خبرنگار خوب از نگاه یک مسئول معمولا خبرنگاری است که آنچه را که آن مسئول میخواهد بنویسد! اگر من به عنوان خبرنگار این کار را نکنم، احتمالا تنها یک وصله ناجور خواهم بود.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از مرآت، هرساله با فرارسیدن روز خبرنگار مطالبی با موضوعات گوناگون و در قالبهای گوناگون در حوزه مشکلات خبرنگاران و حرفه خبرنگاری در رسانهها منتشر میشود.
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, مرآت,در این روزها اگر صفحات مکتوب یا مجازی رسانهها را رصد کنید، احتمالا با حجم انبوهی از تعریف و تمجیدهای مسئولان فرهنگی از خبرنگاران مواجه میشوید؛ اما کمتر پیش آمده است که در این روزها به مسائل جدی حوزه خبرنگاری بپردازیم و نخستین مقصر این نقصان خود ما خبرنگارها هستیم. من امیدوارم محتوای این نوشتار کام کسی را تلخ نکند اما حقیقت همواره چندان شیرین نیست.
,نخستین موضوعی که در هنگام تصمیمگیری برای نوشتن مطلبی به مناسبت روز خبرنگار به ذهنم رسید این بود که متأسفانه ما در ایران از یکسو به یک معنا فاقد جریان اصیل خبرنگاری هستیم و از سوی دیگر خبرنگاران جریانساز نیز در میان ما بسیار اندک هستند. هرچند این گزاره که ما در ایران جریان خبرنگاری نداریم احتمالا مخالفان پروپا قرصی دارد؛ اما نباید در این حوزه جریانبازی را با جریانسازی اشتباه گرفت. اینکه برخی از رسانههای ما پیرو خط و خطوط سیاسی و اجتماعی خاصی هستند به هیچ روی نمیتواند دلیلی بر وجود جریان خبرنگاری در ایران باشد؛ بلکه حداکثر میتوان گفت ما تعدادی خبرنگار و رسانه هستیم که همسو با برخی سیاستها یا جریانها عمل میکنیم. مقصود من از جریان خبرنگاری، «جریان» با همه متعلقات آن است. جریان در یک تعریف دقیق، بر مولفههایی همچون داشتن مبنای فکری، اندیشه نظاممند و رفتار ویژه اجتماعی ابتناء یافته است. عمده ما خبرنگاران با این مولفهها قرابت چندانی نداریم و من نمیدانم در شرایطی که معیشتاندیشی عرصه را بر ما تنگ کرده است «واقعا» چقدر در بروز این مشکل شریک هستیم. اما در سوی دیگر این معادله، شاید درست به سبب همین عدم وجود جریان اصیل در حوزه خبرنگاری، خبرنگاران جریانساز نیز چندان مجال ظهور نمییابند و این دور باطلی است که باید جایی، شاید همین نزدیکی، تمام شود!
,در پس آینه طوطیصفتم داشتهاند!(حافظ)
, در پس آینه طوطیصفتم داشتهاند!(حافظ),اما از این گذشته بر کسی پوشیده نیست که فقدان خبرنگاری تخصصی چه بر سر فضای اطلاعاتی-رسانهای ما آورده است! این معضل به ویژه در شهرستانها به طور چشمگیری وجود دارد. با وجود آن که ما امروز دانشجویانی را داریم که در رشته خبرنگاری تحصیل میکنند، اما جو عمومی خبرنگاری در ایران هنوز یک جو حرفهای نیست. بسیاری از ما خبرنگاران تنها ناقل آنچه شنیدهایم هستیم؛ در حالی که پروردن و جهت دادن به سخنان منبع خبر، هنری است که باید در هر خبرنگار موفقی وجود داشته باشد. البته نمیتوان نادیده گرفت که چه پیشزمینههایی در فقدان خبرنگاری حرفهای موثر بوده است؛ اما این که خود خبرنگاران نیز برای تخصصیتر شدن حرفه خود گامی برنمیدارند مسئلهای است که نمیتوان به سادگی از کنار آن گذشت. به نظر میرسد نوعی رخوت، تنبلی و عافیتطلبی در ما وجود دارد که مانع از آن میشود که ترن متوقف خبرنگاری را به سوی حرفهایتر شدن حرکت دهیم. شاید بسیاری از ما دوست داریم ساده و بیدردسر پای سخنان مسئولی بنشینیم، سخنانی که او مایل است بیان کند را بشنویم و سپس آن را به مخاطب انتقال دهیم و آخر ماه...
,من روابط عمومی تو نیستم!
, من روابط عمومی تو نیستم!,نکته مهم در این میان، نگاه ناصوابی است که بر اثر این رخوت در میان مسئولان و منابع اعلام اخبار ایجاد شده است. بسیاری از مسئولان، خبرنگاران را با مسئولان روابط عمومی سازمان یا نهاد خود اشتباه میگیرند! آنها مایلند هرآنچه خوبی است را به پای سازمان خود بنویسند و هرآنچه بدی است را از ساحت مجموعه خود مبرا بدانند و ظاهرا خبرنگار تنها حملکننده(نخوانید حمال!) اخبار است و بس! روشن است که این سخن، قدحی بر روابط عمومی سازمانها نیست و روشنتر این که کارویژه خبرنگار و رسالت او چندان نسبتی با روابط عمومی ندارد!
,خبرنگار خوب کسی است که...!
, خبرنگار خوب کسی است که...!,
در ادامه بیان وجوه مختلف نگاههای ناصوابی که نسبت به حرفه خبرنگاری وجود دارد ذکر این نکته نیز خالی از لطف نیست که تعریف «خبرنگار خوب» مدتهاست در ایران دگرگون شده است! اگر شما یک خبرنگار باشید احتمالا میدانید که خبرنگار خوب از نگاه یک مسئول معمولا خبرنگاری است که آنچه را که آن مسئول میخواهد بنویسد! اگر من به عنوان خبرنگار این کار را نکنم، احتمالا تنها یک وصله ناجور خواهم بود که مانع کار و بار عدهای شدهام و در ضمن به شدت هم بیسواد هستم! هرگز از یاد نمیبرم چگونه مسئولی که در رأس یکی از نهادها قرار داشت به واسطه درج یک خبر ناهمسو با مجموعه خود چنان برآشفته شد که گفتگو با خبرنگاران رسانه ما را تحریم کرد!! و این یعنی ما از تعریف «خبرنگار خوب» عدول کردهایم! نکته جالب این که پیش از این خود آن مسئول و مسئولان مافوقش به ما اعتراض میکردند که چرا انتقاد نمیکنید؟!
علاوه بر مرگ، حتی ژست روشنفکرانه انتقادپذیری نیز این روزها برای همسایه خوب است.
گه از این سوی کشندم گه از آن سوی کشندم!
مجموعه این عوامل یعنی فقدان جریان اصیل خبرنگاری، نبود نگاههای تخصصی در این حوزه و تلقیهای ناصواب از این حرفه، گاه سبب میشود که ما خبرنگاران در دامهایی بیفتیم. این دامها البته در سطوح کلان میتوانند بسیار خطرناک باشند اما به ویژه در شهرستانهای نسبتا آرامی همچون سمنان این دامها قدری کمخطرتر هستند؛ اما به هر حال شأن یک خبرنگار متعهد بالاتر از آن است که اساسا در دامی بیفتد! اگر خبرنگاران نتوانند در مقابل آسیبهایی که این حرفه را تهدید میکند مقاومت کنند در بهترین حالت مذبذب خواهند بود و برای منفعتی، گاه با جریانی همپیمان خواهند شد و گاه با جریان دیگری؛ اما حالت بدتری هم هست و آن سرسپردگی متعصبانه نسبت به یک رسانه با اهداف خاص است. خبرنگاری که به این بیماری مهلک دچار شده باشد بیتفاوت نسبت به حقیقت تنها آنچه را میشنود که به نفع اوست و هرآنچه از دایره منفعت او خارج باشد از نگاه او از دایره حقیقت نیز خارج است!
,خبر مهم است یا منبع خبر؟! مسئله این است!
,مسئله مهم دیگری که همه ما خبرنگاران با آن دست به گریبان هستیم پاسخ به این پرسش اساسی است که بالاخره «خبر مهم است یا منبع خبر؟!» واضح است که اگر کسی بیطرفانه به محتوای رسانهها نگاه کند به درستی درمییابد که ما خبرنگاران پاسخ روشنی برای این سوال نداریم یا دستکم درباره پاسخ به این سوال دچار دوگانگیهایی هستیم. چنانکه میدانیم وثاقت یک خبر بر وثاقت منبع خبر ابتناء یافته است؛ این اصل البته همچون شمشیری دو دم عمل کرده است، چراکه به بهانه همین اصل است که عدهای رسانهها را با بنگاههای تبلیغاتی و خبرنگاران را با تبلیغاتچی اشتباه گرفتهاند. فعلا کاری به اهداف این «اشتباه گرفتن»ها نداریم؛ چرا که این اهداف میتواند گستره وسیعی از سیاسیبازیها تا ضعفهای شخصیتی و عقدههای حقارت را دربربگیرد. اما دوگانگی در اینجاست که ما خبرنگاران خود بر آتش این سیاسیبازیها و ضعفهای شخصیتی میدمیم! امروز برای بسیاری از ما، منبع خبر از اصل خبر اهمیت بیشتری یافته است. ما بیش از آنکه خبرمحور باشیم، شخصیتمحور شدهایم. البته این تنها مشکل خبرنگاران نیست؛ بلکه در جو عمومی جامعه ما اساسا برد با شخصیتمحوری است. این که مشاهده میکنید خبرهای هفتهنامهها و روزنامههای ما یکنواخت و بیروح شدهاند دقیقا به دلیل همین شخصیتمحوری است. به همین خاطر است که گزاره «استاندار فلان استان اظهار داشت: روز، روشن است!» از گزاره «اقتصاددانان کلاسیک بر خلاف کینزیها سرمایهگذاری را تابعی از درآمد میدانستند و نه نرخ بهره.» در عرف رسانهای مهمتر تلقی میشود! به نظر میرسد لازم است در سبکهای خبرنگاری نیز تحولی ایجاد شود. امروز رسانههای جهان حتی شخصیتمحوری را نیز در قالبهای جدیدی به مخاطبان «قالب» میکنند و جدا از قالبها به سبکهای جدیدی در اطلاعرسانی روی آوردهاند و شاید یکی از دلایل مهم موفقیت آنان در پیشبرد اهداف رسانهای همین باشد.
,از کجا شروع کنیم؟
, از کجا شروع کنیم؟,اگر واقعا مایل باشیم سر و سامانی به وضعیت نهچندان مطلوب خبرنگاری در ایران بدهیم باید الزامات فراوانی را درنظر بگیریم.
,در حوزههای جزئی نخستین گام آن است که خود، گرفتار هجمه رسانهای نشویم! بلکه بکوشیم با مبنا و بر اساس یک نظام فکری-که البته به دست آوردن آن ساده نیست- حرکت کنیم. شاید در این میان مطالعه هدفمند و پیگیرانه یک راهکار اساسی باشد. ضمن آن که کسب تخصص در یک رشته خاص خبری میتواند به بازار آشفته رسانهها کمک کند. اگر این اتفاق بیفتد مخاطب حق انتخاب خواهد داشت که درست درباره چیزی که میخواهد اطلاعات به دست آورد؛ نه آنکه با معجونی از اخبار و اطلاعات غیرتخصصی مواجه باشد که صرفا جهت اطلاع هستند و بس.
,
اما در نگاه کلی حقیقت آن است که کاری از دست ما خبرنگاران موجود برنمیآید! نظام آموزشی ما باید بتواند نیروهای متخصص موردنیاز در حوزه خبرنگاری را تأمین کند و دستگاههای فرهنگی باید از تمرکز این نیروهای متخصص در یک شهر جلوگیری کنند. پیش از آن، وجود یک ساختار متقن اطلاعرسانی امری ضروری است. ما در حوزه رسانه نیازمند نگاه راهبردی هستیم. مادامی که فعالیتهای ما خبرنگاران در نظام رسانهای، کاتورهای و بدون الگوی رفتاری مشخصی باشد دم زدن از تأثیرگذاری رسانهای کمی اغراقآمیز است. اما نباید ناامید بود!
به هرحال باید این سیر از جایی آغاز شود و رسانه هم که در دستان خود ماست! بنابراین پیش از آن که بیشتر از این وقت خود را به صورت غیرهدفمند صرف کنیم باید دست به کار شویم. خدا را چه دیدید؛ شاید امروز نخستین روز یک تغییر نگاه رسانهای باشد!
البته لازم است باز هم تأکید کنم که همه این اتفاقات خوب زمانی رخ خواهد داد که سایه معیشتاندیشی از سر خبرنگاران و رسانهها کوتاه شود تا ارکان دموکراسی مجبور نباشند به جای پرداختن به مسائل مهم درگیر دغدغههای اقتصادی شوند.
,این راه که میروی...
, این راه که میروی...,
قصه پرغصه این معیشتاندیشی حقیقتا شنیدنی است؛ از قصه کارتهای هدیه نشستهای مطبوعاتی گرفته تا قصه خبرنگارانی که بیشتر از آن که خبرنگار باشند بازاریاباند و جالبتر این که احساس زیرکی هم میکنند!
چه بسیار دیدهام خبرنگارانی را که برای گرفتن یک رپورتاژ آگهی، چربزبانی میکنند و البته واقعا تقصیری هم ندارند چراکه به هر حال چرخ اقتصادشان باید بچرخد؛ اما باید بدانیم این راه ما را به ترکستان خواهد برد! اگر بگویم معیشت خبرنگاران باید بیشتر مورد توجه قرار بگیرد سخن کلیشهای و مضحکی گفتهام! من و همه خبرنگاران میدانیم که اتفاق ویژهای در حوزه معیشت و امنیت شغلی در انتظارمان نیست اما حداقل میتوانم از همکاران رسانهای خود بخواهم که بخشهای تجاری رسانه خود را از بخشهای محتوایی تفکیک و به خبرنگارانشان تأکید کنند که حق ندارند مادامی که در کسوت خبرنگاری هستند در اموری همچون جذب آگهی دخالت کنند .باید مراقب باشیم رسانههای ما به کارخانههای بازاریابساز تبدیل نشوند.
یک «نه» به کارتهای هدیهای که هدیه نیستند
, یک «نه» به کارتهای هدیهای که هدیه نیستند,باور کنید من هم میدانم که وضعیت معیشت خبرنگاران چندان بسامان نیست اما شما هم باور کنید که با یکیدو تا کارت هدیه در ماه اتفاق خاصی در زندگی ما نمیافتد! بیایید بگذاریم ادارات و نهادهای مختلف محبت خود به ما خبرنگاران را به اشکال دیگری نشان دهند! مسئولان هم باید بدانند که با یک کارت هدیه، زخمی که از عدم پاسخگویی، کمتحملی و انتقادناپذیریشان بر دل خبرنگاران نشسته است التیام نمییابد. به گمان من وقت آن فرارسیده است که ما خبرنگاران، جایگاه خود را به درستی بشناسیم، رسالت خود را دریابیم و یک کار جمعی همراه با همافزایی همدلانه را با حفظ مرزها و خطوط و جهتگیریهای خود بر محور منطق آغاز کنیم. این جمله را هم بگذارید کنار جملههای کلیشهای که در روز خبرنگار از مسئولان میشنوید! همکاران ارجمند؛ روزتان مبارک!
,انتهای پیام/
]
ارسال دیدگاه