اخبار داغ

نقش سردار شهید جعفر طالبی در عملیات موفقیت آمیز توریور

نقش سردار شهید جعفر طالبی در عملیات موفقیت آمیز توریور
نیروهای دشمن با هم درگیر لفظی داشتند؛ که چرا قلّه را ترک کرده و به پایین رفته اند؟! این یک امداد غیبی بود؛ نیروهای ضدّ انقلاب به دلیل بارندگی قلّه را ترک کرده بودند و از طرف دیگر، ما از جادّه نرفته بودیم و عرض رودخانه طی کرده بودیم و تمام نقشه های دشمن نقش بر آب شده بود.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از پیشمرگ روح الله، محمّد کرمی از دوستان و همرزمان سردار شهید جعفر طالبی خاطره ای از حضور رزمندگان سپاه اسلام در عملیّات توریور را این گونه نقل می کند:

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, پیشمرگ روح الله,

 

,

سال 1361 بود و من تازه به عضویّت سپاه پاسداران درآمده بودم، در تقسیم نیرو من را به سپاه موچش دادند. سپاه موچش در نزدیکی پادگان ارتش، مقری داشت و شهید جعفر طالبی فرمانده پایگاه موچش بود. ما حدود 20 نفر به همراه 10 تن از نیروهای جندالله همگی در خدمت شهید طالبی بودیم.

,

 

,

بعد از چند روزی که در موچش بودیم، برای عملیّات به طرف منطقه توریور حرکت کردیم. توریور منطقه خطرناک و شلوغی بود که بین دو کوه قرار داشت و بسیار صعب العبور بود. این اوّلین عملیّاتی بود که من در آن شرکت می کردم، فرماندهی عملیّات هم بر عهده شهید جعفر طالبی بود.

,

 

,

ما ابتدا به سنندج و از آن جا به کره سی رفتیم. شب در کره سی، دعای توسّل خواندیم و نزدیک ساعت 10 - 11 شب به سمت توریور به راه افتادیم. 10 کیلومتری را با ماشین حرکت کردیم، ولی به دلیل مسایل امنیتی مجبور شدیم پیاده به مسیرمان ادامه دهیم. باران آرام آرام شروع به باریدن کرده بود. دو نفر پیشمرگ مسلمان کُرد هم به عنوان بلدچی با ما همراه بودند. یکی از این پیشمر گها گفت: نمی توانیم از جادّه حرکت کنیم؛ به دلیل بارندگی نیروهای ضدّ انقلاب که در قلّه ها مستقر هستد به خانه باغ ها خواهند آمد و ما در کمین ضدّ انقلاب خواهیم افتاد. باید از رودخانه عبور کنیم.

,

 

,

فصل پاییز بود و هوا هم آرام آرام سرد می شد و ما مجبور بودیم از رودخانه عبور کنیم، با هر سختی که بود عرض رودخانه را رد کردیم و بعد از مسافتی طولانی به اوّلین قلّه رسیدیم، حالا وقت نماز صبح بود و ما در حالی که باران می بارید نماز صبح را ادا کردیم.

,

 

,

تعدادی از نیروها به دلیل خستگی به همراه آقای ابراهیم یوسفی بی سیم چی گردان، به دستور شهید طالبی در قلّه ماندند و ما به طرف قلّه دوم حرکت کردیم. بعد از طی مسافت طولانی به قلّه دوم رسیدیم. سنگرهای آماده به همراه بیل و کلنگ را روی قلّه دیدیم، پایین قلّه هم پُر بود از افرادی که اورکت کره ای به تن داشتند.

,

 

,

برای هماهنگی بیشتر با ستاد تماس گرفتیم: پایین قلّه پر است از نیرو! اینها که هستند؟

,

 

,

- نیروهای دشمن. ما در این نقطه نیرویی نداریم.

,

 

,

در این موقع درگیری شروع شد. نیروهای دشمن با هم درگیر لفظی داشتند؛ که چرا قلّه را ترک کرده و به پایین رفته اند؟! این یک امداد غیبی بود؛ نیروهای ضدّ انقلاب به دلیل بارندگی قلّه را ترک کرده بودند و از طرف دیگر، ما از جادّه نرفته بودیم و  عرض رودخانه طی کرده بودیم و تمام نقشه های دشمن نقش بر آب شده بود.

,

 

,

درگیری از همان اوّل صبح شروع شد، توپخانه ما هم مدام پایین قلّه را هدف قرار می داد. نزدیک ظهر بود با ستاد تماس گرفتیم که بچه ها گرسنه هستند، احتیاج به غذا داریم.اما هلی کوپتر به دلیل این که احتمال داشت مورد هدف قرار بگیرد از نزدیک شدن به قلّه اجتناب می کرد.

,

 

,

نزدیک ظهر بود که سه نفر با لباس محلی به بالای قلّه آمدند و با زبان کُردی گفتند:

,

 

,

- ارای پیشمرگان غذا هاوردین(برای پیشمرگ ها غذا آورده ایم). پیرمردی هم همراه آن ها بود که زود گفت: به حرف های این جوان اهمّیّت ندهید، ما برای پاسدارها غذا آورده ایم. مقداری نان و یک کلمن آب آورده بودند.

,

 

,

تعدادی از بچه ها می گفتند: این ها برای شناسایی آمده اند. ولی تعدادی دیگر می گفتند: اگر هم برای شناسایی آمده باشند، برای ما نان و آب آورده اند، پس به دور از جوانمردی است که آنها گرو بگیریم. خلاصه آنها رفتند، نزدیک غروب آفتاب بود که دو مرتبه به بالای قلّه آمدند. این بار یک نوجوان 11 - 12 ساله هم به آنها اضافه شده بود، یک قابلمه سیب زمینی کوبیده و مقداری نان برای ما آورده بودند.

,

 

,

بعد از این که این افراد از قلّه پایین رفتند و ما هم غذایمان را خوردیم، آتش سنگین دشمن شروع شد، با تمام امکانات سعی داشتند قلّه را از ما پس بگیرند، ولی توکّل به خدا و حضور فرمانده شجاعی همچون شهید طالبی به ما دلگرمی می داد و ما هم با تمام توان از موقعیّت خود دفاع می کردیم. من شهید طالبی را می دیدم که مدام از این سنگر به آن سنگر می دوید و بچه ها را کمک می کرد.

,

 

,

در این درگیری شهید مختار خاتونی، یکی از اعضای جندالله به شهادت رسید. هم چنین شهید ایوب دده جانی در این عملیّات زخمی و بعد از مدتی در تهران به درجه رفیع شهادت نائل آمد. ما تا صبح روی قلّه مقاومت کردیم و صبح قلّه را تحویل ژاندرمری دادیم و به طرف هدف اصلی امان - که توریور بود- حرکت کردیم.

,

 

,

بعد از ظهر در خانه باغ ها مستقر شدیم، امّا به دلیل نا امن بودن و به دستور حاج عابد (فرمانده عملیات سپاه استان) آن جا را ترک و عقب نشینی تاکتیکی کردیم، ولی فردای آن روز به طرف توریور حرکت کردیم و بدون این هیچ تلفاتی توریور را فتح کردیم.

,

انتهای پیام/

,

 

,

 

,

 

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه