عضو هیأت علمی دانشگاه سمنان گفت: هاوکینگ، چه در فلسفه علم و چه در فیزیک، نیوتونِ عصر ما بود.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از مرآت، کمتر اندیشمندی را سراغ داریم که تا این اندازه در میان جوامع مختلف شناختهشده و البته همزمان ناشناخته باشد! شاید یکی از دلایل آشنایی مردم جوامع مختلف با هاوکینگ، اظهارنظرهای صریح و شگفت او باشد؛ اظهارنظرهایی که گاه با انتقاد شدید و گسترده دانشمندان دیگر مواجه و با برچسب «غیرعلمی بودن» طرد میشد. شاید آخرین بلوایی که او به پا کرد مربوط به اظهارنظرش درباره گرمایش جهانی باشد. او میگفت جهان در آینده به سیارهای همچون ناهید شبیه خواهد شد و از فرط گرما امکان زیستن انسانها بر روی کره خاکی وجود نخواهد داشت. نظریات او درباره خداوند هم اعتراضاتی را در بین جوامع خداباور برانگیخت؛ هرچند او چندبار مواضع خود را درباره خداوند تغییر داد و مثلا حدود 6 سال قبل در گفتگو با یک رسانه ترکیهای، تلویحا سخنان خود درباره عدم وجود خدا را پس گرفت.
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, مرآت,هاوکینگ حالا دو روز است که جسم سایبورگی خود را ترک کرده و ما را با اظهارنظرهای شگفتش تنها گذاشته است. به همین بهانه فرصت را مغتنم شمردیم و پای صحبتهای دکتر مهرداد قمینژاد، عضو هیأت علمی دانشگاه سمنان نشستیم؛ استادی که در سال 2002 هاوکینگ را در دانشگاه کمبریج ملاقات کرده بود. بیمقدمه شما را به مطالعه این گفتگو دعوت میکنیم.
,مرآت- جناب آقای دکتر قمینژاد! هاوکینگ دانشمندی بود که در مواضع مختلفی از «مرگ فلسفه» سخن میگفت؛ سخنی که با واکنشهای نهچندان مثبت دوستداران فلسفه و البته اندیشمندان علوم مختلف مواجه میشد. اینشتین پیشتر بر ضرورت فراگیری فلسفه علوم تأکید کرده بود؛ با این وجود به نظر شما چرا هاوکینگ معتقد بود که فلسفه مرده است؟
,ما باید از خودمان بپرسیم که گالیله(1)، نیوتون، انیشتین و هاوکینگ در چه سالهایی و در چه شرایطی متولد شدهاند؟ گالیله در زمانی به دنیا آمد که فلسفه الهیات کاملا بر علم غلبه داشت بنابراین تعجب نمیکنیم اگر شاهد تأملات فلسفی آقای گالیله باشیم و نیز تعجب نمیکنیم وقتی کتاب پرینکیپیای نیوتون را مطالعه میکنیم. حتی تا زمان اینشتین گمان میکردند که قرار است از فلاسفه آبی گرم شود! در آن زمان گمان بر این بود که این فلاسفهاند که در مسیر کشف ناشناختهها خطشکن خواهند بود.
,خود اینشتین(2) هم در جوانی به عنوان یک پوزیتیوست، گرایشات فلسفی داشت. فلسفه البته در قرن بیستم هم رشد کرد اما در همین قرن مردم فهمیدند که اگر قرار باشد نوری بر جهان افکنده شود، این نور از جانب علم خواهد بود و بنابراین در چارهاندیشیها، اقبال به سمت علوم ریاضی و فیزیک رفت. هاوکینگ دقیقا در روزی از دنیا رفت که انیشتین متولد شده بود اما او به عنوان کسی که در هشتم ژانویه 1943 به دنیا آمده بود، به زمانهای قدم گذاشته بود که ساینتیستها در آن دیگر فیلسوف نبودند.
,اگر به اجمال به تاریخ قرن بیستم بنگرید میبینید که این قرن، قرنِ انفجار غیرفلسفیون است! به آقای هاوکینگ به عنوان یک جسم راکد بر صندلی نگاه نکنید؛ او اندیشهای پویا داشت و این ویژگی سبب میشد که هاوکینگ پویایی علمی قرن بیستم را بفهمد و به آن ملتزم باشد.
,, ,
ساینتیستهایی که همچنان به دنبال فلسفه میگردند
,مرآت- نفی فلسفه توسط هاوکینگ البته مورد انتقاد دانشمندان عصر حاضر هم قرار گرفته بود. بنابر آنچه ذکر کردید، شما معتقدید روند ساینتیزه شدن جهان، علت ریشه گرفتن اندیشه نفی فلسفه در هاوکینگ شده بود؟
,من به شما اطمینان میدهم که اگر بار دیگر به سیستم فلسفی زمان بطلمیوس(3) روی بیاورید، عطش یک انقلاب علمی را پیدا خواهید کرد. البته این عطش فلسفه الهی است که در گوشه ذهن ساینتیستها باقی مانده است. آنها به دنبال فلسفهای هستند که علم نمیتواند آن را در اختیارشان قرار دهد و نه فلسفههای پوچ. آنچه که درون ماست، نمیتواند منکر خداوند باشد لذاست که ساینتیستها فکر میکنند که باید دوباره فلسفه بخوانیم.
,, ,
اگر افراد مسخشده اطرافمان را نبینیم...!
,مرآت- هاوکینگ از یکسو طرح نظریه ریسمان را درمیاندازد و از سوی دیگر به مسائلی در حوزه شبهعلم و حتی مسائل سیاسی و الهیاتی ورود پیدا میکند. ارزیابی شما از گستردگی دغدغههای هاوکینگ چیست؟
,هاوکینگ یک انسانِ کنجکاوِ سالم است. انسانِ سالم کسی است که قیافه نمیگیرد و دکان باز نمیکند. یکی از بزرگترین تفریحات آقای هاوکینگ در دوران جوانی، علاوه بر مطالعه ریاضیات و فیزیک، قایقسواری در حد ورزش قهرمانی بوده است. من البته متأسفم که ما در اطراف خود به اندازه کافی انسانِ سالم نمیبینیم. اگر ما از افراد مسخشده اطرافمان بگذریم، میتوانیم افرادِ سالم را ببینیم. بنابراین گستردگی دغدغههای هاوکینگ چیز عجیبی نیست.
,مرآت- سالهای طولانی است که ایدئولوژی در غرب –در حوزه نظر- در تقابل با علم تعریف میشود. هرچند غرب در روند ایدئولوژیزدایی چندان موفق نبوده یا نخواسته است که موفق باشد! پرسش من این است که ایدئولوژی در اندیشه هاوکینگ چه جایگاهی دارد؟
,انسان سالمی که کودکِ درونش هنوز زنده است، یک موجودِ زنده چندبعدی است؛ چه بخواهد و چه نخواهد! حتی اگر از ایدئولوژی و دینمداری نامی به میان نیاید، انسان ایدئولوژی دارد. انسان سالم نمیتواند از یکسری فلسفهها مبرا و مجزا نفس بکشد. نمیتوان گفت که هاوکینگ در این حوزه انسان بیدغدغهای بوده است. او البته بیاسترس بود و گزارشها و سخنان او همه حاکی از این است که او استرسی نداشت.
,اگر استرسی هم در وجود هاوکینگ بود، مثبت بود. همه ما در اخبار دیده و شنیدهایم که او میخواست مثل فضانوردها شرایط بیوزنی را تجربه کند. تکرار میکنم، انسانِ سالمِ کنجکاوِ چندبعدی، از پرسشهای درونی خود گریزی نخواهد داشت؛ پرسشهایی که ایدئولوژیک هستند.
,, ,
دو جنبه از تأثیر هاوکینگ بر جهانِ علم
,مرآت- تأثیری که هاوکینگ بر پیشرفت علوم مختلف گذاشت بر کسی پوشیده نیست. اگر فرض کنیم که هاوکینگ به دنیا گام نمیگذاشت، علم فیزیک و کیهانشناسی و بلکه جهانِ علم چه چیزهایی را از دست میداد؟
,پرسش خوبی است. میتوانم بگویم که تأثیر استیون هاوکینگ در علم فیزیک در قرن بیستم و ابتدای قرن بیست و یکم در دو جنبه قابل تجزیه و تحلیل است. جنبه نخست مربوط به مقالات برجسته و شکافندهای است که خود او نوشته است و جنبه دیگر مرجع بودن او برای دیگر دانشمندان کنجکاو در سراسر زمین است. دانشمندان از سراسر جهان به کمبریج میرفتند تا سوالات خود را از هاوکینگ بپرسند.
,هاوکینگ در آکسفورد متولد شده بود اما میدانیم که زندگی علمی او در کمبریج شکل گرفت و خلاصه شد. هاوکینگ در ده سال اخیر یک پیشنهاد بسیار خوب از یکی از دانشگاههای کانادا داشت اما نهایتا به کانادا نرفت. آقای هاوکینگ در کمبریج در پاسخ به پرسشهای سطح پایین و سطح بالای دیگر دانشمندان، نوری به جهان علم میافکند.
,, ,
نبودِ هاوکینگ، هموزنِ نبود گالیله و نیوتون!
,هاوکینگ در زمینه فیزیک کیهانی و نظریه ریسمانهای 11 بعدی کوانتومی یا ابرریسمانهای کوانتومی و نیز به طور خاص شناسایی سیاهچالههای کیهانی یک دانشمند کاملا پیشرو بود. شاید اگر آقای هاوکینگ نبود همان اتفاقی رخ میداد که در نبود گالیله و نیوتون احتمال رخداد آن وجود داشت. اگر نیوتون نبود، کشف و توسعه حساب دیفرانسیل و انتگرال 300 سال به تأخیر میافتاد و البته بالاخره کشف میشد! اما شما میدانید که 300 سال یعنی چه!
,اگر اینشتین نبود نه در ابتدای قرن بیستم، بلکه احتمالا در قرن بیست و یکم و بیست و دوم شاهد شکوفایی فیزیک کوانتوم و نظریههای نسبیت خاص و عام بودیم و اگر آقای هاوکینگ نبود با تأخیر بسیار پیشرفت عظیمی که در حوزه سیاهچالهها و تئوری میدان واحد رخ داده است را مشاهده میکردیم. بیهوده نبوده است که کرسی آقای نیوتون ابتدا به دیراک و سپس به آقای استیون هاوکینگ داده شد.
,هاوکینگ، نیوتونِ زمان ما بود؛ چه در فلسفه علم و چه در فیزیک.
,مرآت- یکی از چالشبرانگیزترین موضوعاتی که هاوکینگ در آن ورود پیدا کرده است، موضوع وجود خداست. هاوکینگ در اینباره دقیقا به لحاظ علمی چه میگفت و دیدگاه شما درباره این دست نظرات هاوکینگ چیست؟
,اگر بخواهم به صورت سطحی به موضوع بپردازم باید بگویم هاوکینگ برای مدتی خداوند را قبول داشت و برای مدتی وجود او را انکار میکرد. نمیدانم که هاوکینگ خداباور از دنیا رفت یا خداناباور اما از نظر من انسانهایی که حرف خود را تغییر میدهند، بسیار قابل ستایش هستند. ما آدمهایی را دیدهایم که سواد چندانی ندارند اما یک عمر یک حرف را تکرار میکنند و از نظر من ارزش حرفی که این دست آدمها میزنند به اندازه ارزش خود آنهاست!
,, ,
لایبنیتسها، نیوتونها و اینشتینهایی که عذرخواهی میکنند!
,اصولا و اساسا حرف انسانی که انقلاب فکری را تجربه نکند، قابل اعتنا نیست. میگویند حرف مرد یکی است اما یک عالِم اینگونه نیست. ما لایبنیتسها و نیوتونها و آلبرت اینشتینهایی داریم که بارها نظر خود را تغییر دادهاند و بابت این تغییر نظر عذرخواهی کردهاند. آیا شما در میان بزرگان کشور ما فردی را سراغ دارید که بابت نظرات اشتباه پیشینش عذرخواهی کرده و نظر خود را تغییر داده باشد؟
,اما وقتی یک انسانِ متفکر و یک عالم واقعی میگوید خدا نیست، شما باور نکنید که او از وجود نداشتن خدا حرف میزند. خدا چیست که نیست؟ خدا، «خ دال الف» نیست. مذهبیون عادی به راحتی میگویند «خدا» هست. خداوند در آیه 103 سوره یوسف اشاره میکند:«و ما یومن اکثرهم الا و هم مشرکون...» خداوند میگوید اکثر شما در همان حال که ایمان آوردهاید مشرکید. کدام خدا؟ ما که نام خود را خداپرست گذاشتهایم جزو بزرگترین مشرکان هستیم!
,باید درنظر داشت یقین به سادگی کسب نمیشود. هاوکینگ میگوید آن خدایی که گمان میکنی در حضورش به یقین رسیدهای وجود ندارد. اگر خداوند میخواست به این راحتی شناخته شود خود را به ما نشان میداد. خداوند خود را در پسِ ماجراها پنهان میکند. در همه مکاتب خداوند یک مسأله رازآلود و پنهان است. دلیلی وجود ندارد که خداوند خود را روی میز آزمایشگاه بگذارد!
,, ,
به دقت هاوکینگ تبریک میگویم!
,خداوند جهانی را خلق کرده که به اندازه کافی کامل است. آقای استیون هاوکینگ میگوید همهچیزِ جهان بسیار منظم و تنظیمشده است؛ آنقدر منظم که من رد پای خدا را در آن نمیبینم. من به دقت هاوکینگ تبریک میگویم. گمان من این است که اگر هاوکینگ سی سال دیگر زنده میماند و کسب عرفان میکرد، درلابلای فروزندگی قلبش، عاقبت خدا را پیدا میکرد.
,اجازه بدهید ما به استیون هاوکینگ رأی مثبت بدهیم. برای یک فرد متفکر فرصت هست که پس از 20 یا 30 سال تلاش فکری، در زوایای تاریک و روشن روحش و در میان فروزندگی قلبش عاقبت به خداوند برسد. هاوکینگ که از ابراهیمِ نبی بالاتر نیست. ابراهیمِ نبی دریافت که بت، نمیتواند خدا باشد و بتِ اعظم را شکست. او سپس به خورشیدپرستان و ماهپرستان و ستارهپرستان پیوست و نهایتا در زوایای روحِ روشن خود به خداوندِ روشنترین رسید.
,ما خداوند نیستیم که برای آقای هاوکینگ تعیین تکلیف کنیم. هاوکینگ حرفهای بسیاری زده و حرفهای بسیاری را هم نگفته است اما آنچه مهم است رابطه شخصی میان هاوکینگ و خداوند است. حقیقت این است که من هاوکینگ را یک خداپرست میدانم.
,, ,
نظریه ریسمانها به زبان ساده
,مرآت- درباره نظریه ریسمان بسیار صحبت شده است اما پیچیدگی این نظریه مانع از آن شده که درکی عمومی نسبت به آن وجود داشته باشد، آیا ممکن است که این نظریه را به زبان ساده بیان کنید؟
,کاش در سخنرانیهای عمومی آقای هاوکینگ-و نه سخنرانیهای خصوصی او- حضور داشتید. او با کامپیوتری که در مقابلش بود و به واسطه یک ماشین سخن میگفت. اگر در سخنرانیهای او حضور مییافتید از این که یک استاد کامل میتواند برای شما نظریه ابرریسمانهای کوانتومی را به زبان ساده توضیح دهد لذت میبردید. خوب است که فرق یک استاد قوی و یک معلم ضعیف را همینجا درک کنیم.
,ریچارد فیلیپس فاینمن در جمله زیبایی میگوید:«تنها یک فیزیکدان تمامعیار میتواند مکانیک کوانتومی را برای بچههای دبیرستانی توضیح بدهد؛ فیزیکدانهای ضعیف میگویند ما به دانشجویانِ دانشگاهها تدریس میکنیم.» توضیح دادن به زبان ساده فقط کار اساتید بزرگ است که من از آن ناتوانم. اما به طور اجمال باید بگویم ما با یک رقص کیهانی طرف هستیم.
,الکترون و پروتون یا ارتعاش یک ریسمان؟!
,اگر با الکترونها، پروتونها و نوترونها آشنا باشید میدانید که تقریبا تمام هستی از فرمیونها تشکیل شدهاند. در واقع تمام مواد از فرمیونها ساخته شدهاند و واسطه بین مواد که نیروها را ایجاد میکنند، بوزونها هستند. نظریه ریسمانها ثابت میکند که الکترون و پروتون، شبیه توپهای ریز بستکبال و فوتبال نیستند بلکه آنها در واقع حاصل ارتعاشاتی از یک ریسمان یکبعدی هستند؛ ارتعاشاتی که هریک نتِ موسیقی جداگانهای است.
,, ,
جهان رقصی از ارتعاشات است!
,ما به یک نتِ موسیقی، الکترون میگوییم و طبیعتا نت بعدی، نوع دیگری از ارتعاش است. بشر به چیز عمیق و جالبی دست پیدا کرده است: جهان رقصی از ارتعاشات است! این جهان چاربعدی نیست. ابتدا جهان در نظریه ریسمانهای کوانتومی، 26 بُعدی بود و بعدا متوجه شدند که 11 بُعد کافی است. در واقع در 11 بعد ارتعاش، ذرات مختلف به وجود میآیند.
,فیزیک به واسطه این یافتهها قابل درکتر شد. وقتی جهانبینی ما توسط نظریه ریسمانها اصلاح شد، توانستیم بازتابهای مناسبی از ریزترین ذرات اتمی در آزمایشگاهها تا بزرگترین کهکشانهای فرادست در کیهان دریافت کنیم و به ماهیت آنها حملهور شویم. اکنون ابزار ما درست کار میکرد. چه حالی به شما دست خواهد اگر بخواهید یک پیچ ساده کولر را با آچار فرانسه باز کنید؟ ابزار نامناسب پیشبرنده نخواهد بود.
,به واسطه نظریه ریسمانهای کوانتومی در 11 بُعد، ما توانستیم از ریزترین ذرات تا بزرگترین کهکشانها را با ابزار ریاضی-فیزیکی جدیدمان مورد حمله قرار دهیم؛ حملههایی بس موفقیتآمیز. البته ظاهرا دوباره کم آوردهایم! ما به دلیل این که به پدیده حیات نیندیشیدهایم به ابزارهای جدیدی نیازمندیم.
,, ,
باید با آدمهای بزرگتری ملاقات کنم!
,مرآت- اگر موافق باشید، به دیدارتان با آقای هاوکینگ بپردازیم. چه شد که پای سخنان هاوکینگ نشستید و چه شاخصههایی در او یافتید؟
,شرح حال دیدار با بزرگان چندان قابل بیان نیست و فقط «رخ میدهد» کما این که بسیاری از رخدادها قابل بیان نیستند. اما من در جریان تحصیلم در کشور انگلستان وقتی درباره جبر ریسمانهای کوانتومی که بخشی از مطالعه ریسمانهای کوانتومی است تحقیق میکردم به این نتیجه رسیدم که باید آدمهای بزرگتری را در این زمینه ملاقات کنم.
,قرار بود در سال 2002 در دانشگاه کمبریج یک کنفرانس سالانه برگزار شود. برای من که یک دانشجو بودم حضور در این کنفرانس که هر سال در یکی از کشورها برگزار میشد چندان آسان نبود. اما یکی از اتفاقات و تصادفات زندگی من این بود که در آن سال، این کنفرانس در دانشگاه کمبریج برگزار میشد. خدا را بابت این خوششانسی شکر میکردم. معطلی را جایز ندیدم و برای دیدار استاد هاوکینگ و حضور در آن سمینار به دانشگاه کمبریج رفتم.
,در خلال بخشهای مختلفی که برای رفع اشکال درنظر گرفته شده بود، ملاقاتهای مختلفی با هاوکینگ و دیگر اساتید برجسته فیزیک صورت گرفت. من از صراحت بیان و نحوه اندیشیدن هاوکینگ شگفتزده شده بودم اما ماکسیمم شگفتی من مربوط به تواضع ایشان بود. هاوکینگ درد و رنج بسیاری را متحمل میشد. ALS بیماری صعبالعلاج و بلکه شاید بعیدالعلاجی است و دستکم علاج این بیماری برای هاوکینگ میسر نشد.
,, ,
لبخند؛ پیشفرضِ چهره هاوکینگ!
,افراد مبتلا به این بیماری، روز و شب رنج زیادی را تحمل میکنند. من شاهد رنج هاوکینگ بودم اما میدیدم که او چقدر صبور است. برای من بسیار عجیب بود که چطور در چهره او لبخند مشاهده میشود. نمیدانم که این لبخند مربوط به چشمها و نحوه نگاه او بود یا واقعا به طور فیزیکی لبخندی به لب داشت. هاوکینگ نمیتوانست حالات مربوط به ناراحتی و گریه را در چهرهاش نشان دهد و بالطبع نمیتوانست شادی و خنده را هم نشان دهد اما پیشفرض چهره او یک لبخند بود.
,میتوانید امتحان کنید! تصویری از او را در اینترنت جستجو کنید. خواهید دید که در هیچ تصویری درد او را در چهرهاش نمیبینید. بار دیگر تکرار میکنم که حقیقتا تواضعی الهامبخش در سخنان و چهره هاوکینگ مشاهده میشد که باعث شد من امروز یک فاتحه جانانه و از ته دل برای او بخوانم. من از این که هاوکینگ اکنون کسی را که سالهای سال درباره او فکر میکرد(خداوند)، ملاقات کرده است، بسیار خوشحالم.
,من از مرگ آقای هاوکینگ اصلا ناراحت نشدم چون میدانم که خود او هم اصلا ناراحت نیست. او به یکی از آرزوهای خود رسید و آن، مواجهه هرچه بیشتر با پشتپرده رازها و اسرار این جهان است.
,, ,
حرف زدن با نگاه به مانیتور حساس به نور
,مرآت- بین شما دیالوگی هم برقرار شد؟
,کسی نمیتوانست به معنای مصطلح با آقای هاوکینگ دیالوگ برقرار کند. او صدای ما را میشنید. خوشبختانه ALS پرده صماخ او را درگیر نکرده بود و میشنید. ظاهرا به طور ناخودآگاه پلک هم میزد اما نمیتوانست صحبت کند. هاوکینگ با نگاه کردن به مانیتور حساس به نوری که در اختیارش بود و دیزاین مهندسی بسیار پیچیدهای هم داشت صحبت میکرد.
,دو دقیقه اول دیدن وضعیت هاوکینگ به معنای دلسوزانه کلمه جانکاه بود اما پس از دو دقیقه شما کاملا به این وضعیت عادت میکردید و میفهمیدید که باید برای خودتان دلسوزی کنید و نه آقای هاوکینگ.
,مرآت- ماجرای گرفتن عکس با آقای هاوکینگ چه بود؟
,افرادِ مشتاقِ عمدتا جهان سومی که دوست داشتند با آقای هاوکینگ عکس داشته باشند، خیلی زیاد بودند. یک تیم پزشکی هم 24 ساعته مراقب او بودند. پرستارها نگران جان هاوکینگ بودند بنابراین من که برای عکس گرفتن با هاوکینگ جلو رفتم یکی از پرستارها مانعم شد اما آقای هاوکینگ نارضایتی خود را از این ممانعت به پرستار نشان داد. پرستار متوجه ناراحتی هاوکینگ شد و تصور من این است که ناراحتی هاوکینگ به این دلیل بود که پرستار ارشدش نباید مانع از ابراز اشتیاق یک دانشجوی جوان برای دیدار و عکس گرفتن با وی میشده است.
,این ناراحتی باعث شد که من دوربین را به دست همان پرستار بداخلاق بدهم و از او بخواهم که از ما عکس بگیرد.
,, ,
مرآت- و سخن آخر.
,برای من جالب بود که یک خبرگزاری نسبت به جهان علم آنقدر حساس باشد که در همان روز مرگ هاوکینگ بر این مسأله انگشت بگذارد و در پی تدقیق درباره اندیشههای او برآید. بگذارید به عنوان یک معلم ساده، از این حساسیت خوبِ علمی خبرگزاری شما قدردانی کنم.
,مرآت- هم از لطف شما و هم بابت وقت ارزشمندی که در اختیار ما قرار دادید سپاسگزاریم.
,من هم از شما و همکارانتان تشکر میکنم.
,(1) برای شناخت بیشتر گالیله به شما پیشنهاد میکنیم که نمایشنامه زندگی، یعنی آخرین نمایشنامهای که «برتولت برشت» به رشته تحریر درآورد را بخوانید.
,(2) اینشتین نامهای به فرزندش دارد که میتوانید آن را در سایت لاتین شاپل پیدا کنید؛ هرچند شاید چندان ربطی به موضوع بحث ما نداشته باشد، اما نگاه اینشتین به جهان را میتوان از لابلای کلماتی که او برای فرزندش نوشته، دریافت.
,(3) جالب است بدانید که بطلمیوس هم با وجود همه نگاههای فلسفی نادرستی که در زمان او نسبت به جهان وجود داشت، در مدل خود، کره زمین را گِرد تصور کرده بود.
,گفتگو و تنظیم: محسن حسن زاده
,انتهای پیام/ح
]
ارسال دیدگاه