهمیت فراوانی داشت.

,

 

,

رسیدن به میدان آزادی و بعد هم میدان انقلاب اهمیت زیادی برای رزمندگان سپاه اسلام داشت و ما قصد داشتیم با تمام توان این عملیات را انجام دهیم و بعد از آزادسازی میادین اصلی شهر، عملیات پاکسازی کوچه به کوچه و خانه به خانه را دنبال کنیم.

,

 

,

گروهک های ضد انقلاب در مسیر خیابان پاسداران تا میدان آزدی سنگرهای بتونی سخت و محکمی ساخته بودند و گذشتن از میان این سنگرها و رسیدن به میدان اصلی شهر کار بسیار سخت و مشکلی بود؛ این سنگرهای بتونی به وسیله کانال هایی به هم مرتبط شده بودند و نیروهای ضد انقلاب به راحتی می توانستند در سنگرها جابجا شوند و رزمندگان سپاه اسلام را هدف قرار دهند.

,

 

,

گذشتن از میان معابر سختی که عوامل خود فروخته ضدانقلاب در این نقطه از شهر طراحی کرده بودند بسیار سخت بود، اما رزمندگان سپاه اسلام با توکل به خدا این حرکت عظیم را شروع کردند. تفاله های ساواک و ارتشی های فراری رژیم پهلوی در طراحی این سنگرهای بتونی نقش داشتند و به خیال خودشان سدی ساخته اند که هیچ کس تان نزدیک شدن به آن را ندارد.

,

 

,

اما انگیره و روحیه بالایی که ناشی از ایمان و اعتقاد ما به اسلام و انقلاب اسلامی بود باعث شد بدون معطلی به طرف سنگرهای بتونی عوامل ضد انقلاب حمله کنیم. هر قدم که به طرف جلو بر می داشتیم یک شهید تقدیم می کردیم. وجب به وجب خیابان پاسداران آغشته به خون شهیدانی است که بدون هیچ گونه ترس و واهمه ای به طرف دشمن حمله کردند.

,

 

,

گاهی ساعت های متمادی در یک نقطه گرفتار می شدیم تا بتوانیم یک قدم به طرف جلو پیشروی کنیم، اما دلسرد نمی شدیم و با صبر و حوصله آرام آرام به طرف جلو پیشروی می کردیم. گاهی مجبور می شدیم پیکر مطهر دوستان شهیدمان را بدون وداع رها کنیم و به طرف هدف مقدسمان که همان پاکسازی شهر بود حرکت کنیم.

,

 

,

یکی از اتفاقاتی که هیچ گاه از خاطرم پاک نمی شود شهادت شهید علی غفوری است. شهید علی غفوری در سه راه ادب به اسارت نیروهای ضد انقلاب درآمد و زنده زنده در آتش سوخت و جز یک مشت خاکستر چیزی از جنازه اش باقی نماند. 

,

 

,

در آن روز و در حین درگیری در سه راهی ادب، پیر زنی تنها در گوشه ای از سه راهی ادب از ناحیه پا مصدوم شده بود و با صدای بلند فریاد می کشید و کمک می خواست. شهید علی غفوری با دیدن این صحنه تصمیم گرفت که به کمک آن زن برود. با اینکه همه بچه ها با این کار علی مخالف بودند، اما او تصمیمش را گرفته بود و می گفت: «من فکر می کنم آن زن مادر من است که گرفتار شده است و کمک می خواهد، من باید به او کمک کنم».

,

 

,

گروهک های ضد انقلاب به یک باره شهید علی غفوری را محاصره کردند و ایشان را به اسارت خود درآوردند. نیروهای ضد انقلاب شهید غفوری را به تیر چراغ برق بستند و بنزین بر سر و رویش ریختند و شهید علی غفوری را زنده زنده در آتش سوزاندند. ما هم که کاری از دستمان بر نمی آمد تنها بانگ «الله اکبر» و « لا اله الا الله» شهید علی غفوری را می شنیدیم.

,

 

,

بعد از چند ساعت درگیری زمانی که به محل به آتش کشیده شدن شهید غفوری رسیدیم، جز مشتی از خاکستر چیز دیگری یپدا نکردیم.

,

 

,

, ,

از سمت راست، پیشمرگان خلیل رضایی، عبدالله جعفری، شهید داریوش چاپاری، علی کسایی و ناصر احمدی

, از سمت راست، پیشمرگان خلیل رضایی، عبدالله جعفری، شهید داریوش چاپاری، علی کسایی و ناصر احمدی, از سمت راست، پیشمرگان خلیل رضایی، عبدالله جعفری، شهید داریوش چاپاری، علی کسایی و ناصر احمدی,

 

,

 

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه