زخمهای بجا مانده از سیاست مهاجرتی آمریکا بر تن مادر ۲۶ ساله

یک مادر و پسر ۶ ساله اش از خشونت در وطن خود در هندوراس به تگزاس گریختند. هنگامی که به آنجا رسیدند، سمیر جوان از آغوش مادرش ربوده شد. دو ماه بعد، آنها دوباره یکدیگر را پیدا کردند، اما چیزی تغییر کرده بود.

[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از "تیتریک"؛ یک مادر و پسر 6 ساله اش از خشونت در وطن خود در هندوراس به تگزاس گریختند. هنگامی که به آنجا رسیدند، سمیر جوان از آغوش مادرش ربوده شد. دو ماه بعد، آنها دوباره یکدیگر را پیدا کردند، اما چیزی تغییر کرده بود.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, "تیتریک",

ساعت 1 صبح است. وقتی لِویس اُساریو اندینو (Levis Osorio Andino) از خواب بدون رؤیا بیدار می شود، نگهبانی را که کنار تختخواب سفری اش در مرکز بازداشت بندر ایزابل در تگزاس ایستاده و بازوانش را تکان می دهد را می بیند. نگهبان می گوید: "494 از خواب بیدار شو. وقتشه."

لِویس با خواب آلودگی کیسه خوابش را جمع می کند و در راهروهای دارای لامپ های نئونی تلو تلو می خورد. اکنون 56 روز است که او پسرش سمیر را ندیده است. در اوایل ماه ژوئن، آنها پس از چند هفته فرار از وطن خود (هندوراس) از ریو گرند عبور کردند و گارد مرزی تگزاس بلافاصله فرزندش را از آغوش وی بیرون کشیدند.

ورود لِویس با تلاش آمریکا در اوایل تابستان جاری برای پیگیری سیاست تحمل صفر در مورد مهاجرت غیرقانونی مصادف بود. این سیاست خواستار جدایی خانواده ها در مرز بود. هرچند اکنون، دولت در تلاش برای رفع هرج و مرج ناشی از این سیاست است.

آخرین چیزی که لِویس درباره سمیر شنید این بود که او دیگر نمی خواهد اقامتگاهی که در فونیکس گرفته است را ترک کند.

نگهبان با گفتن "غافلگیر شو"، لِویس را به درون اتاقی بدون پنجره هل داد. وی با تنی لرزان به روی صندلی افتاد و در ورودی درب، سمیر را با موهای تراشیده و لبخندی سرد، دست در دست یک مددکار اجتماعی دید.

لِویس با لکنت گفت: "سمیر، عزیزم. حالت چطور است؟"

سمیر گفت: "من تو را نمی شناسم."

لِویس یک قدم به سمت سمیر رفت، اما او وی را پس زد. وقتی لِویس دوباره تلاش کرد، سمیر به او لگد زد.

لِویس گفت: "سمیر، من عاشقت هستم."

پسر پاسخ داد: "تو مادر من نیستی. من از تو متنفرم. من می خواهم تو را بکشم."

پس از این صحنه، لِویس خسته و درمانده شد.

به نقل از اشپیگل،وی 26 سال پیش در هندوراس متولد شد. او زنی زیبا با چشم های بادامی است. لِویس به دنبال کلماتی می گشت تا کابوسی را که در آن بود را توصیف کند. او وقتی می بیند سمیر در کنارش نشسته اما غرق در دنیای فانتزی بازی گوشی هوشمند است، بغضش می ترکد.

, اشپیگل,

لویس و سمیر بخشی از هجوم گسترده به مهاجران بودند. بنا به برآورد مقامات آمریکایی، هر ساله دهها هزار نفر از هندوراس به آمریکا فرار می کنند که در حال حاضر، حدود 400،000 نفر آنها به صورت غیر قانونی در این کشور زندگی می کنند.

معصومه میرحسینی

انتهای پیام/

]