دقایقی را پای خاطرات یکی از رزمندگان قزوینی که در عملیات بیتالمقدس و آزادسازی خرمشهر حضور داشته است، نشستیم.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از شاخص، عملیات «بیتالمقدس» یکی از مهمترین عملیاتهایی بود که در دوران جنگ تحمیلی با هدف آزادسازی خرمشهر انجام شد و در نهایت در روز سوم خرداد سال ۱۳۶۱ منجر به پیروزی رزمندگان اسلام و آزادی این شهر شد.
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, شاخص,فتح خرمشهر انعکاس جهانی داشت و شورای عالی انقلاب فرهنگی، سوم خرداد را به عنوان روز “مقاومت، ایثار و پیروزی” در تقویم رسمی ایران نامگذاری کرده است.
,این پیروزی به لحاظ نظامی، نقطه عطفی در تاریخ ۸سال دفاع مقدس شناخته شده و از این رو به عنوان نمادی از پیروزی، مقاومت و ایستادگی در برابر دشمن یاد میشود.
,سالروز آزادسازی خرمشهر حاصل تلاش شیرمردان و شیرزنانی بود که برای دفاع از وطن و ناموس، از جان خود گذشتند و در این راه شهدا، ایثارگران، جانبازان و آزادگان بسیاری تقدیم جمهوری اسلامی ایران شد.
,امنیت و آرامش امروز کشور حاصل جانفشانیها و ایثارگریهای زنان و مردان ایرانی در دوران ۸سال دفاع مقدس است که اجازه تعرض و تهاجم دشمن به خاک سرزمینمان را ندادند.
,رزمندگان استان قزوین نیز همانند دلاوران سراسر کشور در این عرصه جانفشانیهای زیادی داشتهاند؛ به این مناسبت دقایقی را پای خاطرات یکی از رزمندگان قزوینی که در عملیات بیتالمقدس و آزادسازی خرمشهر حضور داشته است، نشستیم.
, , , ,زعیم عابدینی رزمندهای است که چندین ترکش در بدن خود را از جنگ به یادگار داشته و با وجود گذشت سالها هنوز خاطرات جنگ و دفاع مقدس برای او تازگی دارد.
,وی با اشاره به چگونگی حضورش در جبهههای جنگ اظهار کرد: سال ۱۳۵۹ همزمان با آغاز جنگ تحمیلی به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمدم و بعداز گذراندن آموزشهای لازم برای حضور در جبهه آماده شدم.
,عابدینی افزود: اوایل مهرماه همان سال بود که قرار شد گروهی از گردانها را برای مقابله با نیروهای بعثی و باز پسگیری بلندیهای میمک به کردستان اعزام کنند.
,این رزمنده با بیان اینکه شهید مهجور فرمانده گردان ما بود خاطرنشان کرد: آن زمان من ۱۹ سال سن داشتم که به همراه شهید حسن پور و رزمندگان دیگر برای انجام عملیات نصر وارد میمک شدیم.
,عابدینی با اشاره به تجهیز عراق به انواع سلاحهای جنگی ابراز کرد: به علت کمبود سلاح و امکانات برای مقابله با دشمن مجبور به مبارزات تن به تن بودیم که شرایط سختی را به وجود آورده بود.
,این رزمنده قزوینی اذعان داشت: عملیات میمک در تاریکی شب شروع شد که خوشبختانه در همان ساعتهای اولیه رزمندگان ایرانی توانستند سد نیروهای عراقی را در هم بشکنند و به هدف خود برسند.
,عابدینی اظهار کرد: در این عملیات توانستیم علاوه بر آزادسازی بلندیهای میمک؛ صدها قبضه سلاح سبک و سنگین از جمله تیربار و خمپارهانداز و توپ، تعدادی وسایل مخابراتی و مهمات دشمن را منهدم و تعداد زیادی جنگافزار سبک و سنگین، مهمات و تجهیزات دشمن را به غنیمت درآوریم.
,وی با بیان اینکه ما ۸ برادر هستیم گفت: اکثر برادرانم و پدرم در جبهههای جنگ نقش داشتند و به خاطر دارم زمانی که ما بعد از اتمام ماموریت به منزل میآمدیم و دور هم جمع میشدیم مادرم از این موضوع اظهار نارضایتی میکرد و میگفت:” شما نباید میدان جنگ را رها میکردید زیرا دشمن ممکن است از این موقعیت استفاده کند؛ شما باید در میدانها حضور داشته باشد و از مرزهای کشورمان محافظت کنید”.
,این رزمنده قزوینی در ادامه تشریح کرد: فروردین سال ۱۳۶۱ برای عملیات فتحالمبین در منطقه غرب شوش و اندیمشک وارد خاک خوزستان شدیم و من به عنوان معاون دوم فرمانده گردان انتخاب شده بودم.
,عابدینی بیان کرد: گردان ما برای فریب دشمن به شوش دانیال در نزدیکی اندیمشک اعزام شد تا عراقیها متوجه عملیات اصلی که آزاد سازی اندیمشک بود، نشوند.
,وی در حالی که بغض خود را فرو میخورد گفت: ما برای این عملیات شهدای زیادی دادیم و هنوز صحنههای دلخراشی را به یاد دارم که همرزمانم مورد اصابت تیربار دشمن قرار گرفته و به شهادت میرسیدند.
,این رزمنده قزوینی تشریح کرد: در فاصله کوتاهی بعد از عملیات فتح المبین به قزوین بازگشتم و در سپاه مشغول به خدمت شدم که یک روز دیدم دوستانم برای اعزام به عملیات بیت المقدس آماده میشوند.
,وی ادامه داد: در دهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ بود که من و ۲ برادر دیگرم به همراه سایر رزمندگان برای انجام عملیات بیتالمقدس و آزادسازی خرمشهر اعزام شدیم.
, , , ,عابدینی بیان کرد: با توجه به فراخوان حداکثری، بیشتر کسانی که در عملیات بیتالمقدس شرکت داشتند از جوانان و نوجوانان ۱۵ تا ۲۰ ساله بودند که با شور و شوق فراوان و با روحیه شهادت طلبی برای آزادسازی خرمشهر لحظه شماری میکردند.
,وی در ادامه گفت: شهیدحسین حدادی فرمانده این گروهان بود و با دیدن نوجوانان کم سن و سال دستور داد که آنها را از صف بیرون بکشیم تا دشمن فکر نکند ما به علت کمبود نیرو به جوانان کم سن و سال روی آوردهایم.
,این رزمنده قزوینی اضافه کرد: میخواستیم نوجوانان را از گردان خارج کنیم اما آنها زنجیروار ایستاده بودند و از هم جدا نمیشدند.
,عابدینی خاطرنشان کرد: اعلام کردیم که ما سلاح به اندازه کافی نداریم اما نوجوانان همچنان بر تصمیم خود پافشاری میکردند و میگفتند “ما خودمان از دشمن سلاح به غنیمت میگیریم”.
,وی تصریح کرد: به شهید حداد گزارش دادیم امکان خروج این نوجوانان از گردان وجود ندارد زیرا ممکن است ترکیب گروهها به هم بریزد و سرانجام تمام گردانها را با همان ترکیب قد و سن به منطقه اهواز اعزام کردیم.
,این رزمنده قزوینی تشریح کرد: ما به آبادن اعزام شدیم و قرار شد برای شناسایی منطقه، پل شناور بزنیم تا بتوانیم جاده اهواز به آبادان را که در دست دشمن بود شبانه آزاد کنیم.
,, ,
عابدینی با بیان اینکه ماموریت و عملیات ما در کنار رود کرخه و زیر آتش توپ خانه عراق بود خاطرنشان کرد: با توجه به اینکه عملیات بیتالمقدس ۴ مرحله داشت هر کدام از برادرانم به یک منطقه اعزام شده بودند.
,این رزمنده قزوینی در ادامه بیان کرد: شبانه نیروها را از طریق پل شناور عبور داده و به سمت جاده اهواز_آبادن حرکت کردیم و زمانی که به آنجا رسیدیم تقریبا در نزدیکی خاکریز اصلی عراقیها مستقر شدیم.
,وی تشریح کرد: نزدیکی سحر بعد از به جا آوردن نماز صبح، تیم تخریب گردان منطقه مین گذاری شدهای که توسط عراقیها سیم خاردار کشیده شده بود را خنثی کردند که متاسفانه در این عملیات بسیاری از نیروهای ما به شهادت رسیدند.
, , , ,وی تشریح کرد: هوا روشن شده بود و ما به خاکریز اصلی اقامت عراقیها نزدیک شده بودیم؛ دشمن وقتی متوجه حضور ما شدند، شروع به تیرباران نیروها کردند.
,عابدینی در ادامه با بیان اینکه در این عملیات در کنار هر فرمانده یک فرمانده آبادنی آگاه به وضعیت جغرافیایی منطقه برای شناسایی حضور داشت خاطرنشان کرد: به خاطر دارم یک فرمانده اهل آبادان همراه ما بود که بر اثر تیرباران عراقیها در کنار سیم خاردار روی زمین افتاد.
,وی در ادامه گفت: وقتی به کمک این فرمانده رفتم و خواستم او را از زمین بلند کنم که دیدم زانویش از مفصل جداشده و فقط پوست آن باقی مانده است و این یکی از تلخترین خاطراتم بود.
,این رزمنده قزوین ادامه داد: نیروهای ما همچنان به سمت عراقیها پیش میرفتند و زمانی که وارد خاکریز عراقیها شدیم، آنها با دیدن شجاعت و جسارت نیروهای ما تسلیم شدند و دست از مقاومت کشیدند و توانستیم جمعیت زیادی از آنها را به اسارت در بیاوریم.
,عابدینی در حالی که لبخندی بر روی لبانش داشت گفت: برخی از نیروهای عراقی برای گمراه کردن ما خودشان را به زمین انداخته بودند تا ما فکر کنیم که آنها مردهاند در حالی که اینطور نبود؛ در این عملیات توانستیم سلاحهای زیادی را از دشمن به غنیمت بگیریم.
,وی با بیان اینکه مرحله دوم عملیات برای آزادسازی هویزه در سوسنگرد بود، تشریح کرد: برای استراحت در اطراف دارخوئین چادر زده بودیم و دوستان با شوخیهایی که میکردند فضایی دوستانه و صمیمی را به وجود آورده بودند که اصلا فراموش کرده بودیم در جبهه جنگ قرار داریم.
,این رزمنده قزوینی ابراز کرد: شب قبل از آغاز مرحله سوم عملیات به نیروها پلو مرغ دادند و تمام دوستان با شوخ طبعی میگفتند که از این غذا مشخص است باید خودمان را برای یک عملیات جدی آماده کنیم.
,عابدینی اظهار کرد: بعد از صرف شام بود که شهید نظرپور به همراه تعداد دیگری از همرزمان به گردان ما پیوستند و شبانه با اتوبوسها به سمت شلمچه حرکت کردیم.
,وی بیان کرد: به منطقه عملیات رسیدیم و در حال آماده کردن نیروها و دستور حمله فرمانده بودیم که ناگهان متوجه شدیم نیروهای بعثی از حضور ما آگاه شدهاند و عملیات لو رفته است.
,این رزمنده ادامه داد: حملات دشمن به سوی نیروهای ما به گونهای بود که انگار باران خمپاره میبارید و آسمان بر اثر تیرباران شدید روشن و همین موضوع سبب شده بود که آنها تمام نیروهای ما را رصد کنند.
,عابدینی تشریح کرد: در آن لحظه چاره ای جز حفاظت از خود نداشتیم و مقاومت نیروها به هم خورده بود که فرمانده دستور عقب نشینی داد تا مبادا نیروهای عراقی ما را محاصره کنند.
,چند کیلومتری عقب نشینی کرده بودیم اما درگیریها کم و بیش وجود داشت، من به همراه ۴ رزمنده دیگر در تاریکی به خاکریز چهارم رسیدیم که به سوی ما تیراندازی شد.
,, ,
وی ادامه داد: به علت تاریکی فکر میکردیم که نیروهای خودی هستند و فریاد میزدیم “تیراندازی نکنید ما خودی هستیم” اما انگار متوجه نمیشدند؛ نزدیکتر که شدیم من دستم را از پشت بر روی کتف یکی از نیروها گذاشتم و گفتم “برادر ما خودی هستیم چرا تیر اندازی میکنید!”.
,عابدینی اضافه کرد: وقتی به طرفم برگشت متوجه شدم که یک بعثی است و ما در میان دشمن هستیم، از طرفی نیروهای عراقی از جسارت ما بهتزده بودند که چطور آنقدر به آنها نزدیک شدهایم؟!.
,وی ابراز کرد: آنها دور ما حلقه زدند و سلاح هایمان را گرفتند؛ با دیدن لباس سپاه بر تن من فکر کردند که فرمانده هستم و میتوانند با بازجویی به اطلاعات دست یابند.
,عابدینی افزود: وقتی که آنها مشغول صحبت بودند تصمیصم گرفتم پا به فرار بگذارم تا با تیراندازی مرا شهید کنند تا گرفتار بازجویی نشوم.
,وی اضافه کرد: در این لحظه به سمت یکی از نیروهای عراقی حمله کردم و با هول دادن او با تمام سرعت دویدم.
,این رزمنده قزوینی خاطرنشان کرد: ناگهان نیروهای عراقی از پشت سر شروع به تیرباران کردند و دیگر متوجه چیزی نشدم؛ چندساعتی بیهوش بر روی زمین افتاده بودم و فقط گردو غباری که بر سرم میریخت را احساس میکردم.
,وی تشریح کرد: کمی که فضا خلوت شد تصمیم گرفتم تا بلند شوم فکر نمیکردم مجروح و یا تیر خورده باشم؛ برای اینکه عراقیها متوجه زنده ماندنم نشوند در همان حالی که بر روی زمین افتاده بودم ساعتم و لیست اسامی نیروها را زیر خاک پنهان کردم تا اگر اسیر شدم به دست دشمن نیفتد.
,عابدینی با بیان اینکه عراقیها با تصور اینکه من شهید شدهام رهایم کردند گفت: در همان حال احساس کردم که پهلویم خونریزی کرده و سوزش دردناکی دارد با خودم فکر میکردم که زخم سطحی باشد و در همان حین چفیهام را روی زخم گذاشتم.
,این رزمنده ابراز کرد: با کمک اسلحه توانستم سرپا بایستم و با خود فکر کردم اگر اینجا بمانم در گرمای جنوب تلف خواهم شد؛ با زحمت خودم را به خاکریزهای عقب رساندم و بعد از گذراندن مسافتی طولانی به خاکریز نیروهای خودی رسیدم.
, , , ,وی اظهار کرد: زمانی که به چادر نیروهای خودی رفتم آنها یک پانسمان روی زخمم گذاشتند و گفتند باید تا آمدن آمبولانس منتظر بمانم اما من بخاطر درد شدیدی که داشتم نمیتوانستنم تحمل کنم و از طرفی باید هرچه سریعتر اطلاع میدادم که به کمک همرزمانم که به اسرات بعثیها درآمدهاند بروند.
,عابدینی ادامه داد: مسافت زیادی را راه نرفته بودم که دکتر محسن برکابی از رزمندگان قزوینی را دیدم و او به همراه یک نفر از بچهها زیر بغلم را گرفتند و به وسیله موتور به عقب فرستادند و از آنجا به بیمارستان یزد اعزام شدم.
,این رزمنده قزوینی خاطرنشان کرد: فرمانده بهرامی به همراه تعدادی از نیروهای خودی برای آزادی همرزمانم که اسیر شده بودند، رفتند و توانسته بودند منطقه را از اشغال دشمن پاکسازی و نیروها را آزاد کنند.
,وی اضافه کرد: همرزمهایم که آزاد شده بودند؛ با کمال تعجب از زنده بودن من میگفتند: ما با دیدن آن صحنه و تیربارانی که شد فکر کردیم به شهادت رسیدهای.
,این رزمنده اذعان داشت: سرانجام بعد از گذشت سه هفته از عملیات بیتالمقدس در بیمارستان یزد بودم که خبر آزادی خرمشهر را شنیدم.
,عابدینی در حالی که اشکهایش را پاک میکرد، گفت: روزی که خرمشهر پیروز شد هیاهوی خاصی بیمارستان را فراگرفته بود زیرا مثل همیشه ایرانی غیرت خود را به جهانیان ثابت کرده بود و نشان داد که در برابر تجاوز،خاموش نایستاده و به هدفش خواهد رسید.
,, ,
عابدینی در حالی که اشکهایش را پاک میکرد با تاسف گفت: ناراحتم از این که چرا به شهادت نرسیدم در حالی که دوستان و همرزمهایم شهید شدند.
,وی به برادرش که در سال ۶۷ به شهادت رسیده بود اشارهای کرد و گفت: هرگاه برادرم با من صحبت میکرد میگفت “من این همه عملیات شرکت کردم اما چرا حتی یک ترکش هم نخوردم” و او در سال ۱۳۶۷ به شهادت رسید.
,این رزمنده قزوینی با بیان اینکه مردم با اخلاص تمام وجودشان را وقف جبهه و جهاد می کردند ابراز کرد: همه رزمندگان در هر پست و مقامی که بودند برایشان فرقی نداشت و زمانی که وارد خاک جبهه میشدند به یک فرد ساده تبدیل شده و برای دفاع از وطن و ناموس از جان خود میگذشتند.
,وی با اشاره به گوشهای از خاطرات شهید حداد گفت: شهید حداد چند عملیات را در دوران دفاع مقدس فرماندهی کردند؛ این شهید بزرگوار خود را در راه جبهه وقف کرده بودند.
, , , ,وی افزود: ایشان در امر فرماندهی بسیار جدی بودند اما زمانی که رزمندگان خواب بودند به سنگرها سرکشی میکردند تا شخصی کمبودی نداشته باشد و حتی ظرفها را هم میشستند.
,عابدینی ادامه داد: شهید حداد رفاقت و رابطه نزدیکی با تمام رزمندگان داشتند و کارهای بزرگی انجام میدادند که هرگز شخصی متوجه نمیشدند.
,وی در خصوص حاکمیت فتنه فرهنگی دشمن تصریح کرد: اگرچه معتقدم جوانان امروز ما همان جوانان جبهه جنگ و دفاع مقدس هستند اما باید تهدیدهای فضای مجازی و تبلیغات منفی دشمن را جدی گرفت.
,عابدینی افزود: در زمینه کنترل فضای مجازی و استفاده صحیح از آن مسوولین باید فکر اساسی انجام دهند چرا که با تبلیغات سطحی کاری درست نمیشود.
,وی بیان کرد: متاسفانه برخی دیگر جوانان راغب به نماز اول وقت نیستند و تمام وقتشان را صرف فضای مجازی و شبکههای اجتماعی کردهاند.
,این رزمنده قزوینی بیان کرد: از فضای مجازی باید درست استفاده شود در این صورت ابعاد مثبتی هم دارد؛ آنها باید مراقب خودشان و وقتشان باشند که عمرشان به بطالت نگذراند.
,عابدینی با اشاره به اینکه متاسفانه تشریح زندگینامه برخی شهدا مغفول مانده است گفت: زندگینامه و خاطرات شهدا باید در قالب کتابچههایی جمع آوری شود و در اختیار جوانان قرار گیرد تا سختی فضای جنگ را درک کنند.
,وی در خصوص شهدای حرم بیان کرد: دشمن قصد ورود به خاک وطن را داشت که با همت مدافعان حرم جلوی آنها گرفته شد؛ ما باید از مدافعان حرم سپاسگذار باشیم چراکه خاکریزهای دفاعی کشورمان هستند.
,این رزمنده گفت: آزادسازی خرمشهر نتیجه مقاومت و ایستادگی در مقابل دشمن انجام شد و هیچگاه با مذاکره به این پیروزی نمیرسیدم.
,عابدینی در پایان با اشاره به اینکه ایستادگی و مقاومت را باید از شهدا و رزمندگان بیاموزیم گفت: ما باید برای امنیت و پیشرفت کشورمان به رهنمودهای رهبری عزیز گوش دهیم همانطور که ایشان از ابتدا هم گفتند به برجام نمیتوان دل خوش کرد، و ما امروز شاهد تبعات اعتماد به آمریکا هستیم.
,در حالی که اشغال خرمشهر توسط عراق به عنوان آخرین و مهم ترین برگ برنده این کشور برای وادار ساختن ایران به شرکت در هر گونه مذاکرات صلح تلقی می شد، آزاد سازی این شهر می توانست سمبل تحمیل اراده سیاسی جمهوری اسلامی بر متجاوز و اثبات برتری نظامی اش باشد.
,بنا به اسناد موجود، ۱۷۰۰۰ هزار ایرانی در این عملیات مجروح و ۵۵۵۳ نفر شهید شده اند.
,, ,
, ,
, ,
انتهای پیام/
]
ارسال دیدگاه