اخبار داغ

بانوی نویسنده ی تونس:

حضورم در ایران نقطه تحوّلی در زندگیم بود

حضورم در ایران نقطه تحوّلی در زندگیم بود
خانم فاطمه بن محمود نویسنده ی تونسی به عنوان عضوی از هیئت علمی تونس برای شرکت در گفتگوی فرهنگی بین ایران و جهان عرب به تهران دعوت شد در سفرنامه ای خاطرات از خود را بیان کرده است.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛به نقل کوگانا،دانشگاه الزهراء تهران از خانم فاطمه بن محمود نویسنده ی تونسی به عنوان عضوی از هیئت علمی تونس برای شرکت در گفتگوی فرهنگی بین ایران و جهان عرب دعوت کرده بود که این نویسنده سخنرانی خود را در آن دانشگاه با عرضه ی مقاله ی در مورد نقش نویسندگان زن در گفتگوی میان فرهنگ ها ارائه کرده است.

وی در بیان خاطرات اخیر خود از ایران می نویسد: کشورها دارای شخصیتی خاص خود، مانند ما انسان ها هستند ممکن است شخصیت خسته کننده ای داشته باشند که جذابیتی برایتان نداشته باشد و باعث تنفر شما از آن شود و یا شخصیتی متمایز را در برگیرد که به نحوی هیجان انگیز تو را دلباخته ی خود کند این وضعیت به سطح ثروت یا به میزان فقر آن مربوط نمی شود بلکه بیشتر به روح آن کشور و عمق و عقبه ی آن وابسته است این ها جزئیاتی دارد که باعث ایجاد شگفتی در شما می شود و شما را وسوسه می کند تا بر تعداد روزها ی میزان اقامت تان در آنجا بیفزایید.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, کوگانا،,
,
,

iran-women
 
من از کشورهایی دیدار داشته ام که فکر نمی کردم جذابیت آن مرا و ادار به نوشتن درباره ی آن کند و خاطراتم را در آنجا دوست داشته و مرور آنها برایم جالب باشد و در مورد آنها بنویسم و اما به عنوان مثال ایران را در این عرصه  متفاوت یافتم زیرا مفروضات احاطه شده بر ذهنم و پیش شرط های پیش ساخته سابقم کافی بود تا جذابیت این کشور برایم در هاله ی از ابهام باشد ولی شنیدن کی بود مانند دیدن است.

, iran-women,
,
,

اگر بخواهم ازشور انگیزی لحظات بنویسم باید با دانشگاه الزهراء شروع کنم این مکان تنها یک دانشگاه نبود بلکه یک شهر کامل در گستره و تنوع فعالیت ها بود که این امر واقعاً مرا شگفت زده کرد در توضیح آنجا ساده نیست که10 هزار دانشجو در یک حیاط به هم گرد می آیند و معمولا برای یک دولت انتشار همزمان مجلات معرفت شناختی متعدد موضوعی بسیار دشوار است اما این دانشگاه با انتشار سیزده مجله که در زمینه های مختلف شناختی در زمینه علمی و معرفتی به کار گرفته شده اند فوق العاده برایم جالب بود.

,

لذا بر این باورم دانشگاه الزهرا یک الگو و درس واقعی برای هر کشوری است که می خواهد صدای بلند و شنیدنی داشته باشد. من یک لحظه زیبا در حیاط دانشگاه را به یاد می آورم وقتی یک دانشجو اظهارکرد که یک گروه علمی از دانشجویان را در اختیار دارد که برای شرکت در یک کنفرانس علمی آماده می شوند و از من خواست که در این جامعه علمی با گروهی از دانشجویان تونسی برای همکاری در یک کنفرانس در یکی از شاخه های علمی حضور یابند. به نظر می رسد که این لحظه آینده این کشور را به من نشان داد بطوری که من اعتقاد پیدا کردم که ایران نهضتی برپاکرده و بپاخواسته است یعنی از روزی که که زنان و جوانان خود را از جهل آزاد کرده است تا با علوم مختلف و سایر فرهنگ ها، تعامل و ارتباط سازنده برقرار کنند.

,

باصدای رسا، کشورتان چقدر زیباست و فکر نمی کردم شما اینقدر مهربانید قصد من ستایش آنها نبود، بلکه احساس می کردم با این عبارات آنها سرزنش می کنم زیرا این جملات برای کسانی کاربرد دارد که بصورت تصادفی از آنها محبت، مهربانی ونیکویی ببینید. آنگاه شگفت زده می شوید اما در این عنوان متفاوت مهربانی برای اینان عادت نیست بلکه یک ویژگی اختصاصی در وجوشان است برداشت اولیه تقصیر من نیست زیرا که تبلیغات مخرب گسترده در ترویج تعصبات و تصورات غلط در مورد مردم این کشور هر ذهنی را مشوش می کند و بنابراین اکنون من با صدای بلند و به دور از سیاست می گویم که این کشور زیبا و زیبایی خیره کننده اش مثل یک حقیقت روشن آشکار است.

,

 آنجا بسیار تمیز بود و به هر کجا که سر می زدی باغ و بوستانی پرنشاط و لبخند مردم روبروی تو ظاهر بود در اینجا با بیشترین مهربانی و بزرگواری به زبانی برای برای برقراری ارتباط با شما متوسل می شوند زبان عربی یا زبانی دیگر و سپس لبخندهای آرام و علامت های رسا به شما می گویند: که گویا شما در کشور خودتان مورد استقبال واقع شده اید.

,

بنابراین با همین برخوردهای صمیمانه به راحتی دوستانی مثل من را برای خود پیدا می کنند دو روز بودن در دانشگاه الزهراء کافی بود تا زمانی که من برای ترک کردن زمان آشنایی با بعضی از استادان و گروهی از دانشجویان و دوستان جدید فریاد بزنم که دوستی ها در امتداد زمان به قیاس نمی نشیند بلکه این روند با عمق روابط انسانی اندازه گیری می شوند و شاید ابن الرومی هنوز در ضمیر شخصیت ایرانی جای خود را حفظ کرده است تا آنجا که مردم اینجا را مانند قلب هایی می بینید که روانند.

مهمترین مسئله ای که در ایرانی ها بچشم می آید وطن دوستی فوق العاده آنهاست که آنها سطح بالاتری از درک درست روبه جلو نسبت به رویه جاری تبلیغات علیه خود در خارج آگاه هستند برهمین پایه بسیاری از افراد آن جامعه با اعتماد بنفس بالایی در مغازه، موزه، رستوران یا در خیابان به من می گفتند: اگراز کشور ما خوشتان آمد لطفا به دیگران از ما و سرزمینمان بگویید.

,
,
,

برف بازی از لحظه های زیبا مسافرتم در  تهران، برف بازی در یکی از میادین آن بود که برف مانند پنبه در حال بارش کودک درون ذهنم را بیدار کرد بیداری که گویا نمی خواست رشد کنم و بزرگتر شوم همه کسانی که از کنارم عبور می کردم مردم متبسمی که نیز حاضر نبودند دوران کودکی من را خراب کنند.

,

 من خیلی دوست داشتم همچنان به گردش آزادانه در خیابان های مشهد و بازار آن به همراه هیئت عمانی ادامه دهم و آنجا نیز کشف کردم که قلب یکی دیگر از گروه های عرب با نبض عشق به ایران می تپد هر بار بهترین چیزی که در کنفرانس ها اتفاق می افتد آن دوستی و علاقه ی خود جوش و شگفت انگیزی است که خاطرات زیبا و روابط بین الملل را می سازند.

,

  مسئول گروه عمانی که کوتاه ترین راه را برای لذت بردن از شهر مشهد و اختلاط بیشتر با ایرانیان در مغازه ها، خیابان و میادین و سوار تاکسی برگزیده بود در خاطرم مانده و همچنین یادم می آید که مسیری طولانی با در دست داشتن یک فنجان قهوه یکبار مصرف رفتم ولی خجالت می کشیدم آن فنجان بر روی پیاده روهای خیابان بسیار تمیز بیندازم تا محل مناسب آن را پرتاب کنم.

اما لحظه ی که هرگز از حافظه من پاک نخواهدشد زمانی بود که من با نویسنده عمانی فائزه محمد به حرم مقدس امام رضا(ع) در مشهد مشرف شدیم در آن مکان روح من با آن جایگاه آشتی و پیوندی روحانی یافت و روحم به وجودی شفاف سبک تر از فرشتگان تبدیل شد.بازوی فائزه را گرفته بودم زیرا می ترسیدم که در این فضای عارفانه ی عظیم و باشکوه به عنوان مفسر بصری نتوانم به پژواک عارفانه او پاسخ دهم و قلبم در حضور خدا با فروتنی تمام ، دیگر من مالکش نبودم و سیل اشک هایم در سکوت تام سرازیر بود.

,
,
,

 عاشق بی حد و حصر آن لحظه ای شدم که بی قید و بند و خارج از ریتم زمان و مکان، قرار گرفتم لحظه ی که غیر قابل بیان و توصیف بود زیرا ما نمی توانیم در مورد آن صحبت کنیم، لحظه ای که یک زن سکولار تا مغز استخوان(خودم) و به حدی محو آن فضا می شود نمی دانم که چه در آن زمان چه اتفاقی افتاده است اما متوجه شدم که من به عنوان مومنی پاک باخته از آن جایگاه خارج شدم. و تنها پشیمانی فراوان من این بود که در این حرم مقدس نماز نخواندم و فرصت این نیایش به درگاه پروردگارم را از دست دام  که من در آنجا بگویم چه بسیار او را دوست دارم. این پشیمانی برخاطرات فوق العاده من در ایران سایه انداخت.

,

 

,

انتهای پیام/

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه