اسماعیل آذر با تقبیح رویکرد عربیزدایی از زبان پارسی تأکید کرد: حذف واژگان عربی از زبان پارسی، باعث تخریب زبان خواهد شد.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از مرآت، در چهارشنبه گذشته، نخستین بخش از سلسلهگفتگوهای مرآت با دکتر اسماعیل آذر، استاد برجسته زبان و ادبیات پارسی را از نظر گذراندید. در بخش نخست به جایگاه آثار ادبی ایران در میان آثار ادبی جهان پرداختیم و پیشینه ترجمه آثار برجسته زبان پارسی را مورد واکاوی قرار دادیم. در این بخش به برخی از مسائل مرتبط با زبان آثار ادبی و دشوار بودن درک آنها پرداختهایم. بیدرنگ شما را به مطالعه دومین «چهارشنبه شاعرانه» دعوت میکنیم.
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, مرآت,مرآت- درباره میزان درک ما از آثار ادبی گذشتگان پارسیزبان، دیدگاههای مختلفی وجود دارد. برخی معتقدند که برای فهم این آثار، لازم است که زبان آنها بروزرسانی شود و برخی مشکل را در نپرداختن درست سیستم آموزشی به این مسأله میدانند و معتقدند که کودکانِ امروز هم اگر آموزش ببینند میتوانند با زبان آثار ادبی گذشتگان، ارتباط برقرار کنند. دیدگاه شما در این ارتباط چیست؟
من پیشتر سوالی را مطرح کرده بودم مبنی بر این که «به چه زبانی، زبانِ زنده میگویند؟» گزاره صلی سخن اکثر کسانی که به این پرسش من پاسخ گفتند این بود:«زبان زنده زبانی است که همه به آن تکلم کنند» بر مبنای این استدلال، آنها زبان انگلیسی را به عنوان گواه زنده بودن یک زبان مطرح کرده بودند. من اما سالها قبل در رسانه گفتم که زبان انگلیسی، یکی از مردهترین زبانهای جهان است.
شنیدهام به بهشت آن کسی تواند رفت...
پدر شعر انگلیس، 700 سال پیش میزیست اما رودکی، پدر شعر فارسی، متعلق به یکهزار سال قبل است. انگلیسیزبانِ امروز، زبان پدرش را نمیفهمد و باید سخنان پدرش را برایش ترجمه کرد! انگلیسیزبانها، زبان دویستسال قبل خود را نمیفهمند؛ چراکه این زبان، در بطن خود ضعیف است و دائم در حال تقویت. اما هزار سال قبل یک شاعر پارسیزبان گفت:«شنیدهام به بهشت آن کسی تواند رفت/ که آرزو برساند به آرزومندی» و شما هیچ فاصلهای با زبان این شاعر احساس نمیکنید.
ما زبان یکهزار سال قبل را درمییابیم
طبعا برخی از متنها مشکلتر از دیگر متنهاست و درک آنها به مطالعه و تحصیل بیشتر نیاز دارد اما در حالت کلی، وقتی شما تاریخ بیهقی را که مربوط به یکهزار سال قبل است میخوانید، آن را درمییابید همانطور که شما زبان زمان قائممقام فراهانی که یک قرن پیش میزیست را درمییابید. فاصلهها را ذهن ما ایجاد میکند. ما به جای آن که زبانمان را تقویت و سترگتر و بیدارتر کنیم، به دست خودمان آن را ضعیفتر میکنیم.
هدف انگلیسیها از راهاندازی کمپانی هند شرقی، استعماری بود
مرآت- به نظر شما چرا این کار را میکنیم؟ و از نگاه شما تلاشهای خارجی برای تضعیف زبان پارسی، واقعا چقدر تأثیرگذارند؟
دلیل این امر آن است که سطح سواد و سطح دانشگاهها تنزل یافته است. سطح دانش در برخی از رشتهها سقوط کرده است. غرب هم البته همچنان در این حوزه کار میکند. ما نمیخواهیم مشکل را به گردن دیگری بیاندازیم اما وقتی غربیها و خاصه انگلیسیها در هندوستان، کمپانی هند شرقی را راهاندازی کردند، کارشان چه بود؟ درست است که صد و چندنفر تاجر از پادشاه وقت اجازه گرفتند و رفتند که با شرق مراوده تجاری داشته باشند ولی چند هدف در پس این مراوده نهفته بود که برخی از آنها، استعماری بودند.
برای برداشتن فاصلهها با زبان گلستان چه کنیم؟
آنها استعماری بودن این مراودات را اثبات کردند. آنها زبان هند را از میان برداشتند و هندیها دیگر نمیتوانند زبان گذشتگان خود را بخوانند. بگذارید نتیجهای از سخنانم بگیرم. ما امروز گلستان سعدی و غزلیات حافظ را در اختیار داریم و شعر مولوی و نثرهای زیبای پارسی را میخوانیم. برای این که فاصلههای ایجادشده با زبان گلستان را برداریم، چه باید بکنیم؟
وقتی در دوره لیسانس هم نمیتوانند گلستان را تدریس کنند!
زبان گلستان سعدی را چگونه به زبان امروز نزدیک کنیم؟ با زبان عطار چه کنیم؟ زبان آنها، زبان ماست که باید آنها را یاد بگیریم. من در ششم ابتدایی گلستان سعدی میخواندم و هنوز هم اکثر مفاد آن را حفظ هستم. امروز در دوره لیسانس حتی نمیتوانند گلستان را که یک کتاب ساده و سهل است، تدریس کنند! ما باید در کار خودمان بازنگری کنیم و نه در کار زبان!
اشکالات زبان عربی را با قرآن حل میکنند!
مرآت- با این تفاسیر شما زبان پارسی را زبانی بیدار میدانید که ما باید خود را به آن نزدیک کنیم. درست است؟
زبان پارسی یکی زندهترین و بیدارترین زبانهای جهان است. زبان عربی هم همینطور است؛ چراکه این زبان به برکت قرآن پایدار مانده است. حتی لهجههای اقوام در زبان عربی هم تحت تأثیر قرآن کریم است. هر اشکالی که در زبان عربی پدید آید، چه از نظر ادبیت و چه از نظر مفاهیم، آن را با رجوع به قرآن کریم حل میکنند. نباید موضوعات مختلف را با هم خلط کنیم.
فاصله ما با زبان گذشتگان، به دلیل کم شدن سواد ماست
نباید گفت که زبان فارسی را باید بدینسوی و بدانسوی برد که این و آن بفهمند. ما زبانی به نام زبان پارسی داریم که معیارهایی دارد. معیارهای امروز ما کمی تحت تأثیر فضاهای مجازی قرار گرفتهاند. ما باید در این زمینه اندیشه کنیم. بنابراین باید تأکید کنم که ما با زبانمان هیچ فاصلهای نداریم. فاصله ما با زبان گذشته خودمان، به دلیل کم شدن سواد ماست. ما در کودکی، وقتی به دبستان میرفتیم، کلیله و دمنه میخواندیم.
کسی کلیله و دمنه را نمیفهمد...
امروز کسی کلیله و دمنه را نمیفهمد چراکه بر خواندن این متون زیبا اهتمام نمیورزند. مادر ما شبها برایمان در خانه قصههای کلیله و دمنه را میخواند و آن را تا حد زبان یک کودک هفتهشتساله ساده میکرد. اینگونه بود که ما با این مفاهیم آشنا شدیم و سالهاست که داریم این مفاهیم را تدریس میکنیم.
پاک کردن زبان پارسی از واژگان عربی، اندیشه غلطی است
مرآت- دیدگاه شما درباره اندیشهای که میکوشد زبان پارسی را از واژگان عربی بپیراید چیست؟
مسأله عربیزدایی، مسأله مهمی است. به نظر من این که ما عربی را از زبان پارسی پاک کنیم، فکر بسیار بسیار غلطی است. من نمیخواهم از زبان دیگران تمجید و زبان خودمان را تحقیر کنم؛ من میخواهم سخنی علمی را برای کسانی که این متن را میخوانند بیان کنم. ما در زبانشناسی نظامی به نام واژگان استقراضی داریم. زبانها به طور طبیعی با هم تداخل پیدا میکنند. زبان قدیم انگلیسی مملو از واژگان لاتین است و زبان فرانسه نیز همینگونه است.
معنای تماشا در عربی و فارسی!
در زبان ما هم واژگان غربی پرشمارند از جمله وانت، داشبورد و... اما واژگانی که از زبان عربی به زبان فارسی آمده است، لباس فارسی به تن کرده است؛ به گونهای که این واژهها دیگر مال ما شدهاند. صدها مثال در اینباره در ذهن من هست. من یک نمونه از آن را بیان میکنم. ما شبها مینشینیم و تلویزیون را «تماشا» میکنیم. ما فیلم و مناظر طبیعت را «تماشا» میکنیم.
مقصود ما از تماشا این است که مینگریم، نگاه و نظر میکنیم. تماشا واژهای عربی و در واقع مصدری از باب تفاعل است اما در عربی ابدا معنایی که ما در فارسی به کار میبریم را ندارد. تماشا در عربی یعنی دو نفر دو نفر با هم راه رفتن. این واژه از ریشه «مشایه» گرفته شده است. «تقاضا» در عربی یعنی رفتن شاکی و متشاکی به نزد قاضی اما ما در فارسی آن را به معنای خواهش و تمنا به کار میبریم.
باید گلستان سعدی را دور بیاندازیم اگر...
«زحمت» در عربی یعنی شلوغی. بیهقی میگوید «و وقتی به صحن خانه خواجه احمد حسن میمندی رسیدم زحمتی عظیم بود.» معنای زحمت در زبان ما تغییر کرده و جزو زبان ما شده است. نکته مهمتر آن است که اگر ما بخواهیم واژگان عربی را از زبانمان جدا کنیم، باید گلستان را هم دور بیاندازیم و دیوان خاقانی را کنار بگذاریم. کسانی که میکوشند در نوشتار و گفتار خود از واژگان عربی استفاده نکنند، به زیان زبان کار میکنند.
ما نباید زبانی که پخته شده است را به روزگار جوانیاش بازگردانیم. برخی واژگان عربی از پارههای زبان ما هستند و حذف آنها سبب تخریب زبان خواهد شد.
گفتگو و تنظیم: محسن حسنزاده
انتهای پیام/
مرآت- درباره میزان درک ما از آثار ادبی گذشتگان پارسیزبان، دیدگاههای مختلفی وجود دارد. برخی معتقدند که برای فهم این آثار، لازم است که زبان آنها بروزرسانی شود و برخی مشکل را در نپرداختن درست سیستم آموزشی به این مسأله میدانند و معتقدند که کودکانِ امروز هم اگر آموزش ببینند میتوانند با زبان آثار ادبی گذشتگان، ارتباط برقرار کنند. دیدگاه شما در این ارتباط چیست؟
من پیشتر سوالی را مطرح کرده بودم مبنی بر این که «به چه زبانی، زبانِ زنده میگویند؟» گزاره صلی سخن اکثر کسانی که به این پرسش من پاسخ گفتند این بود:«زبان زنده زبانی است که همه به آن تکلم کنند» بر مبنای این استدلال، آنها زبان انگلیسی را به عنوان گواه زنده بودن یک زبان مطرح کرده بودند. من اما سالها قبل در رسانه گفتم که زبان انگلیسی، یکی از مردهترین زبانهای جهان است.
شنیدهام به بهشت آن کسی تواند رفت...
پدر شعر انگلیس، 700 سال پیش میزیست اما رودکی، پدر شعر فارسی، متعلق به یکهزار سال قبل است. انگلیسیزبانِ امروز، زبان پدرش را نمیفهمد و باید سخنان پدرش را برایش ترجمه کرد! انگلیسیزبانها، زبان دویستسال قبل خود را نمیفهمند؛ چراکه این زبان، در بطن خود ضعیف است و دائم در حال تقویت. اما هزار سال قبل یک شاعر پارسیزبان گفت:«شنیدهام به بهشت آن کسی تواند رفت/ که آرزو برساند به آرزومندی» و شما هیچ فاصلهای با زبان این شاعر احساس نمیکنید.
ما زبان یکهزار سال قبل را درمییابیم
طبعا برخی از متنها مشکلتر از دیگر متنهاست و درک آنها به مطالعه و تحصیل بیشتر نیاز دارد اما در حالت کلی، وقتی شما تاریخ بیهقی را که مربوط به یکهزار سال قبل است میخوانید، آن را درمییابید همانطور که شما زبان زمان قائممقام فراهانی که یک قرن پیش میزیست را درمییابید. فاصلهها را ذهن ما ایجاد میکند. ما به جای آن که زبانمان را تقویت و سترگتر و بیدارتر کنیم، به دست خودمان آن را ضعیفتر میکنیم.
هدف انگلیسیها از راهاندازی کمپانی هند شرقی، استعماری بود
مرآت- به نظر شما چرا این کار را میکنیم؟ و از نگاه شما تلاشهای خارجی برای تضعیف زبان پارسی، واقعا چقدر تأثیرگذارند؟
دلیل این امر آن است که سطح سواد و سطح دانشگاهها تنزل یافته است. سطح دانش در برخی از رشتهها سقوط کرده است. غرب هم البته همچنان در این حوزه کار میکند. ما نمیخواهیم مشکل را به گردن دیگری بیاندازیم اما وقتی غربیها و خاصه انگلیسیها در هندوستان، کمپانی هند شرقی را راهاندازی کردند، کارشان چه بود؟ درست است که صد و چندنفر تاجر از پادشاه وقت اجازه گرفتند و رفتند که با شرق مراوده تجاری داشته باشند ولی چند هدف در پس این مراوده نهفته بود که برخی از آنها، استعماری بودند.
برای برداشتن فاصلهها با زبان گلستان چه کنیم؟
آنها استعماری بودن این مراودات را اثبات کردند. آنها زبان هند را از میان برداشتند و هندیها دیگر نمیتوانند زبان گذشتگان خود را بخوانند. بگذارید نتیجهای از سخنانم بگیرم. ما امروز گلستان سعدی و غزلیات حافظ را در اختیار داریم و شعر مولوی و نثرهای زیبای پارسی را میخوانیم. برای این که فاصلههای ایجادشده با زبان گلستان را برداریم، چه باید بکنیم؟
وقتی در دوره لیسانس هم نمیتوانند گلستان را تدریس کنند!
زبان گلستان سعدی را چگونه به زبان امروز نزدیک کنیم؟ با زبان عطار چه کنیم؟ زبان آنها، زبان ماست که باید آنها را یاد بگیریم. من در ششم ابتدایی گلستان سعدی میخواندم و هنوز هم اکثر مفاد آن را حفظ هستم. امروز در دوره لیسانس حتی نمیتوانند گلستان را که یک کتاب ساده و سهل است، تدریس کنند! ما باید در کار خودمان بازنگری کنیم و نه در کار زبان!
اشکالات زبان عربی را با قرآن حل میکنند!
مرآت- با این تفاسیر شما زبان پارسی را زبانی بیدار میدانید که ما باید خود را به آن نزدیک کنیم. درست است؟
زبان پارسی یکی زندهترین و بیدارترین زبانهای جهان است. زبان عربی هم همینطور است؛ چراکه این زبان به برکت قرآن پایدار مانده است. حتی لهجههای اقوام در زبان عربی هم تحت تأثیر قرآن کریم است. هر اشکالی که در زبان عربی پدید آید، چه از نظر ادبیت و چه از نظر مفاهیم، آن را با رجوع به قرآن کریم حل میکنند. نباید موضوعات مختلف را با هم خلط کنیم.
فاصله ما با زبان گذشتگان، به دلیل کم شدن سواد ماست
نباید گفت که زبان فارسی را باید بدینسوی و بدانسوی برد که این و آن بفهمند. ما زبانی به نام زبان پارسی داریم که معیارهایی دارد. معیارهای امروز ما کمی تحت تأثیر فضاهای مجازی قرار گرفتهاند. ما باید در این زمینه اندیشه کنیم. بنابراین باید تأکید کنم که ما با زبانمان هیچ فاصلهای نداریم. فاصله ما با زبان گذشته خودمان، به دلیل کم شدن سواد ماست. ما در کودکی، وقتی به دبستان میرفتیم، کلیله و دمنه میخواندیم.
کسی کلیله و دمنه را نمیفهمد...
امروز کسی کلیله و دمنه را نمیفهمد چراکه بر خواندن این متون زیبا اهتمام نمیورزند. مادر ما شبها برایمان در خانه قصههای کلیله و دمنه را میخواند و آن را تا حد زبان یک کودک هفتهشتساله ساده میکرد. اینگونه بود که ما با این مفاهیم آشنا شدیم و سالهاست که داریم این مفاهیم را تدریس میکنیم.
پاک کردن زبان پارسی از واژگان عربی، اندیشه غلطی است
مرآت- دیدگاه شما درباره اندیشهای که میکوشد زبان پارسی را از واژگان عربی بپیراید چیست؟
مسأله عربیزدایی، مسأله مهمی است. به نظر من این که ما عربی را از زبان پارسی پاک کنیم، فکر بسیار بسیار غلطی است. من نمیخواهم از زبان دیگران تمجید و زبان خودمان را تحقیر کنم؛ من میخواهم سخنی علمی را برای کسانی که این متن را میخوانند بیان کنم. ما در زبانشناسی نظامی به نام واژگان استقراضی داریم. زبانها به طور طبیعی با هم تداخل پیدا میکنند. زبان قدیم انگلیسی مملو از واژگان لاتین است و زبان فرانسه نیز همینگونه است.
معنای تماشا در عربی و فارسی!
در زبان ما هم واژگان غربی پرشمارند از جمله وانت، داشبورد و... اما واژگانی که از زبان عربی به زبان فارسی آمده است، لباس فارسی به تن کرده است؛ به گونهای که این واژهها دیگر مال ما شدهاند. صدها مثال در اینباره در ذهن من هست. من یک نمونه از آن را بیان میکنم. ما شبها مینشینیم و تلویزیون را «تماشا» میکنیم. ما فیلم و مناظر طبیعت را «تماشا» میکنیم.
مقصود ما از تماشا این است که مینگریم، نگاه و نظر میکنیم. تماشا واژهای عربی و در واقع مصدری از باب تفاعل است اما در عربی ابدا معنایی که ما در فارسی به کار میبریم را ندارد. تماشا در عربی یعنی دو نفر دو نفر با هم راه رفتن. این واژه از ریشه «مشایه» گرفته شده است. «تقاضا» در عربی یعنی رفتن شاکی و متشاکی به نزد قاضی اما ما در فارسی آن را به معنای خواهش و تمنا به کار میبریم.
باید گلستان سعدی را دور بیاندازیم اگر...
«زحمت» در عربی یعنی شلوغی. بیهقی میگوید «و وقتی به صحن خانه خواجه احمد حسن میمندی رسیدم زحمتی عظیم بود.» معنای زحمت در زبان ما تغییر کرده و جزو زبان ما شده است. نکته مهمتر آن است که اگر ما بخواهیم واژگان عربی را از زبانمان جدا کنیم، باید گلستان را هم دور بیاندازیم و دیوان خاقانی را کنار بگذاریم. کسانی که میکوشند در نوشتار و گفتار خود از واژگان عربی استفاده نکنند، به زیان زبان کار میکنند.
ما نباید زبانی که پخته شده است را به روزگار جوانیاش بازگردانیم. برخی واژگان عربی از پارههای زبان ما هستند و حذف آنها سبب تخریب زبان خواهد شد.
گفتگو و تنظیم: محسن حسنزاده
انتهای پیام/
مرآت- درباره میزان درک ما از آثار ادبی گذشتگان پارسیزبان، دیدگاههای مختلفی وجود دارد. برخی معتقدند که برای فهم این آثار، لازم است که زبان آنها بروزرسانی شود و برخی مشکل را در نپرداختن درست سیستم آموزشی به این مسأله میدانند و معتقدند که کودکانِ امروز هم اگر آموزش ببینند میتوانند با زبان آثار ادبی گذشتگان، ارتباط برقرار کنند. دیدگاه شما در این ارتباط چیست؟
من پیشتر سوالی را مطرح کرده بودم مبنی بر این که «به چه زبانی، زبانِ زنده میگویند؟» گزاره صلی سخن اکثر کسانی که به این پرسش من پاسخ گفتند این بود:«زبان زنده زبانی است که همه به آن تکلم کنند» بر مبنای این استدلال، آنها زبان انگلیسی را به عنوان گواه زنده بودن یک زبان مطرح کرده بودند. من اما سالها قبل در رسانه گفتم که زبان انگلیسی، یکی از مردهترین زبانهای جهان است.
شنیدهام به بهشت آن کسی تواند رفت...
پدر شعر انگلیس، 700 سال پیش میزیست اما رودکی، پدر شعر فارسی، متعلق به یکهزار سال قبل است. انگلیسیزبانِ امروز، زبان پدرش را نمیفهمد و باید سخنان پدرش را برایش ترجمه کرد! انگلیسیزبانها، زبان دویستسال قبل خود را نمیفهمند؛ چراکه این زبان، در بطن خود ضعیف است و دائم در حال تقویت. اما هزار سال قبل یک شاعر پارسیزبان گفت:«شنیدهام به بهشت آن کسی تواند رفت/ که آرزو برساند به آرزومندی» و شما هیچ فاصلهای با زبان این شاعر احساس نمیکنید.
ما زبان یکهزار سال قبل را درمییابیم
طبعا برخی از متنها مشکلتر از دیگر متنهاست و درک آنها به مطالعه و تحصیل بیشتر نیاز دارد اما در حالت کلی، وقتی شما تاریخ بیهقی را که مربوط به یکهزار سال قبل است میخوانید، آن را درمییابید همانطور که شما زبان زمان قائممقام فراهانی که یک قرن پیش میزیست را درمییابید. فاصلهها را ذهن ما ایجاد میکند. ما به جای آن که زبانمان را تقویت و سترگتر و بیدارتر کنیم، به دست خودمان آن را ضعیفتر میکنیم.
هدف انگلیسیها از راهاندازی کمپانی هند شرقی، استعماری بود
مرآت- به نظر شما چرا این کار را میکنیم؟ و از نگاه شما تلاشهای خارجی برای تضعیف زبان پارسی، واقعا چقدر تأثیرگذارند؟
دلیل این امر آن است که سطح سواد و سطح دانشگاهها تنزل یافته است. سطح دانش در برخی از رشتهها سقوط کرده است. غرب هم البته همچنان در این حوزه کار میکند. ما نمیخواهیم مشکل را به گردن دیگری بیاندازیم اما وقتی غربیها و خاصه انگلیسیها در هندوستان، کمپانی هند شرقی را راهاندازی کردند، کارشان چه بود؟ درست است که صد و چندنفر تاجر از پادشاه وقت اجازه گرفتند و رفتند که با شرق مراوده تجاری داشته باشند ولی چند هدف در پس این مراوده نهفته بود که برخی از آنها، استعماری بودند.
برای برداشتن فاصلهها با زبان گلستان چه کنیم؟
آنها استعماری بودن این مراودات را اثبات کردند. آنها زبان هند را از میان برداشتند و هندیها دیگر نمیتوانند زبان گذشتگان خود را بخوانند. بگذارید نتیجهای از سخنانم بگیرم. ما امروز گلستان سعدی و غزلیات حافظ را در اختیار داریم و شعر مولوی و نثرهای زیبای پارسی را میخوانیم. برای این که فاصلههای ایجادشده با زبان گلستان را برداریم، چه باید بکنیم؟
وقتی در دوره لیسانس هم نمیتوانند گلستان را تدریس کنند!
زبان گلستان سعدی را چگونه به زبان امروز نزدیک کنیم؟ با زبان عطار چه کنیم؟ زبان آنها، زبان ماست که باید آنها را یاد بگیریم. من در ششم ابتدایی گلستان سعدی میخواندم و هنوز هم اکثر مفاد آن را حفظ هستم. امروز در دوره لیسانس حتی نمیتوانند گلستان را که یک کتاب ساده و سهل است، تدریس کنند! ما باید در کار خودمان بازنگری کنیم و نه در کار زبان!
اشکالات زبان عربی را با قرآن حل میکنند!
مرآت- با این تفاسیر شما زبان پارسی را زبانی بیدار میدانید که ما باید خود را به آن نزدیک کنیم. درست است؟
زبان پارسی یکی زندهترین و بیدارترین زبانهای جهان است. زبان عربی هم همینطور است؛ چراکه این زبان به برکت قرآن پایدار مانده است. حتی لهجههای اقوام در زبان عربی هم تحت تأثیر قرآن کریم است. هر اشکالی که در زبان عربی پدید آید، چه از نظر ادبیت و چه از نظر مفاهیم، آن را با رجوع به قرآن کریم حل میکنند. نباید موضوعات مختلف را با هم خلط کنیم.
فاصله ما با زبان گذشتگان، به دلیل کم شدن سواد ماست
نباید گفت که زبان فارسی را باید بدینسوی و بدانسوی برد که این و آن بفهمند. ما زبانی به نام زبان پارسی داریم که معیارهایی دارد. معیارهای امروز ما کمی تحت تأثیر فضاهای مجازی قرار گرفتهاند. ما باید در این زمینه اندیشه کنیم. بنابراین باید تأکید کنم که ما با زبانمان هیچ فاصلهای نداریم. فاصله ما با زبان گذشته خودمان، به دلیل کم شدن سواد ماست. ما در کودکی، وقتی به دبستان میرفتیم، کلیله و دمنه میخواندیم.
کسی کلیله و دمنه را نمیفهمد...
امروز کسی کلیله و دمنه را نمیفهمد چراکه بر خواندن این متون زیبا اهتمام نمیورزند. مادر ما شبها برایمان در خانه قصههای کلیله و دمنه را میخواند و آن را تا حد زبان یک کودک هفتهشتساله ساده میکرد. اینگونه بود که ما با این مفاهیم آشنا شدیم و سالهاست که داریم این مفاهیم را تدریس میکنیم.
پاک کردن زبان پارسی از واژگان عربی، اندیشه غلطی است
مرآت- دیدگاه شما درباره اندیشهای که میکوشد زبان پارسی را از واژگان عربی بپیراید چیست؟
مسأله عربیزدایی، مسأله مهمی است. به نظر من این که ما عربی را از زبان پارسی پاک کنیم، فکر بسیار بسیار غلطی است. من نمیخواهم از زبان دیگران تمجید و زبان خودمان را تحقیر کنم؛ من میخواهم سخنی علمی را برای کسانی که این متن را میخوانند بیان کنم. ما در زبانشناسی نظامی به نام واژگان استقراضی داریم. زبانها به طور طبیعی با هم تداخل پیدا میکنند. زبان قدیم انگلیسی مملو از واژگان لاتین است و زبان فرانسه نیز همینگونه است.
معنای تماشا در عربی و فارسی!
در زبان ما هم واژگان غربی پرشمارند از جمله وانت، داشبورد و... اما واژگانی که از زبان عربی به زبان فارسی آمده است، لباس فارسی به تن کرده است؛ به گونهای که این واژهها دیگر مال ما شدهاند. صدها مثال در اینباره در ذهن من هست. من یک نمونه از آن را بیان میکنم. ما شبها مینشینیم و تلویزیون را «تماشا» میکنیم. ما فیلم و مناظر طبیعت را «تماشا» میکنیم.
مقصود ما از تماشا این است که مینگریم، نگاه و نظر میکنیم. تماشا واژهای عربی و در واقع مصدری از باب تفاعل است اما در عربی ابدا معنایی که ما در فارسی به کار میبریم را ندارد. تماشا در عربی یعنی دو نفر دو نفر با هم راه رفتن. این واژه از ریشه «مشایه» گرفته شده است. «تقاضا» در عربی یعنی رفتن شاکی و متشاکی به نزد قاضی اما ما در فارسی آن را به معنای خواهش و تمنا به کار میبریم.
باید گلستان سعدی را دور بیاندازیم اگر...
«زحمت» در عربی یعنی شلوغی. بیهقی میگوید «و وقتی به صحن خانه خواجه احمد حسن میمندی رسیدم زحمتی عظیم بود.» معنای زحمت در زبان ما تغییر کرده و جزو زبان ما شده است. نکته مهمتر آن است که اگر ما بخواهیم واژگان عربی را از زبانمان جدا کنیم، باید گلستان را هم دور بیاندازیم و دیوان خاقانی را کنار بگذاریم. کسانی که میکوشند در نوشتار و گفتار خود از واژگان عربی استفاده نکنند، به زیان زبان کار میکنند.
ما نباید زبانی که پخته شده است را به روزگار جوانیاش بازگردانیم. برخی واژگان عربی از پارههای زبان ما هستند و حذف آنها سبب تخریب زبان خواهد شد.
گفتگو و تنظیم: محسن حسنزاده
انتهای پیام/
مرآت- درباره میزان درک ما از آثار ادبی گذشتگان پارسیزبان، دیدگاههای مختلفی وجود دارد. برخی معتقدند که برای فهم این آثار، لازم است که زبان آنها بروزرسانی شود و برخی مشکل را در نپرداختن درست سیستم آموزشی به این مسأله میدانند و معتقدند که کودکانِ امروز هم اگر آموزش ببینند میتوانند با زبان آثار ادبی گذشتگان، ارتباط برقرار کنند. دیدگاه شما در این ارتباط چیست؟
, مرآت- درباره میزان درک ما از آثار ادبی گذشتگان پارسیزبان، دیدگاههای مختلفی وجود دارد. برخی معتقدند که برای فهم این آثار، لازم است که زبان آنها بروزرسانی شود و برخی مشکل را در نپرداختن درست سیستم آموزشی به این مسأله میدانند و معتقدند که کودکانِ امروز هم اگر آموزش ببینند میتوانند با زبان آثار ادبی گذشتگان، ارتباط برقرار کنند. دیدگاه شما در این ارتباط چیست؟,من پیشتر سوالی را مطرح کرده بودم مبنی بر این که «به چه زبانی، زبانِ زنده میگویند؟» گزاره صلی سخن اکثر کسانی که به این پرسش من پاسخ گفتند این بود:«زبان زنده زبانی است که همه به آن تکلم کنند» بر مبنای این استدلال، آنها زبان انگلیسی را به عنوان گواه زنده بودن یک زبان مطرح کرده بودند. من اما سالها قبل در رسانه گفتم که زبان انگلیسی، یکی از مردهترین زبانهای جهان است.
,شنیدهام به بهشت آن کسی تواند رفت...
, شنیدهام به بهشت آن کسی تواند رفت..., شنیدهام به بهشت آن کسی تواند رفت...,پدر شعر انگلیس، 700 سال پیش میزیست اما رودکی، پدر شعر فارسی، متعلق به یکهزار سال قبل است. انگلیسیزبانِ امروز، زبان پدرش را نمیفهمد و باید سخنان پدرش را برایش ترجمه کرد! انگلیسیزبانها، زبان دویستسال قبل خود را نمیفهمند؛ چراکه این زبان، در بطن خود ضعیف است و دائم در حال تقویت. اما هزار سال قبل یک شاعر پارسیزبان گفت:«شنیدهام به بهشت آن کسی تواند رفت/ که آرزو برساند به آرزومندی» و شما هیچ فاصلهای با زبان این شاعر احساس نمیکنید.
,ما زبان یکهزار سال قبل را درمییابیم
, ما زبان یکهزار سال قبل را درمییابیم, ما زبان یکهزار سال قبل را درمییابیم,طبعا برخی از متنها مشکلتر از دیگر متنهاست و درک آنها به مطالعه و تحصیل بیشتر نیاز دارد اما در حالت کلی، وقتی شما تاریخ بیهقی را که مربوط به یکهزار سال قبل است میخوانید، آن را درمییابید همانطور که شما زبان زمان قائممقام فراهانی که یک قرن پیش میزیست را درمییابید. فاصلهها را ذهن ما ایجاد میکند. ما به جای آن که زبانمان را تقویت و سترگتر و بیدارتر کنیم، به دست خودمان آن را ضعیفتر میکنیم.
,هدف انگلیسیها از راهاندازی کمپانی هند شرقی، استعماری بود
, هدف انگلیسیها از راهاندازی کمپانی هند شرقی، استعماری بود, هدف انگلیسیها از راهاندازی کمپانی هند شرقی، استعماری بود,مرآت- به نظر شما چرا این کار را میکنیم؟ و از نگاه شما تلاشهای خارجی برای تضعیف زبان پارسی، واقعا چقدر تأثیرگذارند؟
, مرآت- به نظر شما چرا این کار را میکنیم؟ و از نگاه شما تلاشهای خارجی برای تضعیف زبان پارسی، واقعا چقدر تأثیرگذارند؟,دلیل این امر آن است که سطح سواد و سطح دانشگاهها تنزل یافته است. سطح دانش در برخی از رشتهها سقوط کرده است. غرب هم البته همچنان در این حوزه کار میکند. ما نمیخواهیم مشکل را به گردن دیگری بیاندازیم اما وقتی غربیها و خاصه انگلیسیها در هندوستان، کمپانی هند شرقی را راهاندازی کردند، کارشان چه بود؟ درست است که صد و چندنفر تاجر از پادشاه وقت اجازه گرفتند و رفتند که با شرق مراوده تجاری داشته باشند ولی چند هدف در پس این مراوده نهفته بود که برخی از آنها، استعماری بودند.
,برای برداشتن فاصلهها با زبان گلستان چه کنیم؟
, برای برداشتن فاصلهها با زبان گلستان چه کنیم؟, برای برداشتن فاصلهها با زبان گلستان چه کنیم؟,آنها استعماری بودن این مراودات را اثبات کردند. آنها زبان هند را از میان برداشتند و هندیها دیگر نمیتوانند زبان گذشتگان خود را بخوانند. بگذارید نتیجهای از سخنانم بگیرم. ما امروز گلستان سعدی و غزلیات حافظ را در اختیار داریم و شعر مولوی و نثرهای زیبای پارسی را میخوانیم. برای این که فاصلههای ایجادشده با زبان گلستان را برداریم، چه باید بکنیم؟
,وقتی در دوره لیسانس هم نمیتوانند گلستان را تدریس کنند!
, وقتی در دوره لیسانس هم نمیتوانند گلستان را تدریس کنند!, وقتی در دوره لیسانس هم نمیتوانند گلستان را تدریس کنند!,زبان گلستان سعدی را چگونه به زبان امروز نزدیک کنیم؟ با زبان عطار چه کنیم؟ زبان آنها، زبان ماست که باید آنها را یاد بگیریم. من در ششم ابتدایی گلستان سعدی میخواندم و هنوز هم اکثر مفاد آن را حفظ هستم. امروز در دوره لیسانس حتی نمیتوانند گلستان را که یک کتاب ساده و سهل است، تدریس کنند! ما باید در کار خودمان بازنگری کنیم و نه در کار زبان!
,اشکالات زبان عربی را با قرآن حل میکنند!
, اشکالات زبان عربی را با قرآن حل میکنند!, اشکالات زبان عربی را با قرآن حل میکنند!,مرآت- با این تفاسیر شما زبان پارسی را زبانی بیدار میدانید که ما باید خود را به آن نزدیک کنیم. درست است؟
, مرآت- با این تفاسیر شما زبان پارسی را زبانی بیدار میدانید که ما باید خود را به آن نزدیک کنیم. درست است؟,زبان پارسی یکی زندهترین و بیدارترین زبانهای جهان است. زبان عربی هم همینطور است؛ چراکه این زبان به برکت قرآن پایدار مانده است. حتی لهجههای اقوام در زبان عربی هم تحت تأثیر قرآن کریم است. هر اشکالی که در زبان عربی پدید آید، چه از نظر ادبیت و چه از نظر مفاهیم، آن را با رجوع به قرآن کریم حل میکنند. نباید موضوعات مختلف را با هم خلط کنیم.
,فاصله ما با زبان گذشتگان، به دلیل کم شدن سواد ماست
, فاصله ما با زبان گذشتگان، به دلیل کم شدن سواد ماست, فاصله ما با زبان گذشتگان، به دلیل کم شدن سواد ماست,نباید گفت که زبان فارسی را باید بدینسوی و بدانسوی برد که این و آن بفهمند. ما زبانی به نام زبان پارسی داریم که معیارهایی دارد. معیارهای امروز ما کمی تحت تأثیر فضاهای مجازی قرار گرفتهاند. ما باید در این زمینه اندیشه کنیم. بنابراین باید تأکید کنم که ما با زبانمان هیچ فاصلهای نداریم. فاصله ما با زبان گذشته خودمان، به دلیل کم شدن سواد ماست. ما در کودکی، وقتی به دبستان میرفتیم، کلیله و دمنه میخواندیم.
,کسی کلیله و دمنه را نمیفهمد...
, کسی کلیله و دمنه را نمیفهمد..., کسی کلیله و دمنه را نمیفهمد...,امروز کسی کلیله و دمنه را نمیفهمد چراکه بر خواندن این متون زیبا اهتمام نمیورزند. مادر ما شبها برایمان در خانه قصههای کلیله و دمنه را میخواند و آن را تا حد زبان یک کودک هفتهشتساله ساده میکرد. اینگونه بود که ما با این مفاهیم آشنا شدیم و سالهاست که داریم این مفاهیم را تدریس میکنیم.
,پاک کردن زبان پارسی از واژگان عربی، اندیشه غلطی است
, پاک کردن زبان پارسی از واژگان عربی، اندیشه غلطی است, پاک کردن زبان پارسی از واژگان عربی، اندیشه غلطی است,مرآت- دیدگاه شما درباره اندیشهای که میکوشد زبان پارسی را از واژگان عربی بپیراید چیست؟
, مرآت- دیدگاه شما درباره اندیشهای که میکوشد زبان پارسی را از واژگان عربی بپیراید چیست؟,مسأله عربیزدایی، مسأله مهمی است. به نظر من این که ما عربی را از زبان پارسی پاک کنیم، فکر بسیار بسیار غلطی است. من نمیخواهم از زبان دیگران تمجید و زبان خودمان را تحقیر کنم؛ من میخواهم سخنی علمی را برای کسانی که این متن را میخوانند بیان کنم. ما در زبانشناسی نظامی به نام واژگان استقراضی داریم. زبانها به طور طبیعی با هم تداخل پیدا میکنند. زبان قدیم انگلیسی مملو از واژگان لاتین است و زبان فرانسه نیز همینگونه است.
,معنای تماشا در عربی و فارسی!
, معنای تماشا در عربی و فارسی!, معنای تماشا در عربی و فارسی!,در زبان ما هم واژگان غربی پرشمارند از جمله وانت، داشبورد و... اما واژگانی که از زبان عربی به زبان فارسی آمده است، لباس فارسی به تن کرده است؛ به گونهای که این واژهها دیگر مال ما شدهاند. صدها مثال در اینباره در ذهن من هست. من یک نمونه از آن را بیان میکنم. ما شبها مینشینیم و تلویزیون را «تماشا» میکنیم. ما فیلم و مناظر طبیعت را «تماشا» میکنیم.
,مقصود ما از تماشا این است که مینگریم، نگاه و نظر میکنیم. تماشا واژهای عربی و در واقع مصدری از باب تفاعل است اما در عربی ابدا معنایی که ما در فارسی به کار میبریم را ندارد. تماشا در عربی یعنی دو نفر دو نفر با هم راه رفتن. این واژه از ریشه «مشایه» گرفته شده است. «تقاضا» در عربی یعنی رفتن شاکی و متشاکی به نزد قاضی اما ما در فارسی آن را به معنای خواهش و تمنا به کار میبریم.
,باید گلستان سعدی را دور بیاندازیم اگر...
, باید گلستان سعدی را دور بیاندازیم اگر..., باید گلستان سعدی را دور بیاندازیم اگر...,«زحمت» در عربی یعنی شلوغی. بیهقی میگوید «و وقتی به صحن خانه خواجه احمد حسن میمندی رسیدم زحمتی عظیم بود.» معنای زحمت در زبان ما تغییر کرده و جزو زبان ما شده است. نکته مهمتر آن است که اگر ما بخواهیم واژگان عربی را از زبانمان جدا کنیم، باید گلستان را هم دور بیاندازیم و دیوان خاقانی را کنار بگذاریم. کسانی که میکوشند در نوشتار و گفتار خود از واژگان عربی استفاده نکنند، به زیان زبان کار میکنند.
,ما نباید زبانی که پخته شده است را به روزگار جوانیاش بازگردانیم. برخی واژگان عربی از پارههای زبان ما هستند و حذف آنها سبب تخریب زبان خواهد شد.
,گفتگو و تنظیم: محسن حسنزاده
,انتهای پیام/
,]
ارسال دیدگاه