علی(ع) در مقابل مردمان خود از صداقت خود میگوید:«به خدا سوگند کلمهای از حق را نپوشاندم و هیچگاه دروغی نگفتهام» و تاریخ بعدها ثابت کرد که سخنان علی(ع) شعار نبود.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به گزارش خبرنگار مرآت، ایام شهادت حضرت علی(ع)، امیرمومنان، فرصت مغتنمی است برای دوباره شناختن این بزرگمرد تاریخ. با وجود همه آن که درباره علی(ع) بسیار گفتهاند و بسیار شنیدهایم، اما با تأسف بسیار، هنوز بخشهای معظمی از شخصیت مردی که فراتراز زمان خود بود، بر ما پوشیده است. چه بسیار نکتهها که درباره علی(ع) نگفتهاند و نشنیدهایم. نوشتار حاضر، کوششی است برای بیان آنچه که شاید کمتر شنیده باشیم. بخش نخست این نوشتار در دوازده بعد پیش روی شماست.
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, مرآت,حقی که غصب شد...
,هرگاه حاکمان جعلی در حل مسئلهای درمانده میشدند در خانه علی(ع) را میزدند. یکیشان گفته بود اگر علی(ع) نبود هلاک میشدم. دیگری گفته بود از پیامبر خدا(ص) شنیدم که دست علی و دست من در عدل و داد برابر است. علی(ع) که خود میگوید:« از آنچه در نظرت روشن نیست کنارهگیر» به روشنی حق خود را گوشزد کرده بود:«به خدا سوگند فلانی جامه خلافت را بر تن کرد، در حالی که میدانست جایگاه من نسبت به حکومت اسلامی، چون محور آسیاب است به آسیاب که دور آن حرکت میکند. او میدانست که سیل علوم از دامن کوهسار من جاری است.»
,با این که حقش را غصب کرده بودند، برای اسلام سکوت کرده بود؛ سکوتی که او را منزوی نمیکرد.
,پنجه بر چهره خورشید!
,عثمان در دوره عمر بن خطاب نماینده بنیامیه شمرده میشد و نفوذ قابل توجهی داشت و علی(ع) نماینده بنیهاشم بود. این دو بیشترین احتمال و زمینه را برای مطرح شدن به عنوان جانشین عمر بن خطاب داشتند. پس از تشکیل شورای ناعادلانه شش نفره؛ عثمان در آخرین روز ذیالحجه سال 23 هجری بر منبر رسول خدا(ص) نشست در حالی که ابوبکر یک پله و عمر دو پله پایینتر از مکان نشستن پیامبر(ص) مینشستند. جایگاه علی(ع) اکنون برای بار سوم به اشغال درآمده بود. رفتار عثمان در طول حکومتش اعتراض اصحاب پیامبر(ص) را برانگیخته بود. برخوردهای خلاف ادب او در مقابل علی(ع) از نمونههای تاسفبار تاریخی است. او یکبار شلاقش را به روی علی(ع) بلند کرد و یکبار هم ایشان را مستحق تبعید دانست. اعتراضها به رفتار عثمان رفته رفته شدت گرفت. بیش از 400 نفر برای اعتراض به مدینه آمدند. علی(ع) اما با میانجیگری خود اوضاع را آرام کرد و معاهدهای برای انجام خواستههای معترضان نوشت. با تخلف عثمان از معاهده به واسطه نگارش نامهای برای تادیب معترضان؛ موج اعتراضها مرکز خلافت را نشانه رفت. معترضان از عثمان خواستند که از خلافت کنارهگیری کند اما او پاسخ داد: لباسی را که خدا به پوشانده از خود دور نمیسازد! خانه عثمان به محاصره درآمد. تاریخ رفتار کریمانه علی(ع) با غاصب حق خود را به روشنی توصیف کرده است. او در مقابل آنان که مانع رسیدن آب به خانه عثمان میشدند تلاش میکرد به عثمان آب برساند. حسنین(ع) را نیز برای حفاظت از خانه عثمان مامور کرده بود. حصر پس از 49 روز شکسته شد و عثمان به قتل رسید اما مواجهه علی(ع) با عثمانی که دیروز شلاق به رویش میکشید کرامتش را بیش از پیش آشکار کرد.
,مرا واگذارید!
,در عصر روز هجدهم ذیالحجه سال 35 هجری، جماعت معترض به سیاستهای عثمان به یکباره رو به خانه علی(ع) آوردند و طالب بیعت شدند. علی(ع) که داغ بیعت نافرجام 120 هزار تن از حجاج در واقعه غدیر خم را در سینه داشت، وضعیت موجود جامعه چنان رو به فساد میدید و انحراف جامعه از مسیر پیامبر(ص) را چنان جدی میدید که اصلاح آن دشوار مینمود. او در پاسخ به مردمی که برای بیعت به خانهاش هجوم آورده بودند گفت: مرا واگذارید و دیگری را به دست آرید. زیرا ما به استقبال حوادثی میرویم که رنگارنگ و فتنهآمیز است و چهرههای گوناگون دارد و دلها بر این بیعت، ثابت و عقلها بر این پیمان، استوار، نمیماند."
,علی(ع) با روشنبینی و آیندهنگری خود حوادثی را میدید که جز با پایمردی یارانی مومن و همدل چیرگی بر آنها میسر نبود؛ از سوی دیگر حکومت در نگاه علی(ع) در مقابل ولایت جز به ضرورت، بیارزش بود. حکومت در نگاه او ارزشی ذاتی نداشت و تن دادن به هر مکری برای دستیابی به حکومت جایز نبود.
,او سرانجام پس از سه روز با اصرار مردم و پس از اتمام حجت با آنان به شرط این که بیعت علنی باشد(کنایه به بیعت خلیفه اول) و در مسجد و بر اساس عمل به کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) صورت بگیرد(کنایه به شروط شورای شش نفره انتخاب خلیفه) با مردم پیمان بست.
,با من مانند پادشاهان سخن نگویید...
,شرط علی(ع) برای حاکمیت همدلی مردم بود. استقبال برای بیعت، چنان چشمگیر بود که خود علی(ع) آن را در خطبهای توصیف میکند. با این که مردم نسبت به حکومت او اقبال زیادی نشان دادند میگفت «حق صریح را به من بگویید و تصور نکنید که اگر حق را بشنوم بر من گران میآید. و گمان نکنید که در پی بزرگ نشان دادن خویشم؛ زیرا کسی که شنیدن حق یا عرضه شدن عدالت برایش مشکل باشد عمل کردن به آن برایش دشوارتر خواهد بود. پس از گفتن حق و مشورت در عدالت خودداری نکنید زیرا من خود را برتر از آن که اشتباه کنم و از آن ایمن باشم نمیدانم، مگر این که خداوند مرا حفظ کند.»
,علی معصوم، از مردمانش میخواست که او را ستایش نکنند و مانند پادشاهان با او سخن نگویند.
,عدالت علی(ع)؛ احترام به مخالفان
,از هیچکس به جبر بیعت نگرفت. حتی برخی از به ظاهر بزرگان نیز برای بیعت نیامدند؛ اما آتش خشم علی(ع) هرگز دامنگیرشان نشد. اجازه نمیداد به مخالفینش تعرض کنند و حقوق مخالفین را پایمال نمیکرد.
,هرگز به مردمانم دروغ نگفته ام...
,سخنان آغازین علی(ع) پس بیعت مردم مسیر خلافت و عملکردش را به روشنی نشان داد. قصد داشت مفاسد عصر عثمان و خلفای پیشین را با سلسلهای از اصلاحات سیاسی و اقتصادی سامان دهد. از آزمایش مردم سخن میفگت. میگفت:«زیر و رو خواهید شد، تا این که پستتان، بالا رود و اعلایتان به پستی رود و آنان که سابقهای در اسلام داشتند و تاکنون منزوی بودند بر سر کار میآیند و آن ها که به ناحق پیشی گرفتند عقب زده خواهند شد.»
,او در مقابل مردمان خود از صداقت خود میگوید:«به خدا سوگند کلمهای از حق را نپوشاندم، هیچگاه دروغی نگفتهام؛ از روز نخست، به این مقام خلافت و چنین روزی خبر داده شدم. آگاه باشید! همانا گناهان چون مرکبهای بدرفتارند.»
,تاریخ بعدها ثابت کرد که سخنان علی(ع) شعار نبود. مردمان سخت آزمایش شدند و آنچنان که شایسته بود از پس امتحان الهی برنیامدند.
,میدانم که به حج نمیروید...
,اصلاحات حکومتی علی(ع) از امتیازطلبیهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی چهرههای شاخص جلوگیری میکرد. از همان آغاز حکومت زمزمههای مخالفت به گوش میرسید. تلخترین این مخالفتها را میتوان در همراهی طلحه و زبیر با عایشه برای به راه انداختن جنگ جمل جست. آنها که خود از محرکان اصلی شورش علیه عثمان بودند؛ اینک که از عدل علی(ع) به ستوه آمدهاند به بهانه حج با او خداحافظی میکنند. علی(ع) میگوید:«میدانم که به حج نمیروید.» بزرگوارانه جلوی رفتنشان را نگرفت و احترامشان را نشکست و تا شمشیر نکشیدند اقدامی بر ضدشان صورت نداد.
,شمشیر میان ما حکم است...
,لب به شکوه گشود:«طلحه و زبیر و یارانشان بر من خروج کردند و همسر رسول خدا(ص) را به همراه همسران خود میکشیدند، چونان کنیزی را که به بازار بردهفروشان میبرند. به بصره روی آوردند.» دلش مایل به جنگ نبود. وقتی اهل جمل با سپاهش در منطقه خریبه با هم روبرو شدند؛ تلاشهای علی(ع) برای فرونشاندن آتش جنگ آغاز شد.صعصه بن صوحان را فرستاد؛ پاسخشان منفی بود. عبدالله بن عباس را فرستاد؛ طردش کردند؛ و نهایتا خود علی(ع) به سوی صلح شتافت. از سابقه جهادش در محضر پیامبر(ص) با زبیر گفت و از روزهایی که دل اهل جمل به خدا نزدیکتر بود. گفتند: «شمشیر میان ما حکم است.» علی(ع) اما هنوز میکوشید با کلامش دلشان را به دست آورد.
,خداوندا! تو شاهد باش...
,راهی جز جنگ باقی نگذاشتند. علی(ع) جوانی را با قرآن به سویشان فرستاد برای نصیحت. جنازه جوان را پس فرستادند. سپاه جمل تیراندازی را شروع کرد. یک سرباز علی(ع) کشته شد. گفت:«خدایا گواه باش.» با شروع جنگ مخالفت میکرد. دومین سرباز علی(ع) کشته شد:«خدایا تو گواه باش.» سومین سربازش را که کشتند سر به آسمان بلند کرد و گفت:«خدایا تو شاهد باش که ما شروع نکردیم.» جنگی که بدون رضایت علی(ع) آغاز شد، در یک نیم روز به سود علی(ع) پایان یافت.
,اشکهای شیر خدا...
,غائله جمل که به پایان رسید؛ علی(ع) ماند و یک اندوه دیرپا. از میان کشتگان عبور کرد. پیکر بیجان طلحه روح علی(ع) را آزرده کرد. صدای گریه پسر ابوطالب در دشت پیچید. میگفت:«ای کاش بیست سال پیش از این مرده بودم و طلحه را کشته و زیر آسمان نمیدیدم.» بر همه کشتگان نماز خواند و فرمان داد همه را دفن کنند. احترام علی(ع) به کشتگان مخالفینش شورانگیز بود.
,حفظ احترام همسر پیامبر(ص)
,فرمان داد عایشه را با احترام به خانه یکی از بزرگان بصره ببرند. چند روز بعد برای جویا شدن حال کسی که نقشی اساسی در جریان جمل داشت پیشقدم شد؛ در پاسخ به او بیاحترامی کردند. مانع واکنش یاران با بیاحترامیها شد. عایشه را با احترام به همراه عدهای از زنان نقابدار و مردان محافظ به مدینه فرستاد. مجرمی که به جنگ علی(ع) آمده بود، حال در امنیت حمایت علی(ع) به خانه میرود.
,مرام علی(ع)؛ دعا به جای دشنام
,معاویه، پس از جمل، بازار مکر را پر رونق دید و به خونخواهی عثمان، علی(ع) را به جنگ دعوت کرد. علی با هفت لشکر به سوی صفین حرکت کرد. معاویه آب را به روی سپاه علی(ع) بسته بود. مالک اشتر که آبراه فرات را آزاد کردند فرمان علی(ع) صادر شد:«کسی مانع سپاه شام برای برداشتن آب نشود.» این بار هم علی(ع) از در نصیحت درآمده بود. معاویه اما پیام صلح را رد کرده بود:«میان من و شما جز شمشیر نخواهد بود.» جنگ که آغاز شد دشنامگویی شامیان هم آغاز شد. یاران علی(ع) عزم دشنام دادن کردند. علی(ع) اما در جنگ هم اخلاق را فرونمیگذارد:«من خوش ندارم که شما دشنام دهنده باشید، اما اگر کردارشان را توصیف و حالات آنان را بازگو میکردید به سخن راست نزدیکتر و عذرپذیرتر بود. خوب بود به جای دشنام به آنان میگفتید: خدایا خون ما و آنها را حفظ کن.»
,دعا به جای دشنام؛ مرامی بود که علی(ع) از پیامبر(ع) آموخته بود.
,بخش دوم این نوشتار، فردا منتشر میشود.
,انتهای پیام/
]
ارسال دیدگاه